دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

  • شروع کننده موضوع
  • #1

mysterious queen

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,058
امتیاز
4,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان٣
شهر
مش‍‌هد
سلام؛

خب فكر مى كنم كه عنوانِ تاپيك واضحه. :-" :D
قراره اين جا در مورد اين حرف بزنيم كه:

١.چه موانعى پيش روى پيشرفت علمى كشورمون قرار داده؟
٢. راهكارهاى برطرف كردن هر كدوم از ايراداتى كه به نظر شما وجود داره چيه؟(مهم ترين سوال :-")
٣. نقش شما به عنوان يك دانش آموز يا دانشجو يا فارع التحصيل چيه؟
 

naeemeh

کاربر فعال
ارسال‌ها
47
امتیاز
93
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مرند
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

به نظرم تنبلی خود ما یکی از مهم ترین عواملیه که باعث میشه پیشرفت نکنیم.یه سری سیاست های آموزش و پرورش هم هستند که مانع این میشن که فرد توی راهی که علاقه داره تلاش بکنه.حتی اگه استعداد کافی هم در اون زمینه نداشته باشه اون علاقه میتونه تلاشش رو مضاعف بکنه.بعضی جا ها هم سهمیه های داوطلبان هر آزمونی مشکل به وجود میاره و سطح علمی کشور رو میاره پایین.مثلا من کسی رو میشناسم که با رتبه ی 5000 توی یکی از بهترین دانشگاه های علوم پزشکی داره پزشکی میخونه چون از سهمیه استفاده کرده.این خودش خیلی میتونه ضرر بزنه به سواد علمی جامعه .
واسه مشکل دوم و سوم فکر نکنم راهکارش دست ما باشه و در مورد اولی اینن احساس رو دارم که یه انگیزه ی خوب بتونه کمکمون بکنه.
 
ارسال‌ها
1,864
امتیاز
10,526
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه تهران
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

اول پیشرفت علمی رو تعریف کنید.
 

Lorca

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,015
امتیاز
6,847
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
زیست‌شناسی سلولی و مولکولی
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

با یک کلمه شروع می‌کنم. بودجه. ایران درست مثل یک کشور تیپیک جهان‌سومی، بودجه‌ی کار پژوهشی بسیار بسیار ناچیزی داره که باید از دولت بیاد. این بودجه طی یک فرایند پلّه‌پلّه، از زمان تصویب تا زمان تخصیص، کم‌تر و کم‌تر می‌شه و در نهایت مبلغ ناچیزی باقی‌ می‌مونه. توی چند سال اخیر این فرایند مدام بدتر شده و مراکز نوپای تحقیقاتی زیادی به خاطر کمبود بودجه بسته شدن. بر خلاف کشورهای پیشرفته، در ایران اسپانسرهای زیادی برای کار تحقیقاتی وجود ندارن و مراکز تحقیقاتی خصوصی، تعداد بسیار پایین و مشکلات خیلی زیادی دارن. این چند سال اخیر، به خاطر تحریم‌ها، بالا رفتن هزینه‌ها و افت کیفیت آموزشی که از اولش هم بالا نبود اما از سال ۸۴ به این سو کاملاً به زمین گرم خورد، تمام این مشکلات چند برابر هم شده. نبودن بودجه روحیه‌ی تمام آدم‌های فعال رو تحت‌ تأثیر قرار می‌ده، از استاد تا دانشجو. این‌جاست که اساتید بی‌حوصله و بی‌انگیزه می‌شن و پناه می‌برن به همون درس دادن که اون رو هم به خاطر بی‌انگیزگی خوب انجام نمی‌دن و دانشجوها بیشتر و بیشتر قانع می‌شن که نمی‌تونن توی ایران ادامه بدن. دانشجوها از ایران می‌رن و کسانی که موفق به رفتن نمی‌شن، بی‌اعصاب و بی‌انگیزه می‌شن و نمی‌تونن پژوهشگرهای خوب باشن. همه‌ی این‌ها مثل قطعات دومینو با هم ارتباط علّت و معلولی دارن.

هم‌چنین، این‌جا همون بودجه‌ی ناچیز هم فقط به پژوهش‌های کاربردی اختصاص داره. به این معنی که حداقل در فیلد خود من، زیست‌شناسی، که چه تحقیقات پایه و چه تحقیقات کاربردیش بودجه‌های بالایی می‌طلبن، شما هر چقدر هم یک ایده‌ی تمیز و عالی داشته باشین، اگر کاربردی نباشه، یعنی یه جور ربطش ندید به درمان یک بیماری یا تولید یک محصول جدید بیوتکنولوژی یا... بهتون هیچ بودجه‌ای نخواهند داد. در نتیجه شما نمی‌تونید آزادی عمل داشته باشید و باید خودتون رو در یک چهارچوب خیلی محدود جا بدید.

کیفیت پایین آموزش توی دانشگاه‌ها هم که ارتباط مستقیمی با کیفیت پایین پژوهش داره؛ حداقل در مورد دانشگاه تهران که نماد آموزش عالی کشوره می‌تونم با اطمینان بگم که فرایند عضویت هیأت علمی و استخدام استاد فقط تا حد بسیار پایینی وابسته به سابقه‌ی قابل‌ قبول علمی و پژوهشی فرده و بیشتر با روابط افراد با اعضای دیگر هیأت علمی و درواقع یک شبکه‌ی مافیایی وابسته‌ست. این موضوع باعث می‌شه بسیاری از اساتید لیاقت موقعیتشون رو نداشته باشن و با حس نکردن کوچکترین فشار برای پیشرفت، کلاً لم بدن توی دفترشون و دریغ از یک کار علمی قابل قبول (به هیچ عنوان اغراق نمی‌کنم و هر کسی شک داره می‌تونه بیاد ببرمش رسماً نشونش بدم اوضاع دانشگاه تهران رو). دانشجویان این وضعیت رو متوجه می‌شن و بی‌انگیزه می‌شن.

اغلب دانشجویان تجربه‌ی پژوهش درست و حسابی پیش از دانشگاه ندارن؛ اساتید باید روحیه‌ی پژوهش و عشق و علاقه به علم رو در دانشجو پرورش بدن. نه تنها ۹۹٪ اساتید همچین کاری رو اصلاً بلد نیستن، بلکه خودشون تحت فشارهایی که گفتم و فشارهای دیگه، انقدر بی‌انگیزه و بی‌اعصابن که همون شعله‌ی کم‌فروغی رو که توی بعضی دانشجوها هست هم با تکیه بر اهمیت جزوه و نمره و حفظیات و بعضاً خزعبلات، خاموش می‌کنن. این در حالیه که وجود کنکور سراسری و جو مضحک سرازیر شدن بچه‌ها به سمت پزشکی و مهندسی بدون ذرّه‌ای تفکّر راجع به علایق و استعدادهاشون، به خودیِ خود رشته‌های علوم پایه رو که بستر تحقیقات مهم در هر کشوری هستن، مملو از بچه‌های بی‌انگیزه‌ای کرده که صرفاً این رشته‌ها رو می‌خونن، چون رتبه‌ی پزشکی یا مهندسی نیاوردن؛ صد البته که این وسط پیدا می‌شن ۳-۴ نفر که متفاوتن؛ اما در نظر بگیرید با تمام این شرایطی که توصیف کردم، این افراد با چه چالشی روبرو هستن در طول تحصیل و حقیقتاً معجزه‌ای باید رخ بده که این افراد هم تا پایان تحصیلشون روحیه‌ی خودشون رو تماماً نبازن.

در مورد راهکار؛ هیچ پاسخ ساده‌ای وجود نداره. فرهنگ حاکم بر اذهان عمومی وجامعه‌ی پژوهشی و آموزشی ایران باید رسماً دگرگون بشن. از بالا تا پایین؛ از مدرسه تا دانشگاه. سیستم آموزشی باید محوریتش رو بذاره روی خلّاقیت، پرسش و فهمیدن. نه روی حفظیات و ارزیابی و رتبه‌بندی. این مسئله، در نهادینه کردن روحیه‌ی دانش‌محور و علم‌محور در بچه‌ها خیلی مهمه. همین بچه‌ها هستن که می‌رسن به دانشگاه؛ و در حالی هم می‌رسن به دانشگاه که آموزش و پرورش یازده سال تمـــام تلاشش رو برای تبدیل کردن دانش‌آموزان به موجوداتی راحت‌طلب، تهی از انگیزه و شور و شوق، به شدت علاقه‌مند به سهل‌الوصول‌ترین نتایج و وابسته به هر آنچه که از دهان معلّم بیرون میاد، انجام داده. این وضعیت نمی‌تونه ادامه پیدا کنه؛ هر چقدر هم از بالا کار درست بشه، این بچه‌ها نخواهند تونست حتی شخصیتی مشابه شخصیت یک دانشمند داشته باشن؛ بماند که ۹۹٪ این بچه‌ها هیچ علاقه‌ای هم به همچین چیزی ندارن. اینجا دانشگاه رفتن تبدیل به روتین زندگی هر کسی شده و بزرگراه ورود به دانشگاه، تنها بزرگراه زندگی در ایرانه. همه می‌رن دانشگاه، اما عده‌ی بسیار بسیار بسیار کمی می‌دونن چرا دارن می‌رن دانشگاه و می‌خوان چیکار کنن. در چنین شرایطی، و در نبود سیستم ارزیابی هدفمند، بدنه‌ی اصلی دانشگاه رو بچه‌هایی تشکیل می‌دن که اصلاً جاشون توی دانشگاه نیست. خود این افراد هم اغلب خیلی زود متوجه این موضوع می‌شن، اما از فشار فرهنگی جامعه گریزی نیست و تنها هدفی که در ذهن افراد باقی مونده، دست‌یابی به مدرک دانشگاهیه. بیست سال پیش، لیسانس، ده سال پیش فوق لیسانس، و الان دکترا. این وضعیت، بدون شک، فاجعه‌باره. اوضاع بد شغلی و اقتصادی باعث می‌شن افراد حس کنن تنها راه کار پیدا کردن، ورود به دانشگاهه، و وقتی مدرک می‌گیرن، دیگه به هر شغلی راضی نمی‌شن و مشکل خودش رو دور می‌زنه. در طول سال‌ها، دانشگاه رفتن خودش تبدیل به هدف می‌شه (و نه وسیله) و کم‌کم توی ذهن نسل‌های بزرگ‌تر جا باز می‌کنه به عنوان یک ضرورت و شاخص قضاوت راجع به افراد؛ به طوری که کسانی که خیلی واضح می‌دونن چی می‌خوان و نمی‌خوان وارد دانشگاه بشن تخطئه می‌شن و به جایگاه اجتماعی نامطلوبی هل داده می‌شن. نتیجه‌ی تمام این مسائل، ورود آدم‌های نامناسب (از وجوه مختلف) به دانشگاه و مسیر پژوهش علمیه. این مسائل باید حل بشن تا مشکل پیشرفت علم در ایران حل بشه.

در مورد نقش ما؛ مثل هر چیز دیگه‌ای، آدم باید خودش رو اصلاح کنه و سعی کنه در اطرافش هم تغییرات خوبی به وجود بیاره؛ ولو شعاع این تغییرات کم باشه. هر کسی باید خودش رو بشناسه، علایقش رو بشناسه و هدف داشته باشه. هر کسی باید بدونه در قبال موقعیتی که توی دانشگاه به دست میاره مسئوله؛ دانشگاه جای آزمون و خطا نیست چون هر صندلی که شما اشغال می‌کنید در حالی که رشته رو دوست ندارید، می‌تونست جای کسی باشه که رشته رو دوست داره. هر کسی باید تمام تلاشش رو بکنه دانشجوی خوبی باشه، روحیه‌ش رو نبازه تا قادر باشه به اساتید و بقیه‌ی دانشجویان هم روحیه بده. هر کسی باید وظیفه‌ی خودش رو درست انجام بده.
 

alibasirat

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
536
امتیاز
754
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

هردفعه صداسیما یه آمار اعلام میکنه که تعدادمقالات ما فلان قدرشده .رشد علمی توجهان فلانیم اما مسئله ای که هست اینه که این پیشرفتو مردم توزندگیشون حس نمیکنند.هنوز کالاهای اساسی ما ازخارج وارد میشه وکالاهای تولیدی کارخانجات ما بجزموادغذایی پیشرفت خاصی نمیکنند .ویک مسئله دیگه رشد نامتوازنه.ما انواع هواپیماهای جنگنده رو تونستیم ارتقا بدیم ولی هنوز مردم میگن همون پراید اولی های کره ای بهتره.واقعا مشکل کجاست?
 

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,420
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

یکی از دلایل عقب موندگی کلا تو کشور ما اینه که ما هدف نداریم و هدف ها گم شدن یا اینکه درست تعریف نشدن. بعد حتی برای همون هدف ها هم مسیر درستی رو نمیریم. در واقع هم تو شناسایی مقصد و هم تو پیدا کردن راه خطا کردیم.
یک تاپیک داشتیم با این سوال که سیستم آموزش باید روی چی متمرکز بشه؟ خلاقیت؟ حجم مطالب و دانش بیشتر؟ درک بیشتر؟
سوال اینه که هدف سیستم علمی کشور چیه؟ هدف مدرسه چیه؟ هدف کنکور چیه؟ هدف دانشگاه چیه؟ هدف دانشجوی کارشناسی چیه؟ هدف دانشجوی ارشد و دکترا چیه؟
بعد اینکه ما برای رسیدن به این هدف چه مسیری رو رفتیم؟ آیا مدرسه در راستای اون هدف میره؟ دانشگاه و دانشجو چطور؟
یک جواب خیلی واضح وجود داره. ما تقریبا هدف گذاری ای نداریم. با هدف های مبهم ، یک سیستم چیدیم که حتی در راستای همون اهداف مبهم هم نیست! در نتیجه جامعه علمی ایران بازدهی به شدت پایینی داره.
 

علی کوچولو!

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
169
امتیاز
944
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب 2
شهر
شيراز
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

به نظرم کشور ما در سطح وسیع فعلا به سرمایه گذاری شدید روی مباحث علمی پزوهشی نیاز نداره، چون بستر استفاده از دانش نو رو حتی اگر کسب بشه رو نداریم، معمولا پزوهش روی زمینه های نا معلوم و تجاری و صنعتی انجام میشه، این سرمایه گذاری در 100 در صد اوقات به یک هدف منجر میشه که صنعت یا بخش خصوصی یا ارتش مثلا از اون نتیجه استفاده میکنن. چون اون بخش نیازمند به دانش فعلا نیازی به دانش های جدید (کشف ...) نداره، تمایلی به بخش r&d نداره.

در مقطع فعلی کشور ما در سطح وسیع به کسب دانش هایی نیازمند هست که قبلا کشف شده، تازه اونم در حد محدود.
اولویت های ما الان نمی تونه توسعه علمی باشه، مسائل امروز ما بیشتر مسائل سیاسی اقتصادی هست، حوزه فعالیت ما در زمینه هایی هست که دولت و شاخ و برگ هاش اون سرمایه گذاری لازم رو روش انجام دادن و میدن (صنایع موشکی و غیره ...)

توفیق
 

Gambl3r

کاربر فعال
ارسال‌ها
32
امتیاز
83
نام مرکز سمپاد
حلی 1
شهر
تهران
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
نرم‌افزار
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

بحث جالبی هستش، ولی خیلی کلی هستش.

اول پیشرفت علمی رو تعریف کنید.
چند تا تعریف به ذهن من میرسه.
یک. همون‌طور که خودتون هم می‌دونید میزان تولید علم رو در جهان به مقاله‌هایی که در یک سال هر کشور چاپ می‌‎کنه و زیر نظر یک‌سری مؤسسات تخصصی [nb]
ISI (البته به‌شخصه به این زیاد موافق نیستم)
ISC(این برای کشورهای اسلامی هستش ، فکر نمی‌کنم این هم زیاد معتبر باشه)
Scopus
Science Metrix
[/nb]بررسی می‌شه و تعداد اون‌ها میزان تولید علم به شمار می‌آید.
دو. میانگین میزان سواد مردم یک جامعه نسبت به گذشته - مثلا سال قبل از اون -
سه. بالا رفتن سطح فرهنگ مردم (از این جهت که فرهنگ و علم و رابطه‌ی مستقیمی دارن)
چهار. افزایش تولید ناخالص کشور و کلا رشد و رونق در توسعه صنعت و تولید ناخالص(ساده‌ترش کنم:مستقل شدن کشور در زمینه نیازهای خودش)

در اینجا من تولید علم رو پیشرفت علمی در نظر گرفتم.

با یک کلمه شروع می‌کنم. بودجه.
در وهله اول بله، حق با شماست ، اما این‌که چرا بودجه نمیدن، به نظرم فقط و فقط دیدگاه مسؤولین نسبت به آینده هستش.
اگر بخواهم همین اول بروم سر اصل مطلب ، منظورم نفت هستش.
تفکری که مسؤولین در ذهن خودشون دارن این هستش که "تا نفت هستش چه نیازی به علم و تولید داخلی هستش؟"

اما موضوع اصلی‌ای که ایشون هم بهش اشاره‌ای داشتن این هستش که دیدگاه مردم خیلی اشتباه هستش در این مورد.
این‌که تنها راه ادامه زندگی و پول درآوردن ورود به دانشگاه و گرفتن یه کاغذ آ4 که بعدا قاب کنن اون رو و به عنوان مدرک شخص ازش یاد کنن هستش.

اگر دقت کرده باشید زمان جنگ میزان رشد علمی و پیشرفت در اکثر زمینه خیلی شیب زیادی داشتش.
چون در اون زمان احساس نیاز به این‌ها کاملا احساس می‌شد و بنا به ناچار هم که شده در بعضی از زمینه ها با استفاده از نیروی داخلی و نه خارجی دست به کارهایی زدن که میزان تولید علم رو خیلی بیشتر کرد.

هردفعه صداسیما یه آمار اعلام میکنه که تعدادمقالات ما فلان قدرشده .رشد علمی توجهان فلانیم اما مسئله ای که هست اینه که این پیشرفتو مردم توزندگیشون حس نمیکنند.هنوز کالاهای اساسی ما ازخارج وارد میشه وکالاهای تولیدی کارخانجات ما بجزموادغذایی پیشرفت خاصی نمیکنند .ویک مسئله دیگه رشد نامتوازنه.ما انواع هواپیماهای جنگنده رو تونستیم ارتقا بدیم ولی هنوز مردم میگن همون پراید اولی های کره ای بهتره.واقعا مشکل کجاست?
دوست من می‌دونی چیه؟ ببین؛ این‌که فولان تا مقاله چاپ بشه اصلا مهم نیست.
مهم دانش بنیان شدن شرکت ها و علم محوری و پژوهش محوری در دانشگاه و صنعت هستش.
اینکه سطح پیشرفت کشور ما چقدر هستش به این ربطی نداره، به این‌که ما الان کجاییم ربط داره.
مثالی میزنم برات. اگه ما تو 1 باشیم و خیلی سریع هم رو به جلو بریم ، باز هم از چیزی که تو 100 هستش و سرعت معمولی یا کمی داره عقب تر هستیم.
در ضمن پیشرفت علم نا متوازن نمی‌‎تونه باشه، چون اگه رویه‌ی درست رو در پیش گرفته باشیم در همه زمینه ‌ها پیشرفت می‌کنیم.
این‌که ارتقا دادن اون‌هارو به نظر من نمیشه باور کرد.
مثلا هرسال موتور پراید و عوض می‌کنن می‌شه تینا ، دینا ، مینا و ...[nb]الان که فکر می‌کنم می‌بینم واقعا یادم نمیاد که اسمش چی بود ![/nb]
این اصلا تولید نیست ، مونتاژه. مونتاژ تولید علم نیست، زمان شاه هم پیکان رو میاوردن ایران مونتاژ می‌کردن. الان هم مثلا چند سال پیشRD بود که موتور پیکان داشت، یا الان هم روآ (یادم نیست موتور 405 بود یا همون پیکان) به هر حال از بحث کمی منحرف شدم ولی نیاز بود !

سوال اینه که هدف سیستم علمی کشور چیه؟ هدف مدرسه چیه؟ هدف کنکور چیه؟ هدف دانشگاه چیه؟ هدف دانشجوی کارشناسی چیه؟ هدف دانشجوی ارشد و دکترا چیه؟
بعد اینکه ما برای رسیدن به این هدف چه مسیری رو رفتیم؟ آیا مدرسه در راستای اون هدف میره؟ دانشگاه و دانشجو چطور؟
این سیستم از سیستم کشور آمریکا برداشته شده ، در اصل اونجا High school همون دبیرستان خودمون و junior high school هم یک چیزی مثلا به عنوان پیش‌دانشگاهی ، اما در اونجا اکثر افراد می‌رفتن کالج و نه دانشگاه و این سیستم برای این طراحی شده بود که مثلا زیر ده درصد از دانش‌آموزای توی دوره دبیرستان که واقعا علاقه و هدف داشتن ادامه می‌دادن و با یک‌سری آزمون ورودی وارد دانشگاه می‌شدن.
این کپی برداری برای کشور ما واقعا اشتباه بود و خیلی ضرر رسونده (هر چند یک مزیتی هم داشت و اون این هستش که از بی سیستمی!! بهتر هستش بازم)


به عنوان نتیجه‌گیری دوتا نکته به نظرم می‌رسه ؛
یک. دیدگاه مردم و مسؤولین باید عوض بشه که این واقعا زمان بره و نحوه عوض کردن این‌ها هم خودش یک بحث جدا هستش
دو. سیستم و هدف رو باید کاملا دقیق مطابق با هم طراحی کرد که من فکر می‌کنم این مربوط می‌شه به سیاست های کلی کشور.
 

khamoosh

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
262
امتیاز
306
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مش‍‌‌هَد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

بحثایی که مطرح شد به نظر من چیزای خیلی مهمیه که بعضیاشو با همین وضع موجودم میشه درست کرد. نمیشه بودجه ها رو زیاد کرد اما مثلا تو زمینه پزشکی، یک پزشک جراح کار بلد تو ایران و تو این اوضاع به هم ریخته درمان درآمدش چندبرابر درآمدش تو یک کشور اروپاییه اما بازم حاضره از درآمدش دست بکشه بره اون طرف اما راحت کار کنه.(بودجه مهمه اما اولویت اول نیست به نظرم) اون بحث کاربردی بودن تحقیقات که اونم تو کشور با بودجه کم طبیعیه.
در مورد وضع دانشگاه ها م شدیدا موافقم که افتضاحه. اینقدر بده که استادای خوبم موقعی میان تو این جو بد نمیتونن کارشونو بکنن. سیستم جزوه نمره ای که فاتحه علم رو خونده. نمیدونم چرا ولی تو دانشگاه همه دنبال نمره هستند.(اونایی که کلا قضیه واسشون مطرحه) حتی سیستم چینش واحدها م افتضاحه. یک درس مهم 1 واحد داره و یک درس عمومی به درد نخور 3 واحد.بعد(تو دانشگاه مشهد حداقل) اگه بیست واحد درس برداری قد 26 واحد کلاس برات میذارن که 15 واحدش تقریبا به هیچ دردی نمیخوره.
اما اگه بحثای بالا حل بشه من فکر میکنم بازم پیشرفت علمی بالایی حاصل نشه. خیلی از تحقیقات هستند که واقعا کاربردین اما کسی حاضر نیست روشون فکر بکنه حتی.
دلایل عدم پیشرفت علمی خیلی عمیق تر از اینیه که وضع دانشجو ها بده و استادا بدن و دانشگاها بده. اول از همه فرهنگ ما طوریه که کمن آدمایی که با مدرک دکترا برن سر زمین ده سال کار تحقیقاتی رو گوجه فرنگی، با درامد پایین بکنن و بعد معلوم نباشه نتیجه بده یا نه. طرف فکر میکنه من که درس خوندم حقمه ک زندگی راحتی داشته باشم.کار من باید پشت میز استادی دانشگاه باشه.

راجع به علوم ملکولی و پیچیده تر مشکل اینه که هرچی ما بخوایم کشف کنیم خارجیا قبلا کشف کردن و ما باید اول کشفیات اونارو یاد بگیریم تا بعد بتونیم یه چیزایی بیشتر از اونا کشف کنیم که باز تو این فرصت اونا دوبار چیزای جدید کشف کردن و ما تا بینهایت عقب میمونیم و چیزایی که خودمون بهش میرسیم یا به تولید نمیرسه یا اگه برسه هم به درد نمیخوره.(پس در نتیجه بعضا دنبال یاد گرفتنشم نمیریم)

راهکارش به نظر من اول فرهنگ سازیه. اونی که میره رشته مثلا پزشکی یا زیست باید واقعا دنبال علاقش باشه. دید جامعه هم نسبت به ارزش آدما عوض بشه. یک دکتر نباید ارزشمندتر از یک محقق باشه.
بعد با گذشت زمان علوم جدیدی پیدا میشن که ما میتونیم تو اونا همپای دنیا به پیشرفت فکر کنیم(مثل نانو که تا حدی عقب افتاده نیستیم).

جدا از راه حل های برای خود تحقیقات بحث های مدیریتی کلان هم خیلی خیلی تاثیر داره. یعنی ناگهان یک سپاهی پیدا میشه میاد یه عده نخبه رو استخدام میکنه برای ساخت موشک و پهباد و این چیزا بعد از چند سال هم نتیجشو میگیره ولی مثلا یک شرکت استخراج معدن که پولدار هم هست(و حتی وابسته به همون سپاه هم هست) نمیاد رو محصولاتش کار کنه و خام فروشی میکنه و خوشحالم هست که درآمئش خیلی بالاست.
بخوام جمع بندی کنم راه حلا برای پیشرفت: اول اصلاح مدیریت در سطح بالاست، بعد یه دور صبر و تحمل برای رقابت با کشورهای پیشرفته و در حین اون دوتا عمل اصلاح دانشگاهاست

در حال حاضر فکر کنم کاری از دست کسی برنیاد :-"
شاید در آینده نسل بعدی مسئولین با یک تفکر بنیادین متفاوت و یک جامعه اصلاح شده بتونن همه چی رو طوری مدیریت کنن که تو بعضی از زمینه ها پیشرفت درست و حسابی داشته باشیم
 
  • لایک
امتیازات: h@di

Lorca

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,015
امتیاز
6,847
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
زیست‌شناسی سلولی و مولکولی
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

به نقل از khamoooosh :
اما اگه بحثای بالا حل بشه من فکر میکنم بازم پیشرفت علمی بالایی حاصل نشه. خیلی از تحقیقات هستند که واقعا کاربردین اما کسی حاضر نیست روشون فکر بکنه حتی.
دلایل عدم پیشرفت علمی خیلی عمیق تر از اینیه که وضع دانشجو ها بده و استادا بدن و دانشگاها بده. اول از همه فرهنگ ما طوریه که کمن آدمایی که با مدرک دکترا برن سر زمین ده سال کار تحقیقاتی رو گوجه فرنگی، با درامد پایین بکنن و بعد معلوم نباشه نتیجه بده یا نه. طرف فکر میکنه من که درس خوندم حقمه ک زندگی راحتی داشته باشم.کار من باید پشت میز استادی دانشگاه باشه.

راجع به علوم ملکولی و پیچیده تر مشکل اینه که هرچی ما بخوایم کشف کنیم خارجیا قبلا کشف کردن و ما باید اول کشفیات اونارو یاد بگیریم تا بعد بتونیم یه چیزایی بیشتر از اونا کشف کنیم که باز تو این فرصت اونا دوبار چیزای جدید کشف کردن و ما تا بینهایت عقب میمونیم و چیزایی که خودمون بهش میرسیم یا به تولید نمیرسه یا اگه برسه هم به درد نمیخوره.(پس در نتیجه بعضا دنبال یاد گرفتنشم نمیریم)


راهکارش به نظر من اول فرهنگ سازیه. اونی که میره رشته مثلا پزشکی یا زیست باید واقعا دنبال علاقش باشه. دید جامعه هم نسبت به ارزش آدما عوض بشه. یک دکتر نباید ارزشمندتر از یک محقق باشه.
بعد با گذشت زمان علوم جدیدی پیدا میشن که ما میتونیم تو اونا همپای دنیا به پیشرفت فکر کنیم(مثل نانو که تا حدی عقب افتاده نیستیم).

در مورد قسمت قرمز؛ ببینید همه‌جای دنیا [دقیقاً همه‌جا] شمار آدم‌هایی که حاضر به این باشن که تمام عمرشون رو صرف ریسرچ کنن، پایینه. هم به دلیل استعداد بالایی که لازم داره، هم به دلیل سختیِ فراوانش. منتها این توی کشورهای توسعه‌یافته به نظر نمیاد، چرا؟ چون همون تعدادِ کم، شرایط براشون فراهمه که پیش برن در راستای علاقه‌شون. منِ نوعی، دانشجوی رشته‌ی زیست‌شناسی سلولی-مولکولی‌ام، رشته‌ام رو هم بی‌نهایت دوست دارم، و خودم رو برای اینکه تمام زندگی‌م بهش بپردازم آماده کردم. توی ورودی ما در زیست‌شناسی، حداقل سه نفر دیگه مثل من هستن. سال‌بالایی‌ها هم همچین وضعیتی دارن، گاهی تا ۶-۷ نفر هم می‌رسن آدم‌های این چنینی. اینا اگر همه‌شون می‌رسیدن به ارشد و می‌موندن، اگر می‌رسیدن به دکترا و می‌موندن، اندازه سی نفر دانشجوی دکترای فعلی دانشگاه تهران، سطح تحقیقات رشته رو می‌کشیدن بالا. اما چه اتفاقی می‌افته؟ می‌رسن به پایان لیسانس و بلافاصله از ایران می‌رن. همه‌شون هم نهایتاً می‌رن دانشگاه‌های خیلی خوب و ریسرچرهای بسیار بسیار موفقی می‌شن. از وقتی من ترم اول بودم تا الان، پنج نفر به مقصد بهترین دانشگاه‌ها رفتن از دانشکده، و امسال هم دو نفر دیگه دارن می‌رن. تا آخرین لحظه‌ای هم که بودن، به رغم اینکه دانشجوی کارشناسی بودن و موانع خیلی بزرگی سر راهشون بود، راه پیدا کرده بودن به آزمایشگاه‌های تحقیقاتیِ خوب دانشکده [۱-۲ تا آزمایشگاه خوب وجود داره تو دانشگاه تهران] و بعضاً مقالات معتبری هم چاپ کردن. اما چرا نمی‌مونن؟ چون تا پیش از رفتن خیلی واضح می‌بینن چه خبره توی آزمایشگاه. نبودِ بودجه رو می‌بینن. سطحِ فوق‌العاده پایین دانشجوهای ارشد و دکترایی که بغل دستشون نشستن رو می‌بینن. من خودم تا حالا هم توی آزمایشگاه و هم بعضاً توی واحدهایی که با بچه‌های ارشد برداشتم، بارها و بارها شگفت‌زده شدم از سطح پایین اطّلاعات و پرت بودن بچه‌های ارشد و دکترا. اغلب‌شون توی شهرستان کارشناسی خوندن و برای ارشد دانشگاه تهران قبول شدن و به قدری معلوماتشون پایینه و از مرحله پرتن و نمی‌فهمن دارن چی‌کار می‌کنن که من شک ندارم یک دانش‌آموز دوم دبیرستان بیشتر می‌تونه توی آزمایشگاه به درد بخوره. آدم دیوانه می‌شه تو این شرایط و تمام انگیزه‌هاش رو گم می‌کنه. در نتیجه، بچه‌های خوب، بچه‌های به درد بخور، اینجا نمی‌مونن و همه‌چیز بدتر و بدتر می‌شه بعد از رفتن‌شون. می‌خوام بگم شمارِ کمِ اون تیپ آدم‌هایی که توصیف کردید، به خودیِ خودش، مختص ایران نیست و عجیب هم نیست. مسئله اینجاست که اینجا همون آدم‌های کم هم از دست می‌رن.

در مورد قسمت سبز، کاملاً اشتباه می‌کنید. منم این‌طوری فکر می‌کردم وقتی ترم یک بودم، ولی الان که خودم درگیر ریسرچم و هم‌چنین دوستانم [تازه در نظر بگیرید که ما دانشجوی کارشناسی‌ایم] کاملاً همه‌مون داریم توی frontهایی کار می‌کنیم که کارمون منحصر به فرده. یکی از دوستان من داره مدلینگ سرطان کار می‌کنه، و مدلی که داره تدوین می‌کنه تا حالا روش کار نشده و تقریباً شکی نیست که تا پایان لیسانسش توی ژورنال‌های معتبر مقاله [منظورم واقعاً معتبره؛ نه مثلاً صرفاً ISI؛ ۶۰٪ ژورنال‌های ISI مسخره‌ن به جای معتبر] خواهد داد. یکی دیگر از دوستانم یک جهش جدید توی ژن یک بیماری نادر چشمی کشف کرد و اون هم مقاله‌ش به زودی چاپ می‌شه. این‌ها استثنا هم نیست. اگر بچه‌ها خوب باشن، که تک و توک پیش میاد، و اگر استاد خوب باشه [از نظر من دانشکده‌ی زیست‌شناسی دانشگاه تهران حداقل شش استاد واقعاً خوب داره برای ریسرچ] و بشه بودجه رو جور کرد [که گاهی آدم شانس میاره و می‌شه! البته با مبلغ خیلی کم به طوری که شما تست‌های معتبرتر رو نمی‌تونید عملی کنید و پدرتون در میاد و مثلاً مقاله‌ای که می‌تونه بره nature، اکسپت نمی‌شه و می‌ره یه ژورنال پایین‌تر] می‌شه کار کرد، و کار خوب هم کرد. شما وقتی درگیر ریسرچ بشین، ذهن‌تون به ایده زدن و کنجکاوی عادت می‌کنه. بارها و بارها من ایده‌ به ذهنم رسیده و دنبال کردم اما به خاطر بودجه، کار متوقف شده. به ویژه وقتی کار بیومدیکال نباشه و basic باشه که دیگه امکان نداره حتی یک ریال بودجه در نظر بگیرن برای کار؛ اینجا اگر هم قرار باشه بودجه‌ای اختصاص بدن، باید کارتون به بیماری‌ها ربط داشته باشه تا به وسیله‌ی وصل کردن خودتون به یک پزشک برای نمونه‌گیری، پول بگیرید. یعنی می‌خوام بگم حتی برای ریسرچ زیست‌شناسی هم توی ایران کارتون به پزشکی بنده.[nb]و دردناک هم این‌جاست که پزشک متخصصی که قراره باهاش کار کنید خودش حوصله نداره، کار تشخیص و نمونه‌گیری رو می‌ده به یکی از دانشجوهاش، و دانشجوهای پزشکی هم با احتمال بسیار بالایی درست نمونه‌گیری نمی‌کنن و درست گزارش نمی‌نویسن و نتایج و داده‌های شما می‌ریزه به هم و اون پزشک‌ هم بدون اینکه هیچ کاری کرده باشه اسمش میره پای مقاله...[/nb]
 

h@di

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
801
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی شهرکرد
شهر
شهرکرد
مدال المپیاد
طلای ادبی (دورهٔ ۲۷)؛ مرحلهٔ ۱ کامپیوتر (دوره‌های ۲۳ و ۲۴)
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی نرم‌افزار
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

به نقل از نیلوفـر :
اغلب دانشجویان تجربه‌ی پژوهش درست و حسابی پیش از دانشگاه ندارن؛ اساتید باید روحیه‌ی پژوهش و عشق و علاقه به علم رو در دانشجو پرورش بدن. نه تنها ۹۹٪ اساتید همچین کاری رو اصلاً بلد نیستن، بلکه خودشون تحت فشارهایی که گفتم و فشارهای دیگه، انقدر بی‌انگیزه و بی‌اعصابن که همون شعله‌ی کم‌فروغی رو که توی بعضی دانشجوها هست هم با تکیه بر اهمیت جزوه و نمره و حفظیات و بعضاً خزعبلات، خاموش می‌کنن. این در حالیه که وجود کنکور سراسری و جو مضحک سرازیر شدن بچه‌ها به سمت پزشکی و مهندسی بدون ذرّه‌ای تفکّر راجع به علایق و استعدادهاشون، به خودیِ خود رشته‌های علوم پایه رو که بستر تحقیقات مهم در هر کشوری هستن، مملو از بچه‌های بی‌انگیزه‌ای کرده که صرفاً این رشته‌ها رو می‌خونن، چون رتبه‌ی پزشکی یا مهندسی نیاوردن؛ صد البته که این وسط پیدا می‌شن ۳-۴ نفر که متفاوتن؛ اما در نظر بگیرید با تمام این شرایطی که توصیف کردم، این افراد با چه چالشی روبرو هستن در طول تحصیل و حقیقتاً معجزه‌ای باید رخ بده که این افراد هم تا پایان تحصیلشون روحیه‌ی خودشون رو تماماً نبازن.
به‌نظرم یه دلیل خیلی خیلی مهم این مسأله بحث شغل و آیندهٔ مالی‌ش ه. درسته همه‌جای دنیا -حداقل آمریکا... رفرنس خواستید می‌گم...- درآمد مهندسی و پزشکی -و حتی وکالت و اینا- از علوم محض بیشتر ه، ولی اولاً تفاوتش در حد ایران نیست، ثانیاً مینیمم درآمد شون در حدی هست که بشه یه زندگی متوسط -نه بخور و نمیر :| - را باش چرخوند، ثالثاً طرف تقریباً مطمئن ه بعد اتمام تحصیلاتش در علوم محض هم کار پیدا می‌کنه. این جا آدم هیچ اطمینانی نداره اگه جایی آشنا و... نداشته باشه :-" حتی با دکتری ریاضی محض و اکثر رشته‌های علوم انسانی کار پیدا کنه. حقوق خوب و زندگی ایده‌آل پیشکش... خود این مسأله باعث می‌شه یه جو روانی توی جامعه شکل بگیره که کسی که می‌تونه حتماً باید بره یه سری رشته‌های تاپ را بخونه. و همین باعث می‌شه یه سری آدم خفن از لحاظ علمی -فرض کنید مدال جهانی‌های المپیاد- بالاجبار و برخلاف علاقه‌شون برن پزشکی تهران و برق و مکانیک شریف، و بعضاً حتی با مشکلات تحصیلی روبه‌رو بشن -چون اومدن چیزی که ازش خوششون نمیاد، و عادت ندارن این طوری درس بخونن.-

به نقل از khamoooosh :
اول از همه فرهنگ ما طوریه که کمن آدمایی که با مدرک دکترا برن سر زمین ده سال کار تحقیقاتی رو گوجه فرنگی، با درامد پایین بکنن و بعد معلوم نباشه نتیجه بده یا نه. طرف فکر میکنه من که درس خوندم حقمه ک زندگی راحتی داشته باشم.کار من باید پشت میز استادی دانشگاه باشه.
اتفاقاً ریسرچ یکی از وظایف اصلی استادای دانشگاه ه. این طور نیست که طرف برای راحتی و فرار از کارای تحقیقاتی بیاد این طرف. اصولی‌ش این ه که فلان استاد که زمینهٔ تحصیلی-تحقیقاتی‌ش x هست، یه تعداد کمی واحد مربوط به x را درس بده و بقیه‌ش را توی آزمایشگاه‌های دانشگاه باشه. (وضع دقیق کشورای دیگه را نمی‌دونم... .) این جا به دلایل مختلف استاد یه تعداد زیادی واحد را که بعضاً کوچک‌ترین ارتباطی به زمینهٔ تخصصی‌ش ندارن درس می‌ده و آز نمی‌ره. اگه رشته‌ش مهندسی و... هم نباشه که بتونه بیرون پروژهٔ نون و آب دار برداره، در به در دنبال چهار تا واحد حق التدریس هم می‌گرده که درس بده.

برای راه حل هم دقیقاً نمی‌دونم... ولی به‌نظرم بحث اصلی همون اشتغال باشه. من نوعی حتی اگه دنبال تأیید مردم مردم یا درآمد اون چنانی هم نباشم، بین یه رشتهٔ مهندسی که خیلی کمتر بهش علاقه دارم ولی کار و حداقل درآمدش تضمین ه و یه رشتهٔ محض که واقعاً بهش علاقه دارم، احتمالاً مجبور می‌شم اولی را انتخاب کنم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

mysterious queen

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,058
امتیاز
4,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان٣
شهر
مش‍‌هد
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

همون طور كه گفته شد مسئله ى بودجه خيلى اهميت داره.
اگه بخوام به يك نمونه ى موفق توى كشورمون اشاره كنم، زمينه ى نانوتكنولوژى ست كه به اين دليل كه از ابتدا روى اين كار سرمايه گذارى شد، ما تونستيم هم پاى دنيا پيش بريم و اگه اشتباه نكنم جزو ١٠ كشور اول توى اين حوزه هستيم. چون در موردش با يك برنامه ريزى كامل و دقيق كوتاه مدت، بلند مدت و ميان مدت پيش رفتيم. [nb]StatNano[/nb]
بودجه هاى خيلى خوبى به اين حوزه اختصاص داده مى شه و از محققان هم حمايت مالى مى شه.

در مورد دانشگاه هم كاملاً درسته. دانشگاه ما يك تقليد ناموفق از دانشگاه هاى غربى ست. ما علم بومى شده نداريم. كتاب هايى كه ما استفاده مى كنيم، اكثرشون ترجمه اى از كتاب هاى غربى هستن كه مربوط به n سال پيشن و در بعضى زمينه ها به ايران و شرايط محيط زيستى ش و شرايط اجتماعى و مردمش هيچ ربطى نداره. مثلاً يه دانشجوى كشاورزى به جاى اين كه كتاب و درسى بخونه كه مربوط به شرايط آب و هوايى كشور خودش باشه، در مورد نوع آب و هوا توى كشورهاى اروپايى و كشت و توليد توى اون فضا مى خونه و ياد مى گيره.
دانشگاه بايد به گونه اى باشه كه با صنعت كشور همراه بشه، ايراداتش و مشكلاتش رو شناسايى كنه و سعى كنه رفعش كنه و صنعت هم سعى كنه كه بودجه ى دانشگاه رو تامين كنه.
ما حتا توى علوم انسانيمون هم مشكل داريم و از نظريه ها و تئورى هاى غربى استفاده مى كنيم.
يعنى ما به يك تحول بزرگ توى نظام آموزشيمون نياز داريم، يه تحول كه از فرد شروع مى شه و خيلى هم زمان بره و نياز به يك برنامه ريزى دقيق داره. تحولى كه اين نظام رو هدفمند و براى همين كشور آماده كنه.تحولى كه برنامه هاى كوتاه مدت و بلند مدت منظمى رو دربر بگيره.

حالا بايد به دلايل اين امر پرداخت. زندگى ما علمى نيست. يعنى سطح درك مردم نسبت به چيزى كه بايد باشه و فاصله داشتنش با حال حاضر پايينه. اين كه چه چيزى براشون بهتره، چه چيزى به محيط زيست و سلامتى شون كم تر آسيب مى زنه، اينا دغدغه ى خيلى از مردم نيست و شايد بشه ربطش داد به مسائل اقتصادى.

اما نكته ى ديگه اى كه حس مى كنم گفتنش لازمه، توجه به شرايط حال حاضر كشورمونه. ما نبايد كشورمون و شرايط علميش رو با كشورى مثل آمريكاى توسعه يافته و پيشرفته ى صنعتى مقايسه كنيم.
ما نياز به يك توسعه ى خيلى زياد صنعتى نياز داريم، كه اون هم نياز به مهندس و مهندس هم نياز به به روز بودن و تحقيقات داره. هركس بايد سمت علايقش بره و اين كاملاً درسته كه خيلى ها سمت پزشكى مى رن براى شرايط ماليش و بعدش هم مهندسى، كه البته شرايط مهندسى در ايران چندان تعريفى نداره به جز در رشته هاى خاص.
چيزى كه كشور ما نياز داره، توسعه ى همه جانبه، در تمام جهاته. بايد فناورى و علم با هم پيشرفت كنن. علم به فناورى كمك كنه و فناورى به علم. نبايد يكى منتظر اون يكى باشه.
توى آمريكا در حال حاضر بيشتر از اين كه تمركز روى دسته مهندسى هاى مكانيك باشه، روى علوم پايه و حوزه ى كامپيوتره. در حالى كه توى كشور ما اين نيست و نبودنش تا حدى قابل دركه، چون آمريكا بر خلاف ما در حوزه هاى مكانيك و مهندسى بهترين وضعيت موجود قرارداره. و ما با حداقل ها فاصله داريم و براى رسيدن به حداقل ها شايد بشه گفت تمركز روى مسائلى كه امتحان خودشون رو پس دادن و صرف بودجه براى اون تا حدى طبيعى ست. البته اين مسئله توجيه بى توجهى ها نيست. چون الان داره به خيلى از حوزه ها بى توجهى مى شه.

اما نقش من، باز هم به عنوان يك دانشجو، حركت خلاف چارچوب هايى ست كه برام ايجاد شده. آگاه شدن از شرايط موجود و شرايطى كه بايد باشه و تلاش براى تغييرشه، اون هم با تغيير خودم.
 

khamoosh

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
262
امتیاز
306
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مش‍‌‌هَد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : دلايل و پديده هاى پيشروىِ پيشرفت علمى ايران

من نقل قولم کار نمیکنه چرا کار نمیکنه؟
در مورد قسمت قرمز:منظور دقیقا یه ریسرچ ساده و صرفا در زمینه زیست شناسی نیست.
چیزی که میخوام بگم یه چیزی تو مایه های "هوندا" موسس شرکت هونداس که با دست خالی بعد از جنگ جهانی تو ژاپن بهترین موتورهای اون روزگارو تولید میکرد. یا تو زمینه درسای خودمون آقای کاخال که دوسال با میکروسکوپ خورشیدی بافتای مغزو بررسی میکرد یا مکتشف واکسن ب.ث.ژ که اونم 13 سال بدون این که هیچ نتیجه مشخصی داشته باشه فقط باکتری کشت میداد.
یه نفر باشه که هدف زندگیش تحقیق باشه.هیچ مشغله دیگه ای نداشته باشه.تو دنیا کمه اما اینجا کلا نیست.حتی اگر هم باشه اینجا کار نمیکنه و میره خارج.
@niloofar@hadi
در مورد قسمت سبزم باید بگم فکر میکنم شما فقط راجع به رشته خودتون و رشته های مرتبط فکر میکنید
شما تو تحقیقاتتون از کلی وسایل و روش های مختلف استفاده میکنین که خیلیاش مال ما نیست و تا وقتی که اون روشها مال ما نباشه نمیتونیم به یه پیشرفت خیلی بزرگ برسیم. ما نمیتونیم دستگاههایی رو که برای کارامون لازم میشه بسازیم.
فکر میکنم علم تو کشور ما یه چیز تقلیدیه که هیچ وقت نمیتونه از الگوش جلو بزنه(در بسیاری از زمینه ها)


@niloofar
 
  • لایک
امتیازات: h@di
بالا