به نظرم عذاب آدمی از ندونستنش شروع می شه، بهترین کاری که می شه کرد اینه که از بعد احساساتی قضیه خارج بشی و شخص مذکور(!) رو مثل یک نقشه بازش کنی و با یک رویکرد منطقی اتفاقات رو بررسی کنی.
1.گفتی به یک دلایلی از شخص مذکور دوری کردی، نکته اینجاست که به چه دلایلی. اگه دلایلت برای دوری کردن از اون شخص متطقی باشه دلیلی وجود نداره که ذهنت رو با فکر کردن به اون آزار بدی. دلایلت رو سبک سنگین کن. این طوری می تونی خودت و اون رو منصفانه قضاوت کنی.
2. قبول دارم که گاهی آدم دلایل منطقی خوبی برای دور شدن از یک نفر داره ولی علاقه به اون شخص باعث می شه که آدم از جدایی ناراحت باشه. به نظرم این یک جور احساس کاذبه و دلیلی براش وجود نداره. البته مشروط به اینکه تو با دلیلی منطقی از اون شخص دورشده باشی.
3.اینکه بهش فکر می کنی یعنی که هنوز برات اهمیت داره. شاید دیگه این اهمیت مثبت نباشه اما باید اینو برای خودت شخص کنی که چرا علی رغم اینکه دیگه ارتباطت رو باهاش قطع کردی باید برات مهم باشه؟ شاید عذاب وجدان داری؟ شایدم هم زود قضاوت کردی و دلیلی نداشته که ارتباطت رو با اون به هم بزنی؟
4.من در اکثریت مواقع دیدم که افراد به خاطر وجهه خودشون و اینکه بعد از تمام شدن یک ارتباط طرف مقابل چه فکری ممکنه راجع بهشون بکنه ناراحتن. مثلا از حرفهایی که پشت سرشون ممکنه زده بشه. این واقعا شایعه. اگه دلیل وسواس فکری ای که پیدا کردی اینه باید به این نکته توجه کرد که مردم حرف اضافی زیاد می زنن و آدم در طول روز در طی مکالمات اونقد حرف می شنوه که جایی برای حرف اضافی نمونه!!!
نکته آخر:به نظرم برای سن ماها خیلی زوده که ادم خودشون در گیر روابط بین فردی کنه.اون کار مامان باباهاست که هی گوشی تلفونو بردارن و پچ پچ کنن :P . بهترین راه برای فراموشی اینه که خودت انقدر به یک کاری سرگرم کنی که وقت پیدا نکنی به طرف فکر کنی! 6 ملیارد نفر توی کره زمین زندگی می کنن، اونم روش!