قاصدک ها(اشعار رعنا. )

  • شروع کننده موضوع
  • #1

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
سلام!
بعضی وقتا شعر می گم... این تاپیکو زدم تا از نظرات ارزشمند شما بهره مند بشم و این حرفا! خیلی خوشحال میشم اگه شعر هامو نقد کنید! :)


صدای تیک و تاک ساعت و شب ها که بیدارم
خودم را می فریبم خیره می مانم به دیوارم
تراوش می کند یاد تو و فکر تو و دوری روی تو
از این دیوار و این زندان نامریی افکارم
گلستان می کند یاد تو تنهایی زندان را
من این زندان نامریی خود را دوست می دارم
نگاهم کردی و پا های من لرزید انگاری
من آن دیوار قدرتمند حالا زیر آوارم
نگاهم کن، ببین این شعله های درد را در من
تنم آتش گرفته من در این آتش گرفتارم
بهار و نم نم باران و بغضی در گلو خفته
و آتش می شود اشک و شکست این بغض و می بارم

راستی این شعر اولین شعری بود که در قالب غزل گفتم. منتظر نظراتتون و کمک هاتون برای بهتر شدن هستم!
 

f.light

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
329
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک تهران
شهر
تهران
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

به نظرم شعرت فوق العاده بود.
وزنش، قافیش، همه چیزش ردیف بود!
خیلی خوشم اومد!
منتظر کارای بعدیت هستم!
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

لطفا در وزن تجدید نظر بشه کلا
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

خیلی ممنونم ازتون...
این یکی مال خیلی وقت پیشه، ولی فکر کردم بد نباشه گذاشتنش اینجا.

آن روز که بار سفرت می بستی
انگار هوای خانه را هم بردی
با هر نفسی شماره می افتادم
حتی تو نیامدی بپرسی"مردی؟"

آن روز من التماس کردم که"نرو!"
اما تو شکستن مرا نشنیدی
با هر قدمت اشک دلم جاری بود
اما تو به اشک های من خندیدی

آن روز زمستانه هوا ابری بود،
گفتم به تو با خودت ببر چتری را
تو رفتی و چتر پشت در جا مانده
برگرد و ببر چتر و من ابری را

ای رهگذر کوچه ی ابری دلم
برگرد ببین که کوچه ای جا مانده
با رد قدم های تو بر این کوچه
هر رهگذر دیگری از خود رانده

هر روز در انتظار تو می بارم
تا آب زنم کوچه، غباری روبم
برگرد فراموش کنم دردت را
حال من بپرسی و بگویم "خوبم!"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

به نقل از کهــربا :
دو قسمت اول کار واقعا خوب بود ولی متاسفانه تو قسمتای بعد کار قوی ندیدم و البته متاسف شدم که کاری که به اون خوبی شروع شد چرا به اینجا کشید... ضمن اینکه شما قبلن این شعرو تو تاپیک دیگه ای هم گذاشته بودین؟ دو قسمت اول خیلی برام آشنا به نظر اومد...
تو قسمت دوم، مصرع چهارم برای جلوگیری از تکرار "اما" می تونین با توجه به "با هر قدمت..."، بگین "هربار به اشک های من خندیدی"
راجع به سه قسمت بعدی هم میام و نظر میدم
اول بگم که بله دو بخش اولو تو مشاعره شاعران گذاشته بودم.
درباره سه تا قسمت اخر هم خیلی خوشحال میشم اشکالاتمو بگین! آخه جالبه من خودم مثلا سومین بخشو خیلی دوست دارم و دوتای آخرو هم با اینکه قبول دارم چندان خوب نیستن ولی دیگه خیلی هم بد و تاسف آور نبودن به نظرم! البته الان که گفتین نظرم داره عوض میشه! :D
خیلی ممنون!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

به نقل از کهــربا :
ببخشید یادم رفته بود بیام...
خب تو بخش سوم یه سری نقاط ضعف وجود داره که کیفیت رو پایین آورده... تکرار نا به جای ضمیر دوم شخص... "گفتم به تو با خودت..."، "تو رفتی و ..."،" تو یک دوبیت این قدر تکرار، که مشخصاً به ضرورت وزن اومده کارو ضعیف می کنه
تو همون بخش، قافیه مصرع دوم، "چتری را"، یای نکره نمیتونه تو قافیه قرار بگیره... اگه اشتباه نکنم اینجام از همون موارده...
و باز تکرار هوای ابری و من ابری تو یک بخش، و البته تکرارش تو مصرع اول بخش بعد، ینی دایره واژگان کمِ شعر!
طرح کلی این بخش بد نبود ولی خیلی هم جذاب نبود

تو قسمت چهارم بازم تکرار "کوچه" رو میبینیم... تو 4 مصرع، 3 بار "کوچه" تکرار شده... پیشنهاد اینکه برای روانی بیشتر، به جای "رد قدم..." از "جای قدم..." استفاده کنین. تو مصرع چهارم، "را" کو؟ "هر رهگذر دیگری را از خود رانده"... می دونم "را" محذوفه ولی تو شعر شما که زبانش کهن نیست، "را" محذوف، ضعف زبانی محسوب میشه.

طرح ذهنی بخش پنجمتون خیلی خوبه ولی مصرع آخر کاملا از وزن خارج شد که خرابش کرد
خیلی متشکرم! چیزای زیادی یاد گرفتم! :)

البته درباره تکرار ابری تو یک بخش باید بگم از قصد بود. ینی می خواستم بگم اون روز ابری بوده و چتر لازم بوده، حالا منم ابریم و برای بردن من هم چتر لازمه! البته گویا خوب در نیومده!
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

تاپیک نو مبارک :D

این شعر آخر دو تا یند اولش خیلی روون و عالیه
برای همین رو بندای دیگه صحبت نمی کنم اصن
چون وقتی میتونی در حد این دو بند شعر بگی اصن دلیلی نداره که شعر ضعیفتر بگی و ما هم نقدش کنیم
در مورد بندهای آخر که خب اونجوری نگو! مث بندای اول بگو
ولی دو بند اول هم میتونه یه کم بهتر بشه

به نقل از رعنا. :
آن روز که بار سفرت می بستی
انگار هوای خانه را هم بردی
با هر نفسی شماره می افتادم
حتی تو نیامدی بپرسی"مردی؟"

آن روز من التماس کردم که"نرو!"
اما تو شکستن مرا نشنیدی
با هر قدمت اشک دلم جاری بود
اما تو به اشک های من خندیدی

تو مصرع اول به نظرم در راستای همون روون بودن زبان که گفتم جمله "بار سفرت می بستی" یه کم سنگینه! مثلا بشه "بار سفرت را بستی" بهتره به نظرم
بعد با توجه به "آن روز" لزومی نداره از فعل استمراری استفاده کنی فعل ساده هم جواب میده
و با توجه به این که تو بیت بعدی هم "بردی" رو آوردی که فعل سادس فعل بند اولتم ساده اگر باشه تناسب بیشتری داره

به این شکل

"آن روز که بار سفرت را بستی
انگار هوای خانه را هم بردی"

یا حتی دو فعل هم اگر استمراری باشن صرف نظر از سنگین بودن مصرع اول باز هم تناسبش بهتره
به این شکل

"آن روز که بار سفرت می بستی
انگار هوای خانه را می بردی"

بعد مصرع سوم من متوجه شماره می افتادم نمیشم!

مصرع آخر بند دوم هم که کهربا به خوبی گفت دیگه این مصرع به تنهایی خوبه ولی دوبار تکرار اما تو بند یه خورده تکراری می کنه کارو

در آخر همونطور که کهربا هم گفت رو ضمیرا خیلی حساس باش
وقتی مخاطب فعلت مشخصه اصلاً نیازی نیست دیگه ضمیر بیاری

ولی در کل تبریک میگم من نمیدونم چند وقته شعر میگی ولی اگه کارای اولته خیلی خوبه
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

مرسی! خیلی مفید بودن!
مصراع سوم بخش اول : شماره افتادن معمولا برای نفس یا حتی روزهای زندگی آدم استفاده میشه، اینجامیگم خود من به شماره می افتادم، که البته میتونه مجاز هم باشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

حدود یک ماه پیش...
برای عزیزترینم...

یادت می آید روز های بچگیمان را؟
پیراهن چین دار کار دست مامان را؟
دزدانه رفتن هایمان گاهی به پشت بام
تو توت می چیدی برایم و عروسک هام
تا مدرسه دست مرا در دست می رفتیم
مثل دو کوه کوچک اما پشت هم هستیم
شب های تابستان و تا صبحش نخوابیدن
هی فیلم دیدن، فیلم دیدن، باز هم دیدن!
ست کردن کیف و کلاه و مانتو و شلوار
"هر چیز می خواهی تو از من را خودت بردار!"
دلگیری گه گاه از نیش زبان تو
منت کشی، رعنا که غر می زد به جان تو
لبخند ها، درد دل و پچ پچ به گوش من
دستت درون دستم و سر روی دوش من
کوچک تر از تو بودم و سنگ صبور تو!
محتاط حمل چینی ترد غرور تو!
گاهی مرتب کردن میز قر و قاطی
خندیدن بی وقفه بعد هر تله پاتی
....
سالی گذشت و سال های بعد می رفتند
هر سال می شد لحظه ای، چون رعد می رفتند
کنکور تو کنکور تو ای وای من کنکور!
کی آمدی نزدیک ای صدها هزاره دور؟
می آمدم پشت درت راهم دهی شاید
تو درس می خواندی ولی، با اندکی باید!
یک سال تو -هرچند قرنی شد-گذشت آخر
تا آن شب پرالتهاب و بوسه ی مادر
دستم درون دستت و چشمم به رو و موت
خوابیدی و مادر لحافی را کشیده روت
امن یجیب خواندن و گریه برای تو
در اضطراب بودی و من پا به پای تو
آن وقت دانشگاه آمد بعد چندی ماه
رویای حالا واقعی: رفتی تو خوابگاه
دیدی که رعنایت تو را دستی تکان میداد
قلبش ولی له می شد و بغضش امان می داد
لبخند روی لب ولی چشمان خیس من
گیره سرت بنشسته بر مو ها و گیس من
دوری تو جز لحظه ی آخر نشد باور
آرام می کردم دلم را و دل مادر
خالی شد از هر دلخوشی با دوریت این دل
پر می شد از دلتنگی ام هی جیب ایرانسل
محتاج لبخند تو و حتی به خشم تو
حل می شدم در عکست و جادوی چشم تو
انگشت هایت که نبود و چشم هایی خیس
تنها نشستن های من هربار در سرویس
...
سالی گذشت و بعد کنکوری شدم من هم
یک برگ دیگر کنده شد از دل خوشی هایم
شاید که تهرانی شوم من هم در این پاییز
رفتن به کافی شاپ و قهوه بر سر یک میز!
آیا اجازه هست دستت را بگیرم باز؟
در راه دانشگاه در گوشت بگویم راز؟
کوچک تر از تو باشم و کودک شوم بازم!
من لوس باشم، تو ولی هی می کشی نازم؟
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

یه طور خاصی دوسداشتنی بود.یه حس خ خاص!
آفرین 8->
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

خیلی عالی
خیلی تاثیر گذار
چیزی که یه کارو شعر میکنه خالی بودن از اشکالای عروضی و نحوی و... نیست
حسیه که به مخاطب منتقل میکنه
این کار چند تا ایراد کوچیک داشت ولی انقدر کلیت کار قوی بود که اصلن ارزش مطرح کردن نداشته باشه

بعد یه چیزی که خیلی برام ارزشمند بود این بود که شعر به صورت روایی داشت پیش میرفت و از یه جایی به بعد من فکر میکردم آخرش مشخصه
اون عزیز رفته و شما حسای ناشی از رفتن اونو داری توصیف میکنی و نگران این بودم که شعر پایان بندی خوبی نداشته باشه و حقیقتاً اصن ازت انتظار این پایان بندی رو هم نداشتم

ولی از سه نقطه به بعد دیگه تمام انتظارم از شعرو براورده کردی

راستشو بخوام بگم دفعه قبلی که برای شعرت نظر دادم اصلن فکر نمیکردم شعر بعدیت انقدر عالی باشه
خیلی ذوق زده شدم
تبریک

پ.ن:بلاخره تهرانی شدید یا نه؟ :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

خیلی ممنونم از همتون! یه کم زیادی هندونه دادین زیر بغلم! اونقدرام خوب نبود.. ولی خب، کاملا حرف دل بود. وقتی تموم کردم و حواستم واسه خواهرم بخونم از همون بیت اول گریم گرفت! دیگه نتونستم ادامه بدم.. :-<

اگه اشکالاتشو بگین بهم خیلی خوشحال میشم!

@amir h: بله، اگه خدا بخواد تهرانی شدم :D
 

عطا فرهنگ

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
707
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی ، شهید بهشتی ، شهید دستغیب
شهر
تهران
مدال المپیاد
فیزیک بوتیم!
پاسخ : قاصدک ها(اشعار رعنا. )

رعنا خانم ، لذت بردم ؛
از حس و فضا سازی ها ... ولی با توجه به جنس کار یه سری کارها مثل جناس و آرایه های بدیع یا حتی بیانی میتونست شعر رو شیرین تر کنه .
مثلا بیت : کوچک تر از تو بودم و سنگ صبور تو! / محتاط حمل چینی ترد غرور تو!
اما یه مشکلی که چند جا دیدم ، استفاده از یک سری کلمه ها بود که کلا حس و تصویر سازی ها رو بهم می زد ...
از این بیت : دیدی که رعنایت تو را دستی تکان میداد
قلبش ولی له می شد و بغضش امان می داد

کلمه ها خیلی خوب چیده شدن و حس رو منتقل میکنه و یه دفعه ایرانسل همه چیو به هم میزنن ؛ یا مثلا سرویس چند بیت بعد.
من مخالف با این کلمات تو شعرهای ساده ای مثل این شعر نیستم ولی با تدارج از این کلمه ها باید استفاده بشه . مثلا : شاید که تهرانی شوم من هم در این پاییز / رفتن به کافی شاپ و قهوه بر سر یک میز! جای بهتری و با تدریج مناسب تری اومده.
اینا رو گفتم ایشالله شعر های بعدی از این هم بهتر بشن !
خیلی تعریف نکردم ، چون خودت گفتی!
 
بالا