تجربیات برخورد با گردشگران خارجی

  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #1

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
اگر خاطره و تجربه ای از برخورد با گردشگران خارجی داشتید و فکر میکنید میتونه جالب باشه تعریف کنید.


اولیش رو خودم میگم. دوستان دیدن چندتا بچه مدرسه ای با یک گردشگر خارجی که دنبال آدرس میگرده حرف میزن مسخره بازی درمیارن. رفتن گفتن کمک لازم داری. بعد طرف رو رسوندن آدرسی که میخواسته. طرف هم شماره اینارو گرفته و دوست شده باهاشون. بعد مدتی زنگ زده که نمایشگاه دارن تو ایران و مترجم میخوان. پیشنهاد داده هرروز ۱۰۰ دلار بیان کار مترجمی انجام بدن !
 

helii

کاربر فعال
ارسال‌ها
35
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
ایران
پاسخ : تجربیات برخورد با گردشگران خارجی

خب این اتفاق مربوط به پارساله :یه بار یه گروه از خانمای مسن خارجیو دیدم که با شال که البته میشه گفت چندان پوشش نمیداد :D همینجوری داشتن میرفتن..فرض کن تو منطقه ای از زنجان بودن که خدایی من اگه کارم نمی افتاد نمیرفتم اونجا به خاطر این چیزای نیمه کاره ای که داشتن میساختنو نیمه ساخت بودن اصلا منظره قشنگی نداشت.تو یه ساعتی از روزم بود که افتاب دقیقا میتابید تو فرق سرت!!حالا زنجان که کوهستانیه... اینا یه جوری به لباس دیگرون و اینا نگاه میکردن ک انگار تو دلشون میگفتن ما از اینا با حجاب تریم!! مردمم اصلا نگاشون نمیکردن خیلی عادی بودن خوشم اومد.. حلاصه اینکه خیلی پیرزنای با مزه ای بودن.موهاشون کامل سفید بود قدشونم کوتاه
 

helii

کاربر فعال
ارسال‌ها
35
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
ایران
پاسخ : تجربیات برخورد با گردشگران خارجی

یه بار دیگم اینجوری بود: یه بار مارو از طرف مدرسه داشتن میبردن سینما مام تو راه جو گیرشده بودیم اهنگ خیلی بلند گذاشته بودیم و تو سرویس میرقصیدیم و بلند بلند میخندیدیم و به همه سلام میدادیم بعد ما خب فک میکردیم خیلی مونده برسیم چون حواسمون به راه نبود اصلا یهو ماشین نگه داشتو....دیدم کلی گردشگر خارجی دقیقا جلوی در سینما وایسادن .مدونید تو زنجان این ادا اتوارا(اگه درست نوشته باشم) طبیعیه خب!!...اونا بعضیاشون خیلی باتعجب و ترس نگاه میکردن بعضیاشونم داشتن میخندیدن.خلاصه من که اب شدم ولی اصلا به رومون نیاوردیم همینجوری با خنده از سرویس پیاده شدیم و همونجوریم با قهقه رفتیم تو سینما یکی دوتا از بچه هام خیلی با مزه سلام دادن و با حالت بی توجهی رفتن تو.خیلی باحال بود :)) :)) :))

یه چن بارم توریستای دوچرخه سوار دیدم طرف مدرسمون(مدرسه فرزانگان 1 زنجان خیلی جای داغونیه!!!از لحاظ معمارینا ولی پارک خوشگلی داره)
یه بارم تو 13 به در توریستای دوچرخه سوار بودن خارج شهر که فک کنم چن کیلومتری رو دوچرخه سواری کرده بودن!!مردمم خیلی عادی بودنو خیلی عادی کمک میکردن :) خلاصه هی تو دلم میگفتم کاش از اینو برن.اخه راهی که ما داشتیم میرفتیم شبیه بهشت بود سرسبزو اینا ولی راهی که اونا میخواستن بپیچن برن تقریبا بیابون بود.دیگه اخرش نفهمیدم از کدوم ور رفتن :D :D
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : تجربیات برخورد با گردشگران خارجی

ی بار با بابام داشتیم از کنار پارک جنگلی رد میشدیم دیدیم یه توریست داشت سر کرایه ماشین با راننده بحث میکردن گویا توریسته فک میکرد ک راننده میخواد پول بیشتری ازش بگیره و سرشو کلاه بذاره. دیگ ما با انگلیسی ناکامل خود به داد راننده ! رسیدیم و با خوبی و خوشی حقشو گرفتیم. تازه توریسته کلی عذرخواهیم کرد ازمون : )
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,212
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
خواهرم تعریف می‌کرد یکی از دوستاش توو خیابون ی توریست دیده،با خودش گفته الان میگم hi اونم میگه hi, how are u ? منم میگم fine tnx,
بعدشم بای.بای و تموم میشه میره دیگه...

رفته گفته های،
یارو مثل چی تندتند و پشت هم انگلیسی حرف زده،
دوست خواهرمم هنگ کرده در رفته...!!!
 

Leo

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,579
امتیاز
21,916
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1399
من هروقت توریست دیدم رفتم نقش مترجم ایفا کردم به دوستام گفتم چی بگن و حرف توریستارو واسه اینا توضیح دادم :))
 

شیـوا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
365
امتیاز
14,716
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
یه سری خاطرات سبز شیمیایی
دانشگاه
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
من حقیقتش خجالت می کشم توریست ببینم برم باهاش حرف زدنو اینا مگه ببینم کارش گیره یا خودش کمک بخواد ولی یه روز تو ترکیه یه پیرمرد انگلیسی دیدم، هر روز بعدازظهرا میومد تو بار هتل می نشست و یه بطری خیلی بزرگ آبجو سفارش میداد ، موهاش ریخته بود ، کچل و کپل ، عین دایی بزرگم بود ، دو سه روز میومدم میدیدم همونجا نشسته و داره آبجو میخوره و حدس میزدم انگلیسی باشه چون لهجه اش عین ِ نوار آکسفورد بود :‌)) به شدت کارتونی و قند. چند روز ِ اول صرفا از دیدن تصویر یه پیرمرد ِ تیپیک انگلیسی با لهجه ی بامزه مشعوف بودم که روز چهارم بود رفتم کنار میزش گفتم ممکنه اینجا بشینم ؟ اونم گفت البته و گفتم به نظر اهل بریتانیا میاید گفت بله اهل انگلیسم بعدم توضیح داد بچه که بوده خونشون کنار ِ زمین تمرین تیم منچستر بوده و بازیکنا رو هرروز میدیده ، گفت ۲۰ ساله زنش مرده و تنها سفر می کنه. بعدم ازم خواست ایرانو نشونش بدم گفتم رو نقشه هرجا گربه دیدی اونجا ایرانه ! خودش پیداش کرد :‌)) دیگه به حدی رفیق شده بودیم خودش صدام می کرد عصرا اون آبجو میزد من چای و تعریف می کردیم :‌))) آخر سرم که خداحافظی کردیم گفتم یه عکس میخوام بگیرم باهات گفت من که سلبریتی نیستم ! گفتم بچگیات که پیش سلبریتیا بزرگ شدی ! کلی خنده اش گرفت به این حرفم آخرسرم گفت من ۲۰ ساله تنهام ولی خوشحالم که یه نفر از یه قاره دیگه میاد و باهام مثل هموطنام انگلیسی حرف میزنه ، تنهایی همیشه سخته ولی این روزا راحت تر میشه باهاش زندگی کرد. :->
 
آخرین ویرایش:

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,377
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
من معمولا از توریست ها فاصله می‌گیرم و کاری باهاشون ندارم تا کمال لذت رو از سفرشون ببرن ولی یه بار توی کاشان خونه ی طباطبایی ها داشتم برای خودم تنها می‌گشتم وارد شاه‌نشینش شدم دیدم یه زوج چینی اونجا دارن عکس می‌گیرن، وقتی دیدمشون مسیرمو از اونور گرفتم که راحت باشن یهو دیدم زنه صدام کرد گفت بیا باهامون عکس بگیر :|
منم کلی امتناع ورزیدم آخر سر روم نشد روشونو زمین بندازم بغل دست مرده وایستادم زنه ازمون عکس گرفت تشکر کردن رفتن :|
بعد زنه موقع برگشت به مامانم گفت: your son is very beautiful
تا مدت ها بعد از اون دایی‌هام منو مسخره می‌کردن که چینی ها قورباغه دوست دارن برای همین از تو خوششون اومده :|
 

صال

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
827
امتیاز
8,616
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی۲
شهر
اسفراین
سال فارغ التحصیلی
99
دانشگاه
آزاد بجنورد
رشته دانشگاه
پرستاری
در یزد یکی از توریستان نزدیکم شد و احوال پرسی کردیم و گفت از کجا می تواند فلان چیز را بخرد من هم تا آن مکان همراهی اش کردم
 
بالا