از اونجا ک خیلی نفوذ ناپذیرم و معتقدم تا خودم چیزی و تجربه نکنم چیزی ازش یاد نمیگیرم، کسی نتونسته متحولم کنه بیشتر تحولاتمو از کارای خودم میگیرم اما
یه پست تو اف بی خوندم خیلی از لحاظ دیدم نسبت به دیگران متحولم کرد،
جزئیاتش خیلی دقیق یادم نیس اما هرچیشو که یادم مونده مینویسمش ،
یکی نوشته بود یه استاد داشتیم که توی یکی از یونی های آمریکا (فک کنم) درس خونده بعد اینو به عنوان یه خاطره واسشون تعریف کرده در این باره که ما ایرانی ها چه دیدی نسبت به اطرافمون داریم :
" توی یکی از کلاس ها استادشون گروه بندی میکنه و این آفا با دو نفر دیگه هم گروه میشه که با یکیشون آشنایی داره و اما اون یکیو نمیشناسه از اونی که میشناسه میپرسه که نفر سوم کیه دختره هم میگه اونی که همیشه ردیف اول میشینه ، این آقا متوجه نمیشه کدومو میگه
دختره میگه همونی که همیشه لباساش اتو کشیده س
همونی که همیشه کیف و کفشش سته
همونی که همیشه مو ها ش مرتبه
همونی که تحقیقاشو نفر اول تحویل میده
همونی که توی فلان درس همیشه نمره کامل میگیره
و یه سری دخصوصیات خوب دیگه که واقعا میتونه به چشم بیاد اما با هیچ کدوم مرد متوجه نمیشه کیو میگه آخر سر میگه اون پسری که رو ویلچر میشینه و مرد این بار متوجه میشه ...
خیلی با خوندن توی دید م تغییر ایجاد شده !
و یه جمله ی دیگه هم که : فکر و خیال مغز رو از کار میندازه به مدت خیلی زیاد .
همین چند روز پیش نزدیک
بود ماشینی که توش بودم چپ کنه اتیش بگیره
ولی یه معجزه رخ داد باعث درک کنم مرگ چقدر میتونه به ادم نزدیک باشه...
یه دو نفرم بودن تو زندگیم که باعث شدن از خوبی کردن در حق دیگران پشیمون شم
واقعا بی اغراق میگم، همین سایت! متحول نکرد، بلکه زیر و رو کرد! خیلی چیزارو یاد گرفتم. آداب آدم بودن تو فضای مجازی رو از اینجا یاد گرفتم... احترام به نظرات بقیه، منطقی بحث کردن، تحقیق کردن و منبع ارائه دادن... و خیلی چیزای خوب دیگه که هم تو زندگیِ اینترنتیم تاثر خوبی داشته هم تو زندگی شخصیم!
سال کنکور هم یک مشاوری داشتم که بی نهایت روم تاثیر گذاشت. آدم خوبی بود با یه سری اعتقاداتِ خوب و یه اخلاقِ بسیارخوب! سعی میکنم مث اون آدمِ آروم و خوش اخلاقی باشم و امیدوارم موفق بشم
چیزی که خیلی متحولم کرد شرمندگی بعد از گناهای زیادیی بود که کردم و یه مدتیه دیگه کمتر سعی میکنم گناه کنم و کلا بهتر شدم.
و اینکه سعی میکنم ادم باشم و درس بخونم و این دوساله رو تلاش کنم تا باعث افتخار والدین و تامین ایندم بشه.برخلاف دوسال گذشته!!!.
خدا خودت کمک کن
آقای محمدی معاون دبیرستانم.سال سوم و پیش.
فوق العاده ان ایشون.
هیچ وقت احساس نکردم تو مدرسه معاونن همیشه مثل یک دوست با بچه ها رفتار می کنن.هیچ وقت به کسی توهین نکردن.یادمه تا قبل از معاون شدن آقای محمدی میومدن و به زور گوشی های موبایلمون رو ازمون می گرفتن اونم با کلی گشتن .ولی آقای محمدی کاری کرد که زنگ های اول هر روز میومد می گفت بچه ها کی گوشی آورده؟!بعد همه گوشی هاشون رو میدادن به آقای محمدی.همیشه کنار بچه ها بودن.ایجاد باغچه با انواع گل و درختکاری و گل کاری سالن بماند که همش کار ایشون بود.کاملا بچه ها رو درک میکنن .47 ساله ولی دقیقا مثل یک نوجوان 18 ساله رفتار می کنن.خلاصه دقیقا عین دوست گاهی با بچه ها هم کشتی می گیرن.ولی هیچ کس به خودش اجازه بی احترامی به ایشون رو نمی ده.چند بار خواستم برای جیم زدن دروغی سر هم کنم.ولی اصلا نمی شد دروغ بگم.خلاصه نمونه بارز عشق به کار .بارها بوده تا آخر شب روزهای تعطیل برای کار های پژوهشی با ما مدرسه بودن بدون اینکه کوچکترین غری بزنن یا پولی بگیرن.بیشتر زندگیش رو تو کتابای داستان و روانشناسی و... سپری کرده..فوق العادن ایشون
این آدم تکه.تک.
کلا زندگیم 2 بخشه:قبل و لعد از آشنایی با این آدم.
آدم ها با دلایل خاص خودشان به زندگی ماوارد میشوند وبا دلایل خاص خودشان از زندگی ما میروند نه از آمدن هاخوشحال باش نه از رفتن ها غمگین ......تا هستند دوستشان داشته باش به هر دلیلی که آمده اند وبه هر دلیلی که هستند بودنشان را دوست داشته باش ....بی هیچ دلیلی با نبودنشان هم سخت مگیر ....باز هم بی هیچ دلیلی
حرفهای معلم عزیز وفقیدم خانم حسینی نعیمی معلم خوبم بود که بعد از سفر حج به معبودش پیوست روحش شاد.