جدال شعرا بر سر ترک شیرازی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

شیخ المثال

کاربر فراموش شده
ارسال‌ها
162
امتیاز
1,510
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نکا
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
هوانوردی
حافظ :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

صائب در جواب حافظ :
هر آن کس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

شهریار در جواب هر دو :
هر آن کس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل ها را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

امیر نظام گروسی در جواب حافظ :
اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را
بدو بخشم تن و جان و سرو پا را
جوانمردی به آن باشد که ملک خویشتن بخشی
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را

دکتر انوشه در جواب امیر نظام گروسی :
اگر آن مهرخ تهران بدست ارد دل ما را
به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن مه لقای ما که شور افکنده دنیا را



رند تبریزی هم در پاسخ حافظ ، صائب و شهریار :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بهایش هم بباید او ببخشد کل دنیا را
مگر من مغز خر خوردم در این آشفته بازاری
که او دل را بدست آرد، ببخشم من بخارا را
نه چون صائب ببخشم من سر و دست و تن و پا را
نه من آن شهریارانم ببخشم روح و اجزا را
که این دل در وجود ما خدا دارد که می ارزد
هزاران ترک شیراز و هزاران عشق زیبا را
ولی گر ترک شیرازی دهد دل را بدست ما
در آن دم نیز شاید ما ببخشیمش بخارا را


محمد فضلعی در جواب حافظ :
اگر این مهرخ شهلا بدست آرد دل مارا
زیادت باشد اورا گر ببخشم مال دنیا را
به راه دین میبخشند سر و دست و دل و پا را
نه برگور و نه بر آدم گری بخشند اینها را


محمد فضلعلی در جواب انوشه و شهریار:
مگر ملحد شدی شاعر كه روح و معنیش بخشی
نباشد ارزش یك فرد زیبا ، روح و معنا را
امام عصری و حاضر چنین بیهوده میگویی
كه روح معنیش بخشی ، یكی مه روی شهلا را
وگر لایق بود اینها به خاك پای او بخشم
كه نالایق بود دست و سر و هم روح ومعنا را
مگر یك مهرخ خاكی به معنا چیز میبخشد
وگر روح ارزشش این گونه باشد عرش اعلا را
به یك مه روی تهرانی مگر معناش میبخشند
ندانی این معما را به یاوه چرت میگویی

سید حسن حاج سید جوادی در جواب انوشه :
اگر میر کمانداران به دست آرد دل مارا
به ابروی خمش بخشم هزاران شعر زیبا را
تمام روح و معنا را به دست یار می بینم
چرا بخشم بر او چیزی که باید او دهد ما را
الا ای حاتم طائی ز جیب غیب می بخشی ؟
نباشد ارزش یك بچه میمون روح و معنا را


یك شاعر یا شاعره گمنام در جواب به حافظ و رند تبریزی و صائب :
عجب آشفته بازاری ، خریداران دانا را
همه ترکان تبریزی ، بت زیبای رعنا را
گشاد دست صائب بین ، پشیمان می شود منشین
خریداری چنین هرگز ، چه ارزان داده اعضا را
سر ودست بلورین را ، تن رعنای سیمین را
که بر کارش نمی آید ، بجایش دست و هم پا را
بیبن این را به آخر شد ، عنایاتش چه وافر شد
نه تنها جمله اجزا را ، چو مردان روح والا را
از این بهتر چه می خواهی ، زیانت می رسد باری
بیا ای ترک شیرازی ، ببر این مرده کالا را
بیا دلدار شیرازی ، ببین رند از سر مستی
چه می گوید نمی دانم ، مگر گم عقل برنا را
شماتت بر خریداران ، چو سنگ از آسمان باران
چرا اینگونه گفتن ها ، چنین عرضه تقاضا را
برابر می کند دل را ، که برتر می کند دل را
زعشق ترک شیرازی ، همو بخشد همان ها را
سر آخر چه می نازد ، به شهر خواجه می تازد
سخاوت می کند او هم ، سمرقند و بخارا را
بدور از قیل و این غوغا ، سر خود (بی نشان) بالا
دعا کردم یکایک را ، تو هم (انّا فتحنا) را


دكتر آصف در جواب حافظ و گروسی و انوشه :
اگر آن مهرخ خوافی بدست آرد دل مارا
نثار مقدمش سازم شهنشاهی عالم را
اگر حافظ بدو بخشد سمرقند و بخارا را
و یا آن کرد گروسی تن و جان و سر و پا را
دم از قیمت زنند آخر برای درّ بی همتا
وگر با فخر می بخشد انوشه روح و معنا را
ولی آصف که می گوید شهنشاهی عالم را
بدو بخشد تن و معنا ، بهشت و عرش اعلا را


حسین فصیحی لنگرودی :
"اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
نبخشم بهر خالی یک وجب از خاک ایران را
ببخشید آنچه میخواهید ، از سر تا به پا ، اما
نبخشید از سر وادادگی ملک شهیدان را


ناتولی درخشان :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
چه جای بخششی دیگر سر و روح و بخارا را
کسی را چیز میبخشند که در وی حاجتی باشد
نه بهر ترک شیرازی که خود بخشیده جانها را

عماد کرمی :
اگر آن سرو اهوازی به دست آرد دل مارا
به ابروی کجش بخشم چهارشیر ، و ملی را
سخا و جود آن باشد که از شهرش بدو بخشی
نه چون حافظ که میبخشد به شیرازی بخارا را


خانم یاری :
اگــر آن تـــرک شیــرازی بدست آرد دل ما را
چنــــــان بوسم به دل او را ، كه بوسد او دل ما را
نه چون حــــافظ دهم او را سمرقند و بخـــارا را
نه چون صائب دهم او را ســر و دست و تن و پا را
نه چون استاد مي بخشم به او، مـــن روح و اجزا را
نه چون ياري بسايم من ، ز آن عــــــزت كف پا را
سمـــرقند و بخــــارا را ازآن شاه مي دانـنــــد
كجا آري تو اي حافظ برايش اين هــدايـــــا را
سرو دست و تن و پا را خداي دل نمي خواهـــد
نخواهد ترك من صائب ، تو را با سودُ اينـهـــــا را
و تـو اي شهريــــار ما ،همي شوري ســـر صائـب
ندانستي كه از رب الكريم است روح و اجــــزا را
تو اي يــــاري اگر محو جمال يــــار مي بودي
بساييدي ز جــانت از برايش آن دل خــــــــارا


امیر یوسف محبی از زبان حافظ :
منــم حـــافظ که اشعارم پریشان کــرده فــردا را
بـه یــادم بــرده ایـن عـــالم تمـــام فکــر دنیا را
اگـر بـر تـرک شیـــرازی سراییــدم چنیـن اشعـار
نمیـدانـــی کـه یــاد او هنـــوزم بـــرده دلهـــا را
چنیــن یــار گــران قدری ندیــدم در پــس عــالم
که صائب در جواب من دهد دست و تن و پا را
اگــر پاســخ ندادم مــن به صائب در چنین روزی
نمی خواهم غمش بینم که گیرد دامـن مـا را
اگــر گـــویـــم دهــم بــر او سمـرقــند و بخــارا را
هــم اکنـــون بـاز میگویــم دهم من کل دنیا را
اگــرعشقی چنین خواهی بگو راز خودت با رب
کـه بـر عشــاق میبخشد تمــام روح و معـنا را
نصیحت می کنم بر تو که داری ایـن چنین دلبـر
به هـر قیمت به دست آور اگـر خواهی ثریـا را
کنم یادی ز این یوسف که داده وقت خود بر من
ندایش را به رب گوییــم کـه میخواهد زلیخا را



مهرانگیز رساپور (م. پگاه) :
چنان بخشیده حافظ جان، سمرقند و بخارا را
که نتوانسته تا اکنون، کسی پس گیرد آن‌ها را
از آن پس برسر پاسخ به این ولخرجی حافظ
میان شاعران بنگر، فغان و جیغ و دعوا را
وجودِ او معمایی ست پر افسانه و افسون
ببین خود با چنین بخشش، معما در معما را
بیا حافظ که پنهانی، من و تو دور ازاین غوغا
به خلوت با هم اندازیم این دل‌های شیدا را
رها کن ترکِ شیرازی! بیا و دختر لر بین
که بریک طره‌ی مویش، ببخشی هردو دنیا را
فزون برچشم و بر ابرو، فزون بر قامت و گیسو
نگر بر دلبر جادو، که تا ته خوانده دریا را
شنیدم خواجه‌ی شیراز، میان جمع میفرمود:
« " پگاه" است آنکه پس گیرد، سمرقند و بخارا را !»
بدین فرمایش نیکو که حافظ کرد می‌دانم ،
مگر دیگر به آسانی کسی ول می‌کند ما را؟!



محمد عبادزاده شاعر طنز سرا :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را...!


یک شاعر یا شاعره طنز سرای دیگر :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بگویش باز پس آرد دل بی چاره ی ما را
مگر طاقت و یا ظرفیتش چون است یارم را
که هر کس میرسد ره ره بدستش می دهد دل را

یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
آگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم یه من کشک و دو من قارا
سر و دست و تن و پا را ز خاک گور میدانیم
زمال غیر میدانیم سمرقند و بخارا را
گر عزراییل ز ما گیرد تمام روح اجزا را
چه خوشترمیتوان باشد؟؟ زآن کشک و دو من قارا

یک شاعر یا شاعره گمنام :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سریر روح ارواح را
مگر آن ترک شیرازی طمع کار است و بی چیز است؟
که حافظ بخشدش او را سمرقند و بخارا را
کسی که دل بدست آرد ، که محتاج بدنها نیست
که صائب بخشدش او را سرو دست و تن و پا را


یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
به پیش ترک شیرازی مگر کی ارزشی دارد
اگر بخشم ز دار خود تمام روح و اجزا را
خوشا آن کس که می بخشد ز دار و از ندار خویش
بسان شیخ شیرازی که بخشیده است آنها را
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام ملک دنیا را


یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
هر انکس چیز می بخشد، ز درک خویش می بخشد
یکی جان و یکی روح و دیگر هیج می بخشد
یکی از بخشش عریان است و ان دیگر به عصیان است
و هرکس از برای دل دوصد بس بیش می بخشد
اگر ان ترک شیرازی، دلی را دست اوردی
تو عنوان دان که او هم نیز، یکی ناچیز می بخشد


یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
هر آن کس چیز می بخشد، به زعم خویش می بخشد
یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را
کسی چون من ندارد هیچ در دنیا و در عقبا
نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را


یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
اگر یار بلند بالا بخواهد خاطر مارا
بر این لطفش ببخشایم تمام جمله اعضا را
هر آن کس چیزمی بخشد ز مال خویش می بخشد
هر آن کس چیزمی بخشد ز ملک خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را


یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
کلام و درد حافظ سخاوت یا خساست نیست
نخواندی بیت دیگر را که فرموده شمایان را
"ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را"


یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
فدای مقدمش سازم سرودست و تن و پا را
من آن چیزی که خود دارم نصیب دوست گردانم
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را


یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خورشید و فلک سایم از این عزت کف پا را
روان و روح و جان ما همه از دولت شاه است
من مفلس کی‌ام چیزی ببخشم خال زیبا را
اگر استاد ما محو جمال یار می‌بودی
از آن خود نمی‌خواندی تمام روح و اجزا را


یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
هر آن کس چیز می بخشد به لطف خویش می بخشد
یکی جان و یکی روحش یکی دیگر بخارا را
یکی شاید ندارد چیزی وهیچ اش نمی بخشد
یکی چون من نه می بخشد نه می خواهد که بخشیدن
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش این من نه خواهم خواست بخشیدن


من هم میگم :
سمرقند و بخارا را ، سر و دست و تن و پا را
تمام روح و اجزا را ، تمام روح و معنا را
هزاران شعر زیبا را ، شهنشاهی عالم را
بهشت و عرش اعلی را ، سریر روح معنا را
نه ایران را ، نه ایمان را ، نه حتی کل دنیار را
هزاران عشق زیبا را ، زهی ملک سلیمان را
نه ثروت را ، نه مکنت را ، نه شوکت را ، نه صولت را
نه اینان را ، نه آنان را ، نه حتی کل دریا را
نمی بخشم به جانانم ، بدان خالق همی بخشم
که بخشیده به من ، آن ترک یار مهربانم را
آگر آن ترک جانانم بدست آرد دل ما را
به محض بودنم بخشیده او یک روح و یک جان را
نباشد هیچ لا یق تا که بخشم من نگارم را
به محض بودنش بخشم ، تمام بود و هستم را
 

hamed.yas

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
547
امتیاز
6,501
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مشد
سال فارغ التحصیلی
1345
مدال المپیاد
مدال تو مشتم بود.از چنگم درآور
رشته دانشگاه
پزشک. دکتر. طبیب
پاسخ : جدال شعرا بر سر ترک شیرازی

عالی بود.تا وسطاش و قبلا خونده بودم.از یه جایی به بعدش و ایول
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : جدال شعرا بر سر ترک شیرازی

تاپیک جای بحث نداشت،منتقل شد به دیوان.
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,699
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
دگر از ما چه میخواهد؟ که برده در یکتا را

همین دل بس که برد از ما برای آن خط و خالش
نبخشم سر، نه پا نه جان نه دیگر روح و اجزا را

ولی حالا نه شیرازی نه ترک و ارمنی اصلا
برد از ما هر آنکه دل بداند برده دنیا را

جوان خوش بر و رویی چو من بسیار کم باشد
کجا یابی چنین دری گران، سفته و زیبا را؟

در ادامه ترک شیرازی میفرمایند:

اگر آن کورد قزوینی به دست آرد دل ما را
به جعد مشکیش بخشم سمرقند و بخارا را
به زلف پشت لبهایش که برق از دیدگانم برد
ببخشم ملک عقبی هم ببخشم جمله دنیارا
 

solo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
481
امتیاز
4,144
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
گرندلاین
سال فارغ التحصیلی
1399
خب لازم به ذکره که، ترک در ادبیات فارسی نماد فرد خوشرو و زیباست (ترکها به زیبایی چهره شهره بودن)

ولی یه عده اومدن قضیه رو نژاد‌پرستیش کردن، آخه "کورد"؟:|
حافظ یه غلطی کرد نوشت ترک، دیگه قرار نیست که نمایندگان بقیه اقوام بیان برای عقده‌گشایی:-" اون بنده خدا اصلا اونطوری که شما فکر میکنین فکر نمیکرد.. (گروسی کی هست حالا؟!)
ولی جواب استاد شهریار و رند تبریزی جالب بود، مخصوصا رند:))
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,699
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
خب لازم به ذکره که، ترک در ادبیات فارسی نماد فرد خوشرو و زیباست (ترکها به زیبایی چهره شهره بودن)

ولی یه عده اومدن قضیه رو نژاد‌پرستیش کردن، آخه "کورد"؟:|
حافظ یه غلطی کرد نوشت ترک، دیگه قرار نیست که نمایندگان بقیه اقوام بیان برای عقده‌گشایی:-" اون بنده خدا اصلا اونطوری که شما فکر میکنین فکر نمیکرد.. (گروسی کی هست حالا؟!)
ولی جواب استاد شهریار و رند تبریزی جالب بود، مخصوصا رند:))
شوخی میدونید چیه؟ :/
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,699
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
ارسال‌ها
1,081
امتیاز
15,538
نام مرکز سمپاد
-
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1397

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,699
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
بالا