احساسی که به آینده‌مون داریم...

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع شب بو
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
آدمی به امید زندست...
حس میکنم من به تمام این مشکلات و غم ها غلبه خواهم کرد ; آینده و زندگی کولی برا خودم خواهم ساخت : ))
 
من حس می کنم که تو اینده قراره کارایی بکنم که از حد سنم خیلی بالاترن
کلا حس خوبی نسبت به اینده دارم
 
من به آیندم حس خیلی خیلی خیلی خوبی دارم وانگار هیچ سختی قرار نیست برام اتفاق بیفته:)):))
 
ی خلبان موفق و خفن ی کسی ک تو اوج محدودیت موفق میشه حالا ببین;);)
 
حس خوبی دارم
کارای بزرگی می خوام انجام بدم
ارزوهای بزرگی هست:)
 
من الان اول راهم دقیقا اولش
یعنی در حد انتخاب رشته
یخورده گیجم
سر یه دوراهی که آینده یه ورش کاملا برام پیداست و یه ورش گنگ
میتونم برم دنبال علاقم و آخرش یه طراح صنعتی بیکار بشم
یا برم تجربی و بشم یک پزشک (یا یه چیز تو همین مایه ها) که در آینده معلوم نیست چی بشه(یه پزشک موفق ثروتمند،یه پزشک بی علاقه به کار،یه پزشک که چون شغلش در کشور اشباع شده بیکاره یا....)
 
حس خوبی دارم
میدونم خوبه...چون آدمی ام که همیشه سعی می کنم از وضعیت های بد خودمو خلاصی بدم و نجات پیدا کنم و شاد باشم و مصرانه هم این هدف رو دنبال میکنم
 
من میترسم جنگ جهانی سوم بشه! اینطور که بوش میاد داریم روی لب مرز جنگ شدن و نشدن حرکت میکنیم و عمدتا دلیلش سیاسی هم نیست. دلیلش اقتصادی و زیست محیطی(مثل خشکسالی و کم ابی) و باقی مشکلات زیست محیطی هست بیشتر.
 
من حس بدی از اینده دارم میترسم از اینکه
اخرش به قول معروف "هیچی "نشم میترسم از دو سه ماه دیگه میترسم از هر چی که مربوط به
اینده میشه میترسم از عدم موفقیت میترسم از سرزنش و من گاهی به خاطر این حس از خودم متنفر میشم
 
اگر به اندازه کافی تلاش کنید و چند بار متوالی نتایج درخشان لگیرید خود به خود موتور انگیزشی تون فعال میشه خودتون و اینده ای مناسب لایق خود میبینید
 
حس خوبی نیست به هیچ وجه در مورد کنکور دانشگاه و همه ی آینده رشته دانشگاهی شغل و... نمیدونم دارم چیکار میکنم ولی فقط پیش میرم سعی میکنم حد اکثر تلاشمو بکنم که بعدش نگم تلاش نکردی پس حق ناراحتی نداری
 
  • لایک
امتیازات: PD
گاهی آینده بنظرم خیلی مبهمه
گاهی تاریک
گاهی روشن
ولی معمولاً بنظر آینده خیلی بهتر از الآنه
شایدم دوست دارم اینجوری ب خودم امید بدم
نمیدونم
ولی همونطور ک قبلاً هم گفتم، از نظر من، بهترین دوران زندگی هرکس، فاصله‌ی بین ۴۰ تا ۶۰ سالگیشه
و من چون هنوز ب اون سن نرسیدم، پس هنوز امید دارم ک روزای خیلی خویبم در آینده میرسن
حالا چ ازنظر زندگی شخصی، چ خانوادگی، چ شغلی و چ اجتماعی...
امیدوارم هرکسی ب اونچه ک میخواد برسه
البته در زمان سن مناسبش
ب قول ی بنده خدا، میلیاردها میلیارد پول و ثروتی ک توو هشتاد سالگی ب آدم برسه لذتی برای خود آدم نداره، درسته ک میمونه برای آیندگان طرف، ولی خودش چی؟!
در کل، ب امید روزای خوب
و ب امید دهه‌ی پنجم زندگیم:دی
البته قبلشم برام مهمه، ولی چهل سالگی اوج موفقیت باید باشه، اون بالای بالا
آرامش مطلق
 
من برای خودم «توی کشور» هیچ آینده ای نمیبینم؛ ایران واسه من یه سرزمین از دست رفته‌ست، یه باتلاق که هر چقد بیشتر توش دستوپا بزنی بیشتر فرو میری. تنها راه نجات از باتلاق اینه که قبل اینکه دیر شه خودتو ازش بکشی بیرون
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا