پاسخ : بررسي بيست وهشتمين دوره ي المپياد. ادبي ٩٣-٩٤
به نقل از apathetical :
قبول دارم که ادبی اگه اسون باشه از شکل ِ المپیاد در میآد و میشه کنکور ِ آبکی و خب باید سخت باشه. ولی مرحله اول که منابعش اعلام شد، همه خندهمون گرفته بود که اینا رو دادن تفریح کنیم یا چی؟ دو باب گلستان سعدی.. اسرارالتوحید.. خیلی آسون بود! [حالا جز پیشاهنگان
]
بعد یکهو تو مرحله دو سختش کردن، خب غیر طبیعی ـه. در ثانی برای درست کردن ِ جو ِ دوره و اینکه آدمهایی که تو روت میگن ادبیات دوست ندارن واردش نشن، نباید منابع رو سخت کنن که.. باید بگن با مدال ادبی کنکور هنر فرضاً یا کنکور انسانی حتی، حذف نمیشه و فقط میتونین تو رشتههایی مرتبط با ادبیات بدون کنکور وارد شین.
هرچند اینطوری توی ذوق ِ همه میخوره و حتی آدمهایی که تصمیم به دورشتهای داشتن، رسماً پدشون در میاد ولی از اینکه آدم با طلای ادبی حقوق بخونه بهتره!
سخت کردن منابع یکی از راه ِ حلهاس.. تنها راه ِ حل نیس!
جریان شعر معاصر رو میشد با سیاوش کسرایی، سعید سلطان پور، فروغ، شاملو، حمید مصدق و .. متوجه شد. رویایی آخه؟! نه.. آخه؟!
در تکمیل حرفهای نرگس و MissMarvelous:
ببینید یه نکتهٔ خیلی مهم اینه که وقتی سخت بشه برای همه سخت میشه کف میاد پایین (مثل المپیاد نجوم) وقتی آسون باشه برای همه آسون میشه کف میره بالا (مثل المپیاد شیمی). کف ادبی نسبت به مقدار متعادل (۵۰٪) یه ذره بالا بود، حالا دارند درستش میکنند! همین! (کمیتههای نجوم و شیمی یاد بگیرند یه ذره... [nb]با توجه به دوستی نزدیک با چند تا نجومی و آشنایی با چند تا شیمی به خودم اجازه میدم به این دو تا کمیته گیر بدم...
[/nb])
اتفاقاً مشکل دوچندان میشه با تغییر بحث مدالها. ادبیات بهشدت بینرشتهای هست و بچههایی که مثلاً جامعه یا روان بخونند توی دانشگاه میتونند خیلی کارای مفیدی در زمینهٔ ادبیات انجام بدند. حتی اونایی که رشتههای ظاهراً بیربط میخونند. (مثلاً یه آقایی که الآن در زمینهٔ کلاس المپیاد خیلی معروفه توی تهران و دورشتهای ادبیات و معماری خونده و پایاننامهش کار بسیار جالبی دراومده. اسمش را نمیارم... میشناسیدش دیگه...)
منابع که سخت بشه افرادی که علاقه دارند میمونند، بقیه میرند سراغهای راههای «از نظر مردم» معقولانهتر (!) مثل کنکور.
فقط حجم منابع بهشدت زیاده که امیدوارم یه تغییراتی بدند داخلش.
افرادی مثل مصدق و کسرایی هر چند نقش مهمی داشتند توی پیشرفت شعر نو فارسی ولی با نیما و اخوان و حمیدی و بهبهانی و نادرپور و رؤیایی و تا حدی سهراب نمیرسند. شفیعی جای بحث داشت که انتخابش برمیگرده به تفکر اکثر اعضای کمیته و فکر کنم دلایلش برای بیستوهفتیها بدیهی باشه
(هر چند نقش شفیعی را انکار نمیکنم.) جای فروغ هم خالی ه البته که دلیلش را همهتون میتونید حدس بزنید
(هر چند هنوز معتقدم رؤیایی و شعر حجم برای مرحله دو دیگه زیادهروی بود. میتونستند این یه مورد را موکول کنند به دورهٔ چهل. [nb]با دوستان همدورهای قابل بحث است اگه واقعاً مسألهٔ خیلی مهمیه از نظرشون... [/nb])
و دقت کنید جریان شعر معاصر همینه که هست، و مثلاً این که شخص خودم تا مجبور نشم یه شعر از احمدرضا احمدی یا یدالله رؤیایی نمیخونم
دلیل نمیشه موج نو و حجم را جزء شعر فارسی ندونم.
مرحله یک هم فکر نمیکنم زیادی آسون بوده باشه منابعش. (کسایی داخل پیشاهنگان و همین طور معاصرا خیلی آسون نبودند واقعاً...) منابع مرحله دو هم سخت و آسون داره. منطقاً بلعمی و تذکره نباید زیاد سخت باشه.
+ مهمترین تأثیر این سختترشدن و حتی زیادشدن منابع اینه که تا حد زیادی تأثیر خرخونی را کم میکنه و چون قراره المپیاد باشه و «استعداد» را بسنجه، شدیداً از هر نوع حرکتی در این راستا حمایت میکنم؛ میخواد منابع این مدلی باشه، میخواد تغییر بعضی استادای دورهٔ چهل که یه امتحان پونزده نمرهای کاملاً حفظی برای یه درس اسماً عملی میگیرند باشه، میخواد حذف یه درسی که برای امتحانش باید یه کتاب به چه بزرگی [nb]همین جا یاد و خاطرهٔ امتحان اون کتابه را گرامی میدارم...[/nb] را حفظ کرد و روی کاغذ عیناً نوشت از برنامهٔ درسی دوره باشه...