- شروع کننده موضوع
- #1
Hashie
کاربر نیمهحرفهای
- ارسالها
- 235
- امتیاز
- 1,732
- نام مرکز سمپاد
- شهید مدنی
- شهر
- تبریز
- رشته دانشگاه
- مهندسی کامپیوتر
اونروز داشتم یکی از کلاسهای فلسفه ی دانشگاه هاروارد رو نگاه می کردم، استاد یه داستانی تعریف میکرد، بصورت خیلی خلاصه این بود :
«گروهی از دریانوردها سفری رو آغاز می کنن، نوجوانی هم با اینا هست که ۱۷ سالشه و هیچ خانواده ای نداره و این اولین سفر طولانیشه. بعد از چند روز، کشتی با طوفان شدید مواجه میشه و غرق میشه. چهار نفر از جمله همین نوجوان و سه نفر دیگه با قایق نجات ، نجات پیدا می کنن. مقدار خیلی کمی غذا می تونن با خودشون بردارن و این در حالیه که از خشکی خیلی دورن. بعد از چند روز کنسرو هاشون هم تموم میشه. این فرد نوجوان چون بی تجربه س، بر خلاف توصیه ی بقیه از آب دریا میخوره و مریض میشه. کاپیتان روز ۱۹ ام پیشنهادی میده. پیشنهاد اینکه قرعه کشی کنن و هر کی باخت، سه نفر دیگه از گوشت اون فرد تغذیه کنن تا زنده بمونن. این نوجوونه قبول نمی کنه و چون مریض بوده و بهترین گزینه برای مردن، اینو می کشن و از گوشتش استفاده می کنن. سر انجام اینا نجات پیدا می کنن ولی موقع رسیدن، در کشورشون سر آدم کشی و آدم خواری سخت محاکمه میشن.»
حالا استاد سوال پرسید که آیا اگه شما بودین این سه نفر رو محاکمه می کردین؟ جواب اکثریت قریب به اتفاق «بله» بود. بعد استاد سوال رو اینطور مطرح کرد که اگه این فرد مقتول، حاضر به شرکت در قرعه کشی میشد، و بعد طبق قرعه انتخاب میشد، باز هم محاکمه می کردین سه نفر رو؟ این دفعه حدود هفتاد درصد گفتن نه !
حالا سوال :
ما میدونیم که وجدان، چیز غیرقابل انکاریه که فارغ از عقاید و خوب یا بد بودن شخص، توی وجود انسان هست و باعث میشه کارهای غیر انسانی و بد رو محکوم کنیم و ازشون دور بشیم. قضاوت و قوانین قضایی هم که بر پایه وجدانن. پس چرا با تغییر دادن صورت مسئله ، اینقدر زود نظر اون دانشجو ها عوض شد؟ آیا كشتن آدم یا آدمخواری چیزی هستن که با رضایت دادن خود شخص قابل توجیه بشن؟ آیا در این صورت نمیشه گفت که تمام قوانین قضایی بر پایه ی خیلی سستی بنا شدن؟یا شما توجیه بهتری دارین؟
پ.ن : چون در این تاپیک، تغییر پذیری وجدان آدم مورد بررسی قرار داده شده، فک می کنم این انجمن بهترین جا برای این تاپیکه.
«گروهی از دریانوردها سفری رو آغاز می کنن، نوجوانی هم با اینا هست که ۱۷ سالشه و هیچ خانواده ای نداره و این اولین سفر طولانیشه. بعد از چند روز، کشتی با طوفان شدید مواجه میشه و غرق میشه. چهار نفر از جمله همین نوجوان و سه نفر دیگه با قایق نجات ، نجات پیدا می کنن. مقدار خیلی کمی غذا می تونن با خودشون بردارن و این در حالیه که از خشکی خیلی دورن. بعد از چند روز کنسرو هاشون هم تموم میشه. این فرد نوجوان چون بی تجربه س، بر خلاف توصیه ی بقیه از آب دریا میخوره و مریض میشه. کاپیتان روز ۱۹ ام پیشنهادی میده. پیشنهاد اینکه قرعه کشی کنن و هر کی باخت، سه نفر دیگه از گوشت اون فرد تغذیه کنن تا زنده بمونن. این نوجوونه قبول نمی کنه و چون مریض بوده و بهترین گزینه برای مردن، اینو می کشن و از گوشتش استفاده می کنن. سر انجام اینا نجات پیدا می کنن ولی موقع رسیدن، در کشورشون سر آدم کشی و آدم خواری سخت محاکمه میشن.»
حالا استاد سوال پرسید که آیا اگه شما بودین این سه نفر رو محاکمه می کردین؟ جواب اکثریت قریب به اتفاق «بله» بود. بعد استاد سوال رو اینطور مطرح کرد که اگه این فرد مقتول، حاضر به شرکت در قرعه کشی میشد، و بعد طبق قرعه انتخاب میشد، باز هم محاکمه می کردین سه نفر رو؟ این دفعه حدود هفتاد درصد گفتن نه !
حالا سوال :
ما میدونیم که وجدان، چیز غیرقابل انکاریه که فارغ از عقاید و خوب یا بد بودن شخص، توی وجود انسان هست و باعث میشه کارهای غیر انسانی و بد رو محکوم کنیم و ازشون دور بشیم. قضاوت و قوانین قضایی هم که بر پایه وجدانن. پس چرا با تغییر دادن صورت مسئله ، اینقدر زود نظر اون دانشجو ها عوض شد؟ آیا كشتن آدم یا آدمخواری چیزی هستن که با رضایت دادن خود شخص قابل توجیه بشن؟ آیا در این صورت نمیشه گفت که تمام قوانین قضایی بر پایه ی خیلی سستی بنا شدن؟یا شما توجیه بهتری دارین؟
پ.ن : چون در این تاپیک، تغییر پذیری وجدان آدم مورد بررسی قرار داده شده، فک می کنم این انجمن بهترین جا برای این تاپیکه.