اشعار مناسبتی شما

  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
0
امتیاز
384
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
تنکابن
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
دوسال مرحله اول ادبی
دانشگاه
پزشکی رشت
فضایی برای تجمیع اشعار مناسبتی کاربران در یک تاپیک

شما می توانید اشعار مناسبتی خود را اعم از کهن، نیمایی و سپید در این تاپیک قرار بدید.

* اشعار کهن می توانند در قالب مفرد، دوبیتی یا رباعی نیز باشند.

* توجه داشته باشید که نقد و تحلیل اشعار از پایان مهلت مقرر برای قرار دادن سروده ها، تا آغاز مناسبت بعدی صورت می پذیرد. بنابراین از هرگونه اظهار نظر در مورد اشعار، قبل از پایان مهلت ارسال اشعار، خودداری کنید.
 

ranjame

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
205
امتیاز
793
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
طهران
دانشگاه
صنعتی آریامهر
رشته دانشگاه
م.شیمی
پاسخ : اشعار مناسبتی

عزای آزاده ترین مرد تاریخ را به همه تسلیت می گویم؛ این تسلیت به خاطر نبودن چنین شخصیتی بین خودمون است وگرنه که امثال ایشان از رنج و محنت دنیای پوشالی رستند... این شعر را پارسال سرودم؛ امیدوارم امسال هم دلم بشکند و کمند قلم را روی کنگره ی کاغذ بندازم و غم فقدان حضور چنین شخص و چنین شخصیتی را برای خودم اندکی تسکین بدهم...
ببین بزم حسین بن علی اندر زمین ای دل
که عاشورا شد امروز و قفا بر برق کین ای دل
لباس زهد و تقوی را به خون اصغر اندر بین
شهامت های شیرافکن ز شیر و شاه دین ای دل
فلما شاهدت فی ذهبه بنت علی زینب
تقبله علی ما قبل الزهرا پسین ای دل
معنی بیت عربی: هنگامی که زینب (سلام الله علیها) ؛ دختر علی (علیه السلام) او را در حین رفتن دید بوسه ای زد به جایی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر آن در پسین لحظات بوسه زد.
عقیق عشق را در کربلا زیر لبانش بین
و یا شهد شهادت را به سان مشک چین ای دل
اگر در کربلا لب تشنه او سوی خدایا شد
ولیکن خوش چشید از معنی ماء معین ای دل
یکی آزادگی آموز و اخلاص عمل از او
که هر آنچ او پسندیدت تو راضی شو بر این ای دل
دلش چون خانه ی الطاف و پر از مهر یارش شد
نه نفرینی به لب بود و نه در سینه ز کین ای دل
تو دانی از چه رو گشته جهان از نیشکر شیرین
سه چند روزی شد آن از آن لب شیرین ثمین ای دل
حسین بن علی دستم به دامانت شفاعت کن
که راضی باشد از من یار و من یار یمین ای دل
 

Minority

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
224
امتیاز
1,581
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
گلُزوادر
پاسخ : اشعار مناسبتی

من اینو تویه اینجانوشتم و از کهربا،ایجادکننده تاپیک،خواستم که اگه میشه به مدیر بگه که منتقلش کنه ولی گفت کپی کن منم کپی کردم.

در نگاهت می شمارم لحظه ها را
باز بر روی زمین افتاده ها را

پهنه ی دشت عظیمی که نگاهش
می خرامد کاسه ها و کوزه ها را

کاش من تنها نبودم در غریبی
روز ها از دست رفت و غصه ها را

یکه یکه،جان به جان،حالا که دارد
آن شکوهِ ارتشِ بی منتها را

باز نیزه و آمد و من دل بریده
کاش در صحرا نباشد مصطفی را

دل دگر طاقت ندارد؛زخم و سیلی
دل دگر طاقت ندارد این فضا را

باید اندوه نگاهش را صدا زد
غصه خورد و غصه خورد و کهربا را
دید مادر غصه دارد در مدینه
غصه دارد باز می گوید خدا را

دل اسیر آن نگاهِ پرفروغش
خواهرش طاقت بیارد درد ها را

ما فقط باید ظلالش را ببینیم
ماه هم دیگر ندارد کربلا را

دردِ بی پایان،دلم آشفته حال است
گریه های کودک شش ماهه ها را

شده مأمن سرم،غوغای محشر
ای خدا باران ببارد تشنه ها را

تازه فهمیدم چرا دستش به جا ماند
ماند تا محکم کنم سقف و بنا را
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : اشعار مناسبتی

یک عمر نصیب دل ما لطف شما بود
گه گاه دلم در گرو خون خدا بود

پیوسته به ما داشت نظر شاه دو عالم
گه گاه شدن ها همه از غفلت ما بود

هر سال من و لطف شما و طلب عفو
گر بود متاعی همه از ماه عزا بود

شرمنده از الطاف شما این دل بیمار
درگوشه کنار دل ما جای که ها بود؟!

یک عمر به دنبال دوا بود و صد افسوس
بیچاره ندانست شفا کرب و بلا بود

"در دل ندهم ره پس ازین مهر بتان را"
از روز ازل هم دل ما جای شما بود


با عرض پوزش به خاطر کمی ها و کاستی ها
 

..زهرا..

همون زهرا
ارسال‌ها
217
امتیاز
2,213
نام مرکز سمپاد
فرز III
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : اشعار مناسبتی شما

جنگ صفین پدر خواست که تضعیف کند روحیۀ دشمن خود را

بِکِشد گوشه ای از قدرت بازوی خودش را به تماشا

پسرِ شاه چُنان ماه

و مبهوت ِ تماشایِ رُخَش یوسفِ در چاه

و از شیوۀ جنگ آوری و رزم و نبردِ پدر آگاه

واز هر نظر اِنگار خودِ شخص یدا...

پسر لایقِ لا حولَ و لا قوه إلا بِاا...

پدر عمامۀ خود را به سر و رویِ پسر بَست

که از چشم و نظر دور بماند

سپس آرام به او گفت

برو تا که دراین معرکه غوغا کنی اما
پسر شیر مبادا بروی جنگِ نمایان کنی
ای مرد!فقط گرد و غباری کن و بَرگرد

که تو پُشت و پناهِ سِپَه روز مبادایِ حسینی

و کُنون روز دهم ، روزِ مباداست

سَرِ ظُهر نفس گیر عراق است

همان روز که پیراهنِ صحرا همه یکدست سراب است

دِگر هیچ دِلی تاب ندارد

و سه روز است حَرَم آب ندارد

(حرم آب ندارد / علی تاب ندارد)

کمی آرام شد در همهمه ها می شنوی

گوش کنید قهقهۀ موجِ فُراط است

و خون در دِلِ مهتاب شب

پسرِ شیر عرب ، شاهِ اَدب

محشرِ هر معرکه ، آرامشِ زینب

نَفسِِ خیمه به جوش آمد و با عشق سُخن گفت

برادر چه شده مهریۀ مادرتان فاطمه

بر هر که علی اَست حرام است

اگر زود نجُنبم بخدا کارِ علی اصغر شش ماهه تمام است

بر آنم که گریبان بزَنم چاک

که دیدم همه طفلان تو در خیمه

شکم ها همه چسبیده به نمناکیِ این خاک

لرزید تمامِ بَدَنم ، روح و تَنَم

آخر چه کنم چون که منم ساقیِ این قوم

منم ساقی و طفلانِ تو از فرطِ عطش هروله دارند

و حِس میکنم اِنگار

که با چشم عطش از منِ ساقی گِلِه دارند

که ای غیرت این قافله ، بالایِ سرِ علقمه اکنون

همۀ حرمله ها هِلهله دارند

مَگر دست نداری ، بروی آب بیاری به حرم

ای پسر فاطمه

من مانده ام آخر که در این دشت اگر زنده بمانم

چه جوابی بدهم قومِ نبی را

سپس آرام خداوندِ مُحرم

نفسِ عالم و آدم

نفس و جانِ حرم خون خدا گفت

علمدارِ من ای نورِ نگاهم

برو هرچند به این شرط که ما هر دو به لشگر بزنیم

که همه پشت و پناهم

و بجنگیم و فقط آب بیاریم

که در عالم لاهوت سراسر همه خواندم

حسین و اباالفضل هر دو به میدان آمدند

یکی زد به میمنه ، یکی زد زد به میسره

یکی گفت أنا بن و قَتَّال العرب

یکی گفت أنا بن و هاشمی نسب

در کاسۀ دستان عمو ، دست عمو

شُکرِ خدا دست عمو هست

بخواب اصغرِ من رفته عمو آب بیارد

اگر از اَبر کُنون تیر ببارد

بخدا وعدۀ مردانۀ این طایفه رَدخور که ندارد، که ندارد

به خودم گفته اَم ای کاش

که بر آینه گَردی ننشیند

نَکند مَرد خجالت بِکِشد

ناگهان همهمه در علقمه شد

دشت پُر از رایحه فاطمه شد

خونِ خدا با کَمرِ خَم شده از اسب زمین خورد

و با کاسۀ زانو طَرَف جانِ خودش رفت

علمدار نفس میزد و می گفت که صد شُکر

که تیر آمد و چشمان مَرا غرقِ به خون کرد

که ندیدم اثر سُرخیِ سیلی

بروی مادرمان فاطمه را

بارِ دیگر ، همه عالم و آدم

هم نفسِ خون خدا زمزمه کردند

که ای "اهل حرم میر و علمدار نیامد ، علمدار نیامد

سقای حسین سید و سالار نیامد ، علمدار نیامد"
 

Ehsan.Ansari

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
189
امتیاز
3,192
نام مرکز سمپاد
حلی شماره دار!
شهر
021
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کشاورزی
پاسخ : اشعار مناسبتی شما

به نقل از عــــــــلی :

ببین بزم حسین بن علی اندر زمین ای دل
که عاشورا شد امروز و قفا بر برق کین ای دل
لباس زهد و تقوی را به خون اصغر اندر بین
شهامت های شیرافکن ز شیر و شاه دین ای دل
فلما شاهدت فی ذهبه بنت علی زینب
تقبله علی ما قبل الزهرا پسین ای دل
معنی بیت عربی: هنگامی که زینب (سلام الله علیها) ؛ دختر علی (علیه السلام) او را در حین رفتن دید بوسه ای زد به جایی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر آن در پسین لحظات بوسه زد.
عقیق عشق را در کربلا زیر لبانش بین
و یا شهد شهادت را به سان مشک چین ای دل
اگر در کربلا لب تشنه او سوی خدایا شد
ولیکن خوش چشید از معنی ماء معین ای دل
یکی آزادگی آموز و اخلاص عمل از او
که هر آنچ او پسندیدت تو راضی شو بر این ای دل
دلش چون خانه ی الطاف و پر از مهر یارش شد
نه نفرینی به لب بود و نه در سینه ز کین ای دل
تو دانی از چه رو گشته جهان از نیشکر شیرین
سه چند روزی شد آن از آن لب شیرین ثمین ای دل
حسین بن علی دستم به دامانت شفاعت کن
که راضی باشد از من یار و من یار یمین ای دل

* به نظرم استفاده از این همه حالاتِ عجیب و غریبِ ساختاری و دستوری خوب نیست. ذخیره ی زبانی نباید انقد راحت استفاده شه و معمول بشه

* آرایه ها توی شعر کمن و کمرنگن. نهایتا توی آرایه های معنایی به شکل ساده ای از آرایه های "تشبیه" و "استعاره" و امثالم و توی آرایه های لفظی نهایتا میشه "قلب"

* کلا ابیات عربی خیلی "شاخ نما" هستن و با اینکه در کل با استفاده از بیتِ "عربی" ، توی شعر "پارسی" مخالفم ولی به نظرم اشکالی نداره توی اشعاری که در مورد حسین (ع) سروده میشن از ابیات عربی استفاده بشه. ولی!!! یا رومیِ رومیِ، یا زنگیِ زنگی! واقعا ایده ی خوبی نبود که جایی که توی بیتِ عربی کم آوردیم، از کلمه ی فارسی استفاده کنیم

* در کل شعر خوبی بود ولی بهتره که جوِّ شعر امروزی تر باشه ولی آرایه ها سنگینتر! (;
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : اشعار مناسبتی شما

در مورد شعر اول با صحبت دوستان موافقم و یک نظر شخصی،شعرتون خیلی به دل نمیشنست.من بار اول حتی حوصله نکردم تا آخر بخونمش.در اقع کشش خاصی برام نداشت.


شعر جناب aghaliat
کاش در صحرا نباشد مصطفی را
انتقاد نیست این.سواله جهت آگاهی مثن :D الان این " را "اینجا چی هست؟از لحاظ دستوری
گریه های کودک شش ماهه ها را .چندتا کودک؟ چندتا شیش ماهه؟ ماسمالی آیا ؟ :-"
شعر خوب بود.خیلی تشبیه های خوبی داشت.به اون قسمت هم که تخصصی ندارم نمی پردازم :-"""

واسه شعر امیر هم فک کنم نظر داده بودم قبلا.خییلی خوب بود.آدم حض میکرد :D در عین حال که شبیه نوحه هایی بود که مداحا میخوندن ولی خخیلی هم اونجوری نبود .میدونم منظورم رو نفهمیدین ولی به هر حال :-"



شعر زهرا
تصمیم نداشتم بیام نظزی بدم تو این تاپیک ولی شعر شمارو که خوندم دلم خواست بیام .
من کلا خیلی کم حوصله ام.شعر طولانی نمیخونم.ولی وقتی شعرتو میخوندم دلم میخواست ببینم چی نوشتی و آخرش رو چجوری جمع کردی.
و اینکه چون چیزایی که نوشتی رو قصه شو همه بار ها شنیدی یک تصویر خوب و شفاف رو با حرفات توی ذهن مخاطب تصویر کردی.بی عیب نبود ولی خیلی خوب بود.تشبیه های خوب.روایی بودن شعرت.ویه جور صلابت خاص تو کلماتی که انتخاب کردی.من خیلی خوشم اومد.


در کل همتون موفق باشین.ایشالا شعرای بعدیتون بهتر هم باشه :)
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : اشعار مناسبتی شما

کم کم وقتشه این تاپیک بیاد بالا، با یه بیت به پیشواز محرّم میریم


پیراهنِ سیاه برای عزا کم است من "روسیاه" آمده ام در عزای تو!​
 

عطا فرهنگ

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
707
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی ، شهید بهشتی ، شهید دستغیب
شهر
تهران
مدال المپیاد
فیزیک بوتیم!
پاسخ : اشعار مناسبتی شما

ماهی به روی دامن خورشید تشنه‌ای
فصل کسوف کوکب ایمان غروب کرد
 

عطا فرهنگ

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
707
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی ، شهید بهشتی ، شهید دستغیب
شهر
تهران
مدال المپیاد
فیزیک بوتیم!
اشعار مناسبتی

سلام ؛
با تسلیت ایام سواگواری سیدالشهدا ( ع ) ؛ این تایپک رو زدم برای معرفی و بررسی اشعار آیینی ؛ با اولویت اشعار کمتر شناخته شده ... اگه شد یه نیمچه بررسی و نقد هم بکنید از شعرا .
ممنون.
 

عطا فرهنگ

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
707
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی ، شهید بهشتی ، شهید دستغیب
شهر
تهران
مدال المپیاد
فیزیک بوتیم!
پاسخ : پاسخ : اشعار مناسبتی

در ضمن یه عذرخواهی از ساحره و داماد ( دیگه عادت کردیم شرمنده ! ) من بررسی نکردم ببینم تایپکی اینجور هست یا نه ... X_X
اولین شعر از تاج الشعرا عمان سامانی ؛
افرادی که شعر عاشورایی رو میشناسن بعیده با شعر عمان آشنا نباشن ... عمان در کتاب گنجینه الاسرار خودش با رویکردی عرفانی وقایع عاشورا رو شرح میده ؛این کتاب با این بیت شروع میشه : « کیست این پنهان مرا در جان و تن ... »
برای درک شعرش فکر کنم باید یه حداقلایی از اصطلاحات عرفانی بدونین.

اینم قسمت از گنجینه الاسرار که به دیدار امام حسین با حضرت علی اکبر ( علیهم السلام ) اشاره میکنه؛
علی اکبر برای عزم میدان و برای اجازه به پیش پدر می رود :

تا که اکبر با رخ افروخته
خرمن آزادگان را سوخته‏

ماه رويش کرده از غيرت عرق
همچو شبنم صبحدم بر گل ورق‏

بر رخ افشان کرده زلف پر گره
ماه را پوشيده از سنبل زره‏

آمد و افتاد از ره باشتاب
همچو طفل اشک، در دامان باب‏

کاي پدر جان، همرهان بستند بار
مانده بار افتاده اندر رهگذار

از سپهرم غايت دلتنگي است
کسب اکبر را چه وقت لنگي است‏

دير شد هنگام رفتن، اي پدر
رخصتي گر هست، باري زودتر

در جواب از تنگ شکر، قند ريخت
شکر از لبهاي شکر خند ريخت‏

گفت کاي فرزند، مقبل آمدي
آفت جان، رهزن دل آمدي‏

کرده‏اي از حق تجلي اي پسر
زين تجلي فتنه ‏ها داري به سر

راست بهر فتنه، قامت کرده‏ اي
وه کزين قامت، قيامت کرده‏ اي‏

از رخت مست غرورم مي‏کني
از مراد خويش دورم مي‏کني‏

گه دلم پيش تو، گاهي پيش اوست
رو که در يک دل نمي‏ گنجد دو دوست‏

بيش ازين بابا، دلم را خون مکن
زاده‏ي ليلي، مرا مجنون مکن‏

پشت پا بر ساغر حالم مزن
نيش بر دل، سنگ بر بالم مزن‏

خاک غم بر فرق بخت دل مريز
بس نمک بر لخت لخت دل مريز

همچو چشم خود به قلب دل متاز
همچو زلف خود پريشانم مساز

حايل ره، مانع مقصد مشو
بر سر راه محبت سد مشو

«لن تنالوا البر حتي تنفقوا»
بعد از آن، «مما تحبون» گويد او

نيست اندر بزم آن والا نگار
از تو بهتر گوهري بهر نثار

هر چه غير از اوست سد راه من
آن بت است و غيرت من بت شکن‏

جان رهين و دل اسير چهر توست
مانع راه محبت مهر توست‏

چون تو را او خواهد از من رو نما
رو نما شو، جانب او رو نما

نقدش رو هم میزارم ؛ فعلا لذت ببرید.
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : پاسخ : اشعار مناسبتی

قرار بود که با آب و گل عجین بشوی
برای اینکه سفالینه‌ای گلین بشوی

پیاله‌ای بشوی با شراب‌های مگو
و بعد هم‌دهن رب‌العالمین بشوی

تو را ملائکه در دست‌شان بچرخانند
ایاک‌ نعبد و ایاک‌ نستعین بشوی

زمان گذشت و زمین چون کلاف سردرگم
قرار شد که تو سر رشته یقین بشوی

گل محمدی از فرط باد خم شده بود
قرار شد بروی تکیه‌گاه دین بشوی

تو را به مکتب اعراب ــجهد بفرستند
که ناظم غزل عین و قاف و شین بشوی

به این دلیل به فرمان او مقرر شد
که چند سال پسرخوانده زمین بشوی

مدینه بود که انگشتر نبوت شد
سعادتی است که بر روی آن نگین بشوی

حسین نام نهادند اهل بیت تو را
به این دلیل که مصداق یا و سین بشوی

چه افتخاری از این بیشتر که پرچمدار
برای مکتب پیغمبر امین بشوی

به خط کوفی در انتهای متن زمان
تو را نگاشت که سرمشق مسلمین بشوی

تو آمدی که سکوت زمین شکسته شود
تو می‌روی که به گوش زمان، طنین بشوی

تو آمدی که سرت روی نیزه‌ها برود
تو می‌روی که سر افرازتر از این بشوی

برای شستن این راه با گلابی سرخ
قرار شد که تو این‌بار دستچین بشوی

علیرضا بدیع
 

h@di

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
801
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی شهرکرد
شهر
شهرکرد
مدال المپیاد
طلای ادبی (دورهٔ ۲۷)؛ مرحلهٔ ۱ کامپیوتر (دوره‌های ۲۳ و ۲۴)
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی نرم‌افزار
پاسخ : پاسخ : اشعار مناسبتی

(با وجود این که فعلاً وضع این تاپیک قطعی نیست، باز من این را می‌نویسم؛ تا چه شود.)
از باب ثالث حدیقة الحقیقة، حکیم سنایی
حبّذا کربلا و آن تعظیم /کز بهشت آورد به خلق نسیم
و آن تن سر بریده در گِل و خاک / وآن عزیزان به تیغ دلها چاک
وان تن سر به خاک غلطیده / تن بی‌سر بسی بد افتیده
وآن گزین همه جهان کُشته / در گِل و خون تنش بیاغشته
وآن چنان ظالمان بدکردار / کرده بر ظلم خویشتن اصرار
حرمت دین و خاندان رسول / جمله برداشته ز جهل و فضول
تیغها لعل‌گون ز خون حسین / چه بود در جهان بتر زین شَین
تاج بر سر نهاده بدکردار / که از آن تاج خوبتر منشار
زخم شمشیر و نیزه و پیکان /بر سر نیزه سر به جای سنان
آل یاسین بداده یکسر جان / عاجز و خوار و بی‌کس و عطشان
کرده آل زیاد و شمر لعین / ابتدای چنین تبه در دین
مصطفی جامه جمله بدریده / علی از دیده خون بباریده
فاطمه روی را خراشیده / خون بباریده بی‌حد از دیده
حسن از زخم کرده سینه کبود / زینب از دیده‌ها برانده دو رود
شهربانوی پیر گشته حزین / علی‌اصغر آن دو رخ، پر چین
عالمی بر جفا دلیر شده / روبه مرده شرزه شیر شده
کافرانی در اوّل پیگار / شده از زخم ذوالفقار فگار
همه را بر دل از علی صد داغ / شده یکسر قرین طاغی و باغ
کین دل بازخواسته ز حسین / شده قانع بدین شماتت و شَین
هرکه بدگوی آن سگان باشد / دان که او شاه این جهان باشد
نقل از گنجور با اندکی اصلاح
برای توضیح هم فقط اشاره می‌کنم بیت دو تا قبل از آخر، باغ همان باغی بوده که به‌دلیل ضرورت قافیه یا صرفاً مطابق قواعد عربی، یاء آخرش حذف شده است.
 
بالا