بیرون رفتن با دوستان

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع نگار
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

نگار

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
2,756
نام مرکز سمپاد
فرزانگان جامع(سه)
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژِی
خب واقعا خیلی کیف میده وقتی ادم با دوستاش میره بیرون،
اما خانواده ی شما بهتون اجازه میدن تا ساعت چند بیرون باشین ؟
یا چه شرایط و محدودیت هایی رو براتون میذارن،
 
پاسخ : بیرون رفتن با دوستان

تا تاریکی هوا درصورت تنهایی
ساعتش همراه با بزرگتر به میزان ارتباط با اون فرد و چیزای دیگه داره
شرط و محدودیت ک زیاده والا.تو خیابون نخند بلند بلند حرف نزن زیاد تو مغازه ها نرین و...
 
9 خونه باشم مثلا :-" ولی از اونجایی که دوستام به شدت حرف گوش کنند و حتا توی بیست سالگی اجازه ندارن جایی جز دانشگاه برن معمولن کسی رو ندارم باهاش برم :| پس نمیرم
 
به شخصه ریز لوکیشنامو عادت کردم ک گزارش بدم حتی تغییر مسیر برای رسیدن ب یه جا :|..جایی ک قبلا نگفتم نباید برم..حتما قبلش باید بگم بعد برم اونجا(شده یه کافه بعد از سینما حتما باید بگم برم؟بگن برو بعد پامو بزارم اونجا )
جوری شدم ک بای دیفالت هوا تاریک میشه وسط بیابونم باشم با سریع ترین روش ممکن باید خودمو برسونم خونه(درصورتی که تنها باشم یا بزرگتر باهام نباشه )دراین حد استرس میگیرم
با دوستام بیرون رفتن شامل کسایی میشه ک مامانم از قبل آنالیزشون کرده و مطمئن شده ک هفت پشت قبلو بعدشو میشناسه..جاهای تفریحی مثل شهربازی گنجنامه تپه عباس آباد ممنوعه..میگن هرجا میخوای بری برو..بعد همه جا ممنوعه کجا آزاده؟پارک بانوان :|
البته دوسه بار خرید رفتم خداروشکر
صبحونه بیرون رفتن زشته دیزی و کله پاچه و جیگرکی رفتن عیبه :|
بعد بیرون میری با دوستات باید آرایش کم باشه لباس تا حد ممکن تیره باشه تاکید میشه بلند حرف نزن نخند و خیلی چیزای دیگه
البته ۴ساله همه اینارو رعایت کردم دیگه به ریز جزئیات اشاره نمیکنن فقط نفری یه حواست باشه میگنو میرن ^__^
 
بسیار تاپیک مفیدیه :-"
 
ما که تو خونمون همیشه درگیری بوده ..بابام همیشه بی خیاله یعنی خواهرم ساعت یازده شبم بیاد خونه میگه من به دخترام اعتماد دارم برعکس مامانم یکسره به بابا میگه یکم باهاشون جدی باش !! به شخصه از سیزده سالگی تا الان یادم نمیاد برای قرارا و جاهایی که قراره برم از کسی اجازه گرفته باشم . کلا باید بگم از بابام راحت تر تاحالا ندیدیم >< البته این به خودمم برمیگرده چون همه جوره اعتماد مامان بابارو دارم :D البته به استثنا امسال که کنکور دارم و طبق قوانین حق بیرون رفتن ندارم و باید تو خونه بپوسم:@
 
شرایط خاصی نمیذارن.. ولی تا 8ونیم 9 بیایم خونه ..البته این برای مثلا یکی دو بار در هفتس! اگ هرروز برم فک کنم گیر بدن بم.. خودمم جدیدا حوصله ندارم خیلی... ولی در کل مامانم بیشتر گیره تا بابام
 
من شده تا حالا تا ١١:٣٠ شب بيرون باشم با دوستام بعد بيام خونه كليد بندازم ببينم همه چراغا خاموشه و همه خوابن :-"
البته خب زنگ مي زنن بپرسن ببينن كجام و اينا
ولي خب اين بيشتر به خاطر اينه كه با آدمايي كه دوستم مامان بابام مي شناسنشون زياد و خب من هيچ وقت هيچ چيزو پنهون نمي كنم ازشون :-"
 
9 خونه باشم مثلا :-" ولی از اونجایی که دوستام به شدت حرف گوش کنند و حتا توی بیست سالگی اجازه ندارن جایی جز دانشگاه برن معمولن کسی رو ندارم باهاش برم :| پس نمیرم
عه من اینو کی گفتم ؟ :-" داشتم احتمالا به یکی تیکه مینداختم که ممکن نبود اصلا ببینه (((((:
خب الان میرم . نه هم خیلی اغراق کردم ، معمولا بهم میگن قبل از تاریک شدن هوا خونه باش که این تو زمستونا خیلی سخت میشه . از اونجایی که گاهی تا ساعت پنج باید تو دانشگاه باشم تو زمستون خیلی سخت میشه بعد از دانشگاه جایی رفت چون قاعدتا شب حساب میشه .
دلیل بابام دلیل بدی نیست اما به نظرم زیاده روی میکنه . هر چند که من هم زیاد پابندش نیستم و زیاد سخت گیری نشون نمیدن بهم تو این مورد اما خب از یه ساعتی به بعد عملا بهم خوش نمیگذره و با استرس سر میکنم. آهان میخواستم از دلیل بابام بگم که معتقده شب احتمال خطر بیشتره و اگر شبی نتونست بیاد دم مترو دنبالم چی ؟
هم منطقیه هم نه ، چون معمولا خودش دنبالم میاد .
 
خوب من خیلی کم با دوستام بیرون می رم مثلاً ماهی یک بار یاسینما میریم یا باغ کتاب تهران
ولی زمان خاصی معین نمیکنند
یکبار ساعت ۹ و نیم خونه رسیدم ولی خوب مشکلی پیش نیومد
خانوادم بیشتر رو دفعات و افراد تاکید دارن تا ساعات
 
به نظرم باید جالب باشه
اکه یه روزی گذاشتن برم رفتم تا 9 برمیگردم
 
آخرین ویرایش:
یادباد روزگاری که شر کنکور بر ما نازل نشده بود و هرشب یه جا پلاس بودیم! میگفتن تا 11 خونه باش ولی خب گاهی اوقات پیش میومد از متروی آخر جا میموندم و تا 1 پیاده روی بود داستان : )) از وقتی ریشم بلند شد دیگه انگار خطری تهدید نمیکنه ولی قبلش یه بارم خفت شدم که خاطره فان و تلخی بود :/
امسالم که اوج قانون گریزیمون این بود که ساعت 10 و نیم که از مدرسه در میومدیم راهو طولانی میکردیم یا تا 12 و نیم 1 تو کوچه ها پرسه میزدیم و غر!
چقد دلم گرفته واقعا...
 
من شهرستان که پدرم خودشون با ماشین من رو می‌رسوندن و ...، ولی خب برادر بزرگم با اینکه فارغ‌التحصیل لیسانس هم بودند باید تا موقع شام و تاریکی خونه می‌بودند. گاهی می‌رفت پیش دوستاش و خب خانواده کلاً شاکی می‌شدند که نباید تا دیروقت بمونه. منم تو تبریز عموماً خودم سعی دارم تا قبل تاریکی خوابگاه باشم ولی خب خیلی وقتها حوالی ۹-۹:۳۰ (آخر وقت مجاز) برگشتم و خب، خانواده منعم نکردند و صرفاً تأکید که رعایت امنیت کن. :-?
انصافاً شب‌گردی و قدم زدن تو تاریکی خیلی خوبه و می‌چسبه و آرامش می‌ده. :-<
پ.ن: عموماً من تنهایی می‌رم سینما و کتاب‌فروشی و ... . یعنی تفریحاتم همین کتاب‌فروشیا تنهایی رفتن ه. برای همین کم پیش اومده با دوستام تا دیروقت باشم!
 
ماه رمضون که تا الان سه چهار بار ساعت 11 شب رفتم بیرون تا 3 و 4 صبح :D
 
من فکر کنم هردفعه با دوستام رفتم بعدامتحانا یا کلاسای مدرسه بوده...یعنی من همش با فرم مدرسه خوش گذروندم D:
البته یک دوستی دارم که خانوادم خیلی قبولش دارن طوری که اگه بهشون بگم من با زینب میرم پارتی مختلط میگن برو حله !!
 
من با دوستام ماهی یک بار میرم بیرون و خب قانون خاصی نیس جز اینکه قبل تاریکی هوا بیام خونه:)
پ.ن: امسال تابستون من و دوستم تقریبا هر هفته میرفتیم بیرون:D
***
بعد یه سال، اینم هم دیگه وجود نداره :)) دوبار شب بیرون بودم :))
 
من معمولا با دوستام میرم دوچرخه سواری پیاده روی ازادی مطلق البته حداکثر تا ساعت دیر طول نمیکشه چون اگه بریم یا ضبح میریم یا عصر اینا :-w
 
بهترین تفریح همین بیرون رفتن با دوستاس.آما خانواده قبل و بعدش پدر ادمو درمیارن.وقتی میرسی خونه عین چی لباساتو بو میکشن نکنه یه وقت سیگار کشده باشی جیباتو میگردن و کلی قرتی بازی دیگه.قبلشم یه سازمان جاسوسی تشکیل میدن ببینن این دوستان ما از موساد و داعش نباشن.خلاصه اون چند دیقه ای که ادم با دوستاشه میشوره میبره همه اینارو.
 
تا ۱۶ سالگی و اینا محدودیت قبل از تاریکی هوا داشتم و اینکه اون دوستی که باهاش میرفتم بیرون هم باید مورد اعتماد میبود
الان ولی محدودیت خاصی ندارم تنها یا با دوستام و اینا مشکلی نیست البته به جز وقتایی که مثلا تنبیه میشم :-"
وگرنه پنج صبح هم رفتم بیرون
ده شب هم برگشتم خونه
هم تنها هم با دوستان :-"
ولی محدودیت رفتن به یه سری جاهارو دارم مثلا خیابونایی که خلوتن و اینا باید با آژانس برم یا تنها نرم اصلا که خب محدودیت های درستین و خودمم قبولشون دارم
 
از شانس قشنگ من که هرکدوم از دوستام یه شهرن:/
یکی قشمه،یکی زنجانه،یکی تهران و چندتا کرمانشاه...
ولی خب اونایی که کرجن اگه شرایطش باشه میزارن همو ببینیم
ولی نمیزارن تنها برم بیرون شاید خونشونو بزارن:Woman_with_white_cane:بیرونم مثلا اگه بخوایم بریم پارک مامانم خواهرمو میزاره پیش مامان بزرگم واونم میاد پارک با مامان دوستام حرف بزنه
ولی خیلی سخت نمیگیرن واسه قرار گذاشتن
مشکل اینجاس که تو کرونا فقط بعضیا میان بریم بیرون:|
#غبار_روبی_تاپیک_ها
 
Back
بالا