- شروع کننده موضوع
- #1
رعنــا
کاربر نیمهحرفهای
سلام!
بعضی وقتا شعر می گم... این تاپیکو زدم تا از نظرات ارزشمند شما بهره مند بشم و این حرفا! خیلی خوشحال میشم اگه شعر هامو نقد کنید! :)
صدای تیک و تاک ساعت و شب ها که بیدارم
خودم را می فریبم خیره می مانم به دیوارم
تراوش می کند یاد تو و فکر تو و دوری روی تو
از این دیوار و این زندان نامریی افکارم
گلستان می کند یاد تو تنهایی زندان را
من این زندان نامریی خود را دوست می دارم
نگاهم کردی و پا های من لرزید انگاری
من آن دیوار قدرتمند حالا زیر آوارم
نگاهم کن، ببین این شعله های درد را در من
تنم آتش گرفته من در این آتش گرفتارم
بهار و نم نم باران و بغضی در گلو خفته
و آتش می شود اشک و شکست این بغض و می بارم
راستی این شعر اولین شعری بود که در قالب غزل گفتم. منتظر نظراتتون و کمک هاتون برای بهتر شدن هستم!
بعضی وقتا شعر می گم... این تاپیکو زدم تا از نظرات ارزشمند شما بهره مند بشم و این حرفا! خیلی خوشحال میشم اگه شعر هامو نقد کنید! :)
صدای تیک و تاک ساعت و شب ها که بیدارم
خودم را می فریبم خیره می مانم به دیوارم
تراوش می کند یاد تو و فکر تو و دوری روی تو
از این دیوار و این زندان نامریی افکارم
گلستان می کند یاد تو تنهایی زندان را
من این زندان نامریی خود را دوست می دارم
نگاهم کردی و پا های من لرزید انگاری
من آن دیوار قدرتمند حالا زیر آوارم
نگاهم کن، ببین این شعله های درد را در من
تنم آتش گرفته من در این آتش گرفتارم
بهار و نم نم باران و بغضی در گلو خفته
و آتش می شود اشک و شکست این بغض و می بارم
راستی این شعر اولین شعری بود که در قالب غزل گفتم. منتظر نظراتتون و کمک هاتون برای بهتر شدن هستم!