پاسخ : انتخاب رشتهی دانشگاهی
درباره انتخاب رشته اقتصاد
نويسنده: علي سرزعيم
توده مردم وقتی در مورد علم اقتصاد فکر مي کنند، بلافاصله مفاهیمی چون پول، تورم، رشد اقتصادی و مسائلی از این دست را در ذهن متصور مي شوند و گمان مي کنند که اقتصاددانان و دانش آموختگان اقتصاد، کسانی هستند که صرفا با این مسائل سروکار دارند و اساسا علم اقتصاد ابزار مواجهه با چنین مسائلی است. در عین اینکه باید تایید نمود که موضوعات یادشده در زمره موضوعات اصلی علم اقتصاد است، اما به هیچ عنوان منحصر به این موضوعات نیست. کلیه مقولات فوق در حوزه علم اقتصاد کلان مي گنجد. در علم اقتصاد کلان، تحولات اقتصاد در سطحی وسیع یعنی جهان (تجارت بین الملل)، کشور (اقتصاد کلان) و صنعت (آب، نساجی...) و بخش (صنعت، کشاورزی، ...) مورد بررسی قرار مي گیرد. با همه اینها علم اقتصاد به مراتب وسیع تر از اقتصاد کلان است و اقتصاد کلان بخش کوچکی از دامنه وسیع این علم را در برمي گیرد.
علم اقتصاد را
علم تخصیص بهینه منابع کمیاب تحلیل کرده اند. این تعریف اگرچه تا حدودی فنی است، اما دلالت بر این دارد که عقلایی ترین شیوه هاي استفاده از منابع محدود در همه سطوح (از فرد، بنگاه، صنعت، کشور و جهان) در علم اقتصاد مورد بررسی قرار مي گیرد. از این رو در برخی منابع، رویکرد اقتصادی را رویکرد عقلایی نیز نامگذاری مي کنند؛ چرا که انسان ها در رفتارهای اقتصادی بیشتری عقلانیت را از خود بروز مي دهند.
در یک تعریف دیگر، علم اقتصاد
علم تحلیل انگیزه ها معرفی شده است. مقصود از آن این است که علم اقتصاد ابزار و چارچوب هاي مفهومی خاصی در اختیار دانش آموختگان این رشته قرار مي دهد که از طریق آن بهتر مي توانند انگیزه افراد را در فعالیت هاي مختلف تحلیل کرده و قادر به پیش بینی آن شوند. از همین جا مي توان به یک نتیجه گیری خوب رسید. دانش آموختگان اقتصاد صریح تر و سریع تر از تحصیل کردگان رشته هاي علوم اجتماعی مي توانند رفتارهای انسان های دیگر را پیش بینی کرده و این رفتارها را تحليل کنند. همین امر این قدرت را در اختیار آنها مي گذارد تا با استفاده از آن بتوانند در سياست گذاري یاور تصمیم گیران باشند. تصمیم گیران و سیاست گذاران همواره خواهان آن هستند که بتوانند با استفاده از ابزارهای غیراجبارآمیز و غیرخشونت بار، توده جامعه را به رفتار مطابق اهداف تعیین شده سوق دهند. از آنجا که علم اقتصاد قدرت پیش بینی رفتار انسان ها (به طور مجموع نه انفرادی) را در اختیار دانش آموختگان این علم قرار مي دهد، حاملان این علم مي توانند به سیاست گذاران در تحقیق اهدافشان یاری رسانند. به این عنوان مي توان گفت که
علم اقتصاد علم سياست گذاري و حکمرانی است. در عرصه حکمرانی مسائل گوناگونی مطرح است. مثلامناسبات قدرت میان افراد در رشته علوم سیاسی مورد مطالعه قرار مي گیرد؛ اما اینکه چگونه مي شود سیاست هاي بهتری اتخاذ کرد، وظیفه ای است که بر دوش علم اقتصاد گذاشته شده است.
شایان ذکر است که تحلیل انگیزه ها و رفتارهای انسان منحصر به رفتارهای اقتصادی آنها در عرصه بانک، بیمه، خرید و پس انداز نیست؛ بلکه در همه حوزه هاي زندگی این موضوع مورد توجه است. به عنوان مثال، تحلیل نظام انگیزشی حاکم بر جامعه پزشکان و بیماران و تحلیل رابطه میان آنها و تنظیم روابط آنها با استفاده از ابزارهای سیاست گذاری، زمینه جذابی است که علم اقتصاد در آن وارد شده و در اثر آن حوزه مشهور اقتصاد بهداشت به وجود آمده است.
به طور مشابه، در عرصه حمل و نقل، اشکال مختلف رفتار سازمان های دارنده وسایل حمل و نقل، اعم از دریا، زمین و هوا و نوع رابطه آنها با متقاضیان سفر با آنها در حوزه اقتصاد حمل و نقل بررسی مي گردد. اقتصاد شهری، اقتصاد سیاسی، اقتصاد مالی، اقتصاد آموزش، اقتصاد انرژی و منابع طبیعی، اقتصاد محیط زیست، اقتصاد رسانه و اقتصاد فرهنگ از جمله حوزه هايي است که کاربرد تحلیل اقتصادی در موضوعات اجرایی و کاربردی و غیرمرتبط با اقتصاد کلان را نشان مي دهد.
در عین حال باید توجه داشت که علم اقتصاد برای مجموعه هاي کوچک چندان کارآیی ندارد. به عنوان مثال، اگرچه دانش اقتصاد به آدمی در زندگی روزمره کمک کرده و درک آدمی را از رفتارهای انسان ها بهبود مي بخشد، اما کاربرد اصلی آن را در این حوزه نباید جست وجو کرد. به عنوان تشبیه مي توان به این نکته اشاره کرد که هیچ کس برای مدیریت اجناس خوراکی مورد نیاز در منزل، از علم و نرم افزار خاصی استفاده نمی کند و با مروری کلی مي توان دریافت که آیا در خانه از یک جنس خاص، نظیر تخم مرغ، گوشت یا لوبیا به میزان کافی وجود دارد یا نه. اما در یک شرکت بزرگ مثل ایران خودرو که روزانه چند هزار خودرو ساخته مي شود و هر خودرو متشکل از هزاران قطعه است، سیستم انبارداری را نمی توان به صورت شهودی انجام داد؛ بلکه باید از نرم افزارهای مربوطه استفاده کرد. به همین قیاس، در زندگی روزمره مي توان بدون آگاهی از علم اقتصاد زندگی موفقی داشت اما برای سياست گذاري و تصمیم گیری در سطح جامعه، استفاده از ابزار آن، یعنی علم اقتصاد، امری گریزناپذیر است.
یکی از مهم ترین ویژگی هاي علم اقتصاد که آن را از دیگر حوزه هاي علوم اجتماعی ممتاز مي کند،
درهم تنیدگی آن با علم ریاضی و مفاهیم آن است. اگر نگاهی به کتاب هاي جدی اقتصادی بیاندازید، فرق چندانی میان این کتاب ها با کتاب هاي ریاضی و فنی- مهندسی مشاهده نمی کنید؛ چرا که علم اقتصاد، علمی است شدیدا ریاضی شده! ریاضی شدن علم اقتصاد، موجب شده تا دقت و استحکام مفاهیم اقتصادی صدچندان شود. به همین مناسبت، شاید اغراق نباشد اگر ادعا كرد که اقتصاد در میان دیگر حوزه هاي علوم اجتماعی (نظیر جامعه شناسی، روانشناسی، مردم شناسی و مدیریت)، به مفهوم علم بودن نزدیک تر است. این نکته مي تواند مایه مباهات دانش آموختگان علم اقتصاد باشد؛ چرا که عمر خود را صرف یادگیری چیزی مي کنند که امکان ابطال آن و زیرورو شدن آن بسیار اندک است، در حالی که اگر شما در دیگر حوزه هاي علوم اجتماعی تحصیل کنید، ممکن است با یک انقلاب نظری، کل دانش تان قدیمی و کنارگذاشته شده قلمداد گردد.
طبیعی است که هرجا منفعتی هست، باید انتظار داشت هزینه ای هم وجود داشته باشد. علم تر بودن اقتصاد بر این معنا نیز دلالت دارد که یادگیری اقتصاد سخت تر از دیگر رشته هاي علوم اجتماعی است. در اقتصاد نمی توان به صرف روخوانی و حفظ کردن موفق شد. درک علم اقتصاد تنها در پی ممارست و حل مسائل دشوار ریاضی و تحلیلی حاصل شود. لذا اگر کسی بنیه ریاضی ضعیفی دارد، طبیعتا احتمال موفقیت اندکی در این رشته علمی خواهد داشت و باید به او توصیه کرد که اساسا به سراغ این رشته علمی نیاید. در کنار آن باید گفت که امروزه از نرم افزارهای ریاضی و آمار به طور وسیعی در تحلیل هاي اقتصادی استفاده مي شود. لذا اگر کسانی نسبت به کار با نرم افزارهای این چنینی پرهیز دارند، نمی توانند در حوزه اقتصاد چندان موفق باشند. لذا تکرار مي شود که مهارت در ریاضی و نرم افزارهای کامپیوتری از جمله پیش نیازهای موفقیت در عرصه علم اقتصاد است.
بعضی از رشته هاي دانشگاهی به صورتی هستند که پس از چهارسال تحصیل، از مفاهیم و ابزارهایی بهره مند مي شوید که مستقیما مي توانید با آنها در بازار کار فعالیت کنید. رشته هاي مهندسی، حقوق، پرستاری از جمله این رشته ها هستند. یک مهندس پس از چهار سال فعالیت واجد حداقل هاي لازم برای کار حرفه ای در عرصه صنعت مي گردد. برای اینکه کسی در بزرگترین پروژه هاي صنعتی و عمرانی فعالیت کند، لزومی ندارد تا مدرکی بالاتر از مدرک لیسانس داشته باشد. در این قبیل رشته ها، مدارک بالاتر از لیسانس برای امور آکادمیک، پژوهش هاي خاص و همچنین موضوعات خاص کاربرد دارد. لذا تمایل به ادامه تحصیلات عالی در این رشته ها نسبتا کم است و افراد توانمند به راحتی مي توانند با مدرک لیسانس درآمد خوبی داشته باشند. در مقابل، رشته هاي دیگری قرار دارند که از عمق زیادی برخوردارند و ارائه تحلیل هاي درست و عمیق منوط به دانش فراوان است. به عنوان مثال، مسائل نظری و فلسفی از عمق زیادی برخوردار است و دانشجو در دوران لیسانس صرفا آشنایی کمی با مفاهیم فلسفی و مکاتب مختلف پیدا مي کند. به عبارت دیگر به صورت جدی وارد مناقشات فلسفی نمی شود. تنها پس از اخذ مدرک دکتری، شخص حایز صلاحیت برای ورود به مباحث جدی فلسفی قلمداد مي گردد. باید اذعان کرد که علم اقتصاد جزو دسته دوم است به این معنا که دانشجو با در اختیار داشتن مدرک لیسانس و گذراندن 140 واحد درسی، شناخت و تحلیل درست و عمیقی از موضوعات پیدا نمی کند. به یک معنا تا کسی قریب به 10 سال آموزش کافی نبیند (که معادل دکتری مي شود)، فاقد توانایی تحلیلی لازم برای ارائه خدمات جدی و کافی در این عرصه قلمداد مي گردد. به یک معنا مي توان گفت که ورود به عرصه علم اقتصاد، یک سرمایه گذاری دیربازده است. از این رو اگر کسی نتواند از حداقل صلاحیت لازم برای ارائه تحلیل هاي اقتصادی برخوردار شود (یعنی مدرک فوق لیسانس یا دکتری داشته باشد)، نمی تواند به راحتی تحلیل هاي خود را عرضه کند. به همین نسبت تفاوت درآمد میان دارندگان مدرک لیسانس علم اقتصاد و مدارک بالاتر آن برقرار است. کسانی که به مدرک لیسانس اقتصاد اکتفا کنند، در مقایسه با دارندگان مدارک بالاتر درآمد بسیار کمتری خواهند داشت.
مطلب فوق در کنار این واقعیت که دانشجو در برخی رشته هاي دیگر آموزش هاي ریاضی بهتری پیدا مي کند، موجب گردیده تا برخی از اساتید گزینه تحصیل در رشته هاي دیگری چون ریاضی، آمار و مهندسی را تا مقطع لیسانس پیشنهاد کرده و پس از آن برای مقاطع بالاتر فرد به رشته اقتصاد رجوع کند. به این ترتیب فرد نه تنها مي تواند ضعف درآمد کم ناشی از مدرک لیسانس اقتصاد را جبران کند، بلکه از ابزارهای ریاضی قوی تری نیز برخوردار خواهد شد. امروزه این گزینه در میان جوانان ممتاز رشته ریاضی-فیزیک به شدت مطرح است. این مساله خصوصا با توجه به این واقعیت که کیفیت ارائه آموزش اقتصاد در دانشگاه هاي ایران در سطوح کارشناسی بسیار نازل است تشدید مي شود. در برخی رشته ها نظیر رشته برق و کامپیوتر، 10 دانشگاه برتر ایران از استاندارد تدریس بسیار خوبی برخوردارند و قدرت رقابت خوبی با دانشگاه هاي ممتاز جهان و آمریکا دارند. دلیل آن نیز این است که هر سال تعداد قابل توجهی از دانش آموختگان رشته هاي مهندسی در 10 دانشگاه برتر جهان پذیرفته مي شوند.
اما این وضع در مورد رشته اقتصاد صادق نیست. هم اکنون دانشکده هاي اقتصاد نمی توانند ادعا کنند که کیفیت ارائه دروس قابل رقابتی با 20 دانشگاه برتر جهان دارند.
در مورد بازار کار رشته اقتصاد با توجه به نکات گفته شده مي توان نکاتی را به علاقه مندان یادآور شد:پیش از هر چیز باید به نکته گفته شده در بالاتوجه داشت که علم اقتصاد، علم سياست گذاري و حکومت داری است. مقصود از این حرف این نیست که دانش آموختگان علم اقتصاد در مسوولیت حکومت داری، سياست گذاري و تصمیم گیری قرار مي گیرند.
ابدا اینگونه نیست. دانش آموختگان علم اقتصاد در موقعیت کارشناس و مشاور قرار مي گیرند و به کسانی که در موضع سياست گذاري و تصمیم گیری قرار دارند خدمات خود را عرضه مي کنند. پست هاي یاد شده معمولا(و در ایران تقریبا همیشه) توسط افراد سیاسی اشغال مي شود. نتیجه دیگری که از گفته مذکور مي توان گرفت این است که بازار کاراصلی برای این رشته در دولت است. اگر شما در حوزه اقتصاد کلان متخصص شوید، به صورت طبیعی باید به استخدام سازمان هايي چون بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و دارایی، سازمان برنامه و بودجه و وزارت بازرگانی در آیید. اگر در اقتصاد بهداشت مهارت یافته اید، مي توانید در سیاست گذاری هاي مربوط به بخش بهداشت و درمان مشارکت کنید. به طور مشابه، اگر در اقتصاد حمل و نقل تخصص دارید، وزارت راه و ترابری جایی است که خریدار تخصص شما خواهد بود. با این توصیف تاکید مي شود که دولت مهمترین خریدار تخصص اقتصاد خواهد بود. حال هر جا که خریدار واحد وجود دارد، عرضه کنندگان با محدودیت هايي روبه رو هستند. در اینجا نیز مهم ترین خریدار تخصص اقتصاد دولت به شمار مي رود. چنانچه به هر دلیل دولت تمایلی به استفاده از تخصص شما نداشته باشد، در آن صورت شما در یافتن شغل با مشکلات جدی روبه رو خواهید شد. در دوران معاصر دولت به دلیل اینکه اساسا علم اقتصاد را قبول نداشته و آن را غربی و ناسازگار با شرایط ایران مي دانسته، تقاضای جدی برای این خدمت نداشته است. دقیقا به همین دلیل نیز ارج واقعی برای این تخصص و حاملان آن قايل نبوده است. نشانه آشکار آن پرداخت هاي نامناسبی است که در بخش دولتی به دانش آموختگان رشته اقتصاد داده مي شود. به تعبیر دیگر، دانش آموختگان اقتصاد ناگزیر از کار در دولت مي شوند و همانگونه که همه مي دانند نرخ پرداخت حقوق و دستمزد در بخش دولتی کمتر از بخش خصوصی است. لذا در شرایط فعلی بازار کار جذابی در دولت وجود ندارد. این در حالی است که اگر واقعا اثربخشی مهم بود، متخصصان اقتصاد مي توانستند بیشترین درآمدها را کسب کنند. یک خطای کوچک در سياست گذاري مي تواند صدها میلیارد تومان زیان برجا گذارد. حال به طور منطقی اگر کسی بتواند با تخصص خود مانع از خطای مذکور شود، شایسته است که درآمدی معادل 1درصد منفعتی که ایجاد مي کند داشته باشد که طبیعتا عدد بسیار بزرگی خواهد شد. متاسفانه به دلیل ضابطه هاي دولتی چنین منطقی بر فعالیت هاي دولتی حاکم نیست و انگیزه لازم برای استفاده از تخصص اقتصاد در اصلاح سیاست گذاری هاي اقتصادی وجود ندارد. این در حالی است که
بر اساس آخرین رتبه بندی صورت گرفته توسط مجله فوربس در مورد درآمدزایی رشته ها در بازار کار آمریکا (یا کشورهای توسعه یافته)، رشته اقتصاد بعد از رشته کامپیوتر در جایگاه دوم قرار دارد.
در کنار نکات فوق، باید به این نکته نیز اذعان داشت که غیر از دولت، شرکت ها و سازمان هاي بزرگ نظیر بانک ها، بیمه ها، شرکت هاي چند ملیتی و شرکت هاي نفتی از جمله مکان هايي هستند که تقاضای مشخصی برای تخصص اقتصاد دارند. اندازه این سازمان ها به قدری بزرگ است که در تحلیل فعالیت هاي خود و انتخاب استراتژی مناسب و ارزیابی محیطی ناگزیر از به کارگیری تخصص اقتصاد هستند. خوشبختانه تقاضای این بنگاه ها واقعی است و تخصص اقتصاد در چنین سازمان هايي قدر و رتبه واقعی خود را دارد. به تبع آن پرداخت هاي بسیار خوبی نیز دارند.