گمونم سبطی میگفت اینکه معنی جمله تغییر کنه یا نه، معیار درستی نیست. بعد گفته بود که اجزای اصلی جمله رو مشخص میکنیم و باقی موندهها قید یا متمم ان. که اینجوری «نه» منطقیه که قید باشه.
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
معلمم گفت که “نه” اینجا قید هست ولی بنظرم اگه نه رو برداریم معنی جمله عوض میشه و قید نیست
مسنده -.- فعل اسنادیه دیگه.
و اینکه اینجا هم چگونه بنظرم مسند هست ولی معلمم گفت قید
لطفا نظرتون رو بگید
ممنونم
فكر نكنم مسند باشه،چون فعل "دان" به معنى همون "بدان" هست كه فعل اسنادى عادى نيست.
و اینکه فروغ روی حق چرا مسند هست؟
فعلش که اسنادی نیست
به جز افعال اسنادی یه سری فعل دیگه هم هستن که گذرا به مسند ان. کلا فعلهای گذرا به مسند اینان و اونایی که تو پرانتزن اگر هممعنی اون فعل باشن و بشه با اون جایگزینشون کنیم مسند میگیرن وگرنه نه:
و اینکه فروغ روی حق چرا مسند هست؟
فعلش که اسنادی نیست
._.اون "حق" در مصراع دوم مسند هست،چون به بيان ساده تر داره ميگه (حق از پيدايى پنهان است) بنابراين احتمالا منظور استاد شما اون حق در مصراع دوم بوده
احتمالا به خاطر اون واژه "جمله" در مصراع اول(چون بهش معنى برشمردن ميده) جز گذرا به مسند پنداشتن به حساب بياد.ولى معمولا ذكر ميشه كه مسند مذكور از فعل اسنادى هست يا فعل گذرا به مسند.به جز افعال اسنادی یه سری فعل دیگه هم هستن که گذرا به مسند ان. کلا فعلهای گذرا به مسند اینان و اونایی که تو پرانتزن اگر هممعنی اون فعل باشن و بشه با اون جایگزینشون کنیم مسند میگیرن وگرنه نه:
بودن، شدن، گشتن، به نظر رسیدن/آمدن، به شمار رفتن/آمدن، نام داشتن
نامیدن (صدا زدن، خواندن)
پنداشتن (دیدن، دانستن، شناختن، گرفتن، یافتن، شمردن)
گرداندن (کردن، نمودن، ساختن، فرمودن)
بعد البته تو این جمله فعل به معنی «به شمار آوردن» اومده که گذرا به مفعول و مسنده (به شمار رفتن که بالا گفتم فقط مسند میگیره، این مفعول هم میگیره) پس فروغ مسندش شده و جهان هم مفعولش.
بله اشتباه بود به پنهان دقت نكردم.._.
حق نهاده و پنهان مسند
اون که قیده و همچین اثری نداره آخه بعد هم جهان تجلی خدا «پنداشته» نمیشه که، «به حساب میاد». تازه خود معلم هم نظر منو دارهاحتمالا به خاطر اون واژه "جمله" در مصراع اول(چون بهش معنى برشمردن ميده) جز گذرا به مسند پنداشتن به حساب بياد
برای مصرع اول آره، صوراسرافیل پای مصرع دومم کشید وسط، اونو گفتم ((:مگه تو نهاد نیست؟
اها ممنونمبرای مصرع اول آره، صوراسرافیل پای مصرع دومم کشید وسط، اونو گفتم ((:
آخه هميشه به "حساب اومدن" رو نميشه هم معنى برشمردن دونست تا فعل اسنادى به حساب بياد.ولى از طريق اون "جمله" ميشه بهش پى برد.به قيد بودنشم كارى نداريم،منظور مفهومشه كه معنى برشمردن به مصراع ميده.البته بازم كمى مبهمه،(چنانچه من خودم اول متوجه گذرا به مسند بودنش نشدم )ناجوانمردانست اگه به عنوان سوال امتحانات مطرح بشهاون که قیده و همچین اثری نداره آخه بعد هم جهان تجلی خدا «پنداشته» نمیشه که، «به حساب میاد». تازه خود معلم هم نظر منو داره
اگر هنوز در مباحث بهشون نرسيديد معلم نبايد اينو مى گفت.اها ممنونم
فعل های اسنادی رو که گفتی کلا گیج شدم
فکر میکردم فقط گشت شد گردید و بود و…
هستند
منم از رو کتاب نوشتم هنوز موفق نشدهم حفظشون کنماها ممنونم
فعل های اسنادی رو که گفتی کلا گیج شدم
فکر میکردم فقط گشت شد گردید و بود و…
هستند
گزینهی ۳ میشه؟
و این که چگونه اینجا صفت پیشین نیست؟
عجب چطور؟
و اینکه چرا؟
چگونه كه نيست.چون بخشى از پرسشه(چگونه سر بر آورد؟)
و این که چگونه اینجا صفت پیشین نیست؟
عجب چطور؟
و اینکه چرا؟
اره میشه سهگزینهی ۳ میشه؟
عجب و چگونه مسلما صفت پیشین نیستن، حالا نمیدونم نقششون چیه، قید یا هر چی ._.
بعد صفت چه اسمی باشن اصلا؟ وقتی میخوای صفت پیدا کنی باید وابستهی اسم کنارش باشه دیگه، [چگونه حیاتِ فلان] چگونه وابسته به حیات نیست. بعد از عجب حرف اضافهی از رو داریم که کلا از اسم بعدی جداش کرده. لذا نه، صفت نیستن.
چگونه لبی داشت؟اره میشه سه
میشه لطفا یک مثال از چگونه بزنی که صفت پیشین باشه
ممنونم
خیلی ممنونمچگونه لبی داشت؟
فکر نکنم تو زبان امروزیمون خیلی کاربردی باشه واسه همین سختمونه مثال پیدا کنیم ((: