انسان سالم

  • شروع کننده موضوع Zed
  • تاریخ شروع
  • شروع کننده موضوع
  • #1

Zed

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
376
امتیاز
3,062
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو/یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان‌شناسی
یه سری از روان‎‌شناس ها که اکثراً مکتبشون انسان‌گرا بود از این که توی روان‌شناسی همش از مشکلات روانی و بیماری‌ها و غیره صحبت شده بود خسته شدند و سعی کردند تعاریفی ارائه بدند در مورد انسان سالم.[nb]می‌تونید کتاب روان‌شناسی کمال اثر دوان شولتز رو در این مورد بخونید.[/nb]
انسان‌ها می تونند مشکل روانی نداشته باشند ولی سالم هم نباشند.
حالا جدای از تعاریفی که اون دسته از روان‌شناس ها دادند به نظر شما یک انسان سالم باید چه ویژگی‌هایی داشته باشه؟ آیا شما خودتون رو انسان سالمی می‌دونید؟ اگه آره چه چیزهایی باعث شده هم‌چین نظری درباره‌ی خودتون داشته باشید؟ و اگر نه می‌دونید باید چی کار کنید تا انسانی سالم باشید؟
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : انسان سالم

چه تاپیکِ خوبی ^^


فکر می‌کنم انسانِ سالم تونسته خودش و تمامِ ابعادِ شخصیتی‌ش ر‍و بپذیره و تمایلاتش ر‍و به تعادل برسونه. این مسئله‌یِ پذیرفتن و کنار اومدن واقعن مهمه! خیلی از نارضایتی‌ها و مشکلاتِ روحی از تلاشِ بیهوده برایِ تغییر ُ نادیده گرفتنِ چیزی که هست، سرچشمه می‌گیرن.
خیلیامون سعی می‌کنیم تجربیاتِ ناخوشایندمون ر‍و فراموش کنیم و به اصطلاحِ روان‌شناسی به ذهنِ ناخودآگاهمون پس بزنیم که طبیعتن باعثِ پاک شدنِ اون خاطره‌یِ تاریک نمی‌شه! و این تو خیلی از رفتار‌هامون خودشُ نشون می‌ده. مثلن دقت کردید چقدر تعصب‌هایِ نابه‌جا داریم؟ چقدر الکی و سرِ مسائلی که به ما هیچ ربطی ندارند عصبانی می‌شیم؟!
در حالی‌که اگر دقیق بررسی کنیم هیچ چیزِ شخصی‌ای تو این تعصب‌ها و خشم‌هایِ بی‌جامون وجود نداره. تو یه نوشته‌ای بود که بیشتر آدم‌ها بلد نیستند ری‌اکشن‌هایِ متناسب و به اندازه داشته باشن و از اتفاق‌هایِ کوچیک تراژدی‌هایِ بزرگ می‌سازن.
این طوریه که خیلی تو گذشته‌یِ حل نشده‌مون زندگی می‌کنیم و تمامِ تقصیرها هم گردنِ خودمون نبوده. تنها کاری که از دستمون برمیاد شناختنِ نقطه ضعفامون و گره‌‌هایِ حل نشده‌مونه و این‌که یاد بگیریم باهاشون زندگی کنیم.
طی کردنِ همه‌یِ اینا و فهمیدنِ احساسات و به کارگرفتنِ درستشون کارِ واقعن سخیته! فکر می‌کنم شاید حتا تمامِ طولِ زندگی‌مون باید برایِ این تعادل تلاش کنیم و سعی کنیم همه چیز ر‍و سرِجایِ درستِ خودش قرار بدیم و تفکیک کنیم.
یونگ-عشقنا علیه- (:-‌") یه جمله داره که "اگر کسی ادعا می‌کنه انسانِ سالمیه، به من معرفی‌ش کنید تا درمانش کنم!!!"

+جنابِ سلیگمن، پدرِ روان‌شناسیِ مثبت هم انسانِ سالم ر‍و انسانی تعریف می‌کنن که راضی و خوشحاله و تو زندگی‌ش حرکتی ر‍و به رشد و جلو داره.
که تعریفِ کلی و تک بعدی‌ایه به نظرم :-‌"""
حالا همین تعریف ر‍و هم می‌شه بسط داد و از جنبه‌هایِ مختلف بررسی کرد.
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : انسان سالم؟

به نقل از Poria1999 :
از نظر من سنجش سلامت تنها توسط خود فرد مقدوره[nb]یا به عبارت بهتر تنها توسط معیار های خود فرد[/nb]،چه روانی چه جسمی.
اگه هدف شخص دقیقا مردن براثر از کار افتادن قلب باشه،سکته‌ی قلبی دیگه برای اون شخص «بیماری» به حساب نمیاد،عین سلامت و حتی موهبته.
اگه یک فرد تمایل به افسرده بودن داشته باشه افسردگی دیگه برای اون فرد بیماری نیست.
و همچنین معتقدم که بیماری یا سلامت برای موجوداتی که خویشتن‌آگاهی[nb]Self-awareness[/nb] ندارند،نمی تونه تعریف بشه چون هیچگونه معیاری در مغزشون وجود نداره که با اون معیار «جایی که هستند» با «جایی که باید باشند» مقایسه کنند.

موردی که شما گفتید خیلی از بیماری‌هایِ روحی و روانی فاصله داره. تمایل به افسردگی نمی‌تونه از ویژگی‌هایِ انسانِ سالم باشه!
شاید تو تعریفِ انسانِ سالم بشه گفت کسی که از روندی که داره طی می‌کنه راضیه و سرانجامش ر‍و می‌دونه، شناختِ خوبی نسبت به خودش داره که باعث می‌شه بتونه تمایلاتش ر‍و کنترل کنه و بهشون احاطه داشته باشه.
با معیار‌هایِ فردی هم تا حدی موافقم، ولی چطور ممکنه یه آدم از افسردگی‌ش عمیقن راضی باشه و ازش سودِ بلندمدت ببره؟
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : انسان سالم

اگر ناخودآگاه ر‍و در نظر نمی‌گرفتیم، حرفِ شما کاملن درست بود. ولی ناخودآگاهِ انسان تمایل به چیزهایی داره که فهمیدنشون توسطِ ذهنِ آگاه کارِ راحتی نیست. ممکنه فرد آگاهانه از افسرده بودنش راضی باشه، اما ذهنِ ناخودآگاهش از این مسئله رنج ببره.
ناخودآگاهِ جمعی هم که مشترکه، می‌تونه سرشار از عقده‌ها و تصاویرِ حل نشده باشه که در مجموع به سمتِ یه معیارِ ثابت گرایش داره.
در کل از نظرِ روان شناسی، هرگونه روان‌رنجوری کوششی‌ ه برایِ برگشت به حالتِ تعادل. افسردگی هم از جمله‌یِ این روان‌رنجوری‌هاست. حتا تمایل به افسردگی هم نوعی نقصِ روانیه.
البته من صددرصد حرفِ شما ر‍و رد نمی‌کنم، ولی اگر چنین مواردی هم باشه جزوِ استثناهاست و تو هر موضوعی استثنا وجود داره، اما ما در وهله‌یِ اول کل ر‍و بررسی می‌کنیم.

+افسردگی یه بیماریِ جدیه و فردِ مبتلا بهش رنج می‌کشه.
من تمایل انسان‌ها به انتخابِ غم یا احتیاجشون به همیشه خوشحال نبودن ر‍و می‌تونم درک کنم، اما تمایلِ واقعی و تلاش برایِ ثباتِ افسردگی ر‍و نه!
می‌شه بیشتر توضیح بدید که چرا باید این تمایل، به صورت یک تمایلِ واقعی و انتخاب، و نه صرفن یه تمایلِ کوتاه مدت تو فردی وجود داشته باشه و چطور این مسئله نشان دهنده‌یِ سلامتِ روانِ فرده؟
 
ارسال‌ها
688
امتیاز
32,653
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی اسلامشهر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
پژوهشگاه شیمی و مهندسی شیمی ایران
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
تلگرام
پاسخ : انسان سالم

خب بنده به عنوان یک کسی که مشکل داشت و داره اما در حال درمانه و البته پیشرفت های خوبی داره و به عمقی رسیده که در مورد روانشناسش و رفتارهای ناخودآگاه اون شخص هم تحلیل های درست و خوبی انجام میده میتونم دیدگاه خودم رو بگم
از یک زاویه ای نگاه کنیم میتونیم بگیم که در وجود هر انسانی یک سری تضادهایی وجود داره که ناشی از گذشته و اتفاقاتیه که ناخودآگاهش به اونا دقت کرده و جذب کرده حالا میزان این تضادها میتونه میزان مشکل داشتن روان اون شخص رو نشون بده هرچی این تضادها بیشتر باشه افسردگی و خشم اون شخص بیشتر میشه
حالا یکی از بخش های انسان سالم از نظرم و با توجه به این دیدگاه تضاد محور میتونه این باشه که در فکر اون شخص این تضادها از بین رفته باشه و احساسات و تمایلات به صورت یک پکیج کامل و "یک" وجود داشته باشن.
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : انسان سالم

من دانشجویِ روان شناسی نیستم و مطالعاتِ تخصصی نداشتم، اما در حدی که دانش و اطلاعات دارم، جوابتون این می‌شه که:
شاید ساده‌ترین اثباتِ ناخودآگاه، حافظه باشه. شما حجمِ عظیمی از اطلاعات ر‍و ذخیره کردید اما در این لحظه‌یِ خاص، چقدر از اون‌ها تو ذهنتون هستند؟ باقی کجان؟!
اطلاعاتی که در این لحظه در ذهنمون نیستند در سطحی‌‌ترین بخشِ ناخودآگاه قرار گرفتن.
ذهنِ ناخودآگاه مثل بدنمون مجموعه‌ای از بقایا و خاطراتِ گذشته‌ست. نحوه‌یِ شکل‌گیری‌ش بستگی به گذشته‌یِ خاص ِ ما و اتفاقات و تجربیاتمون داره. اما عمیق‌ترین لایه‌یِ ناخودآگاه، ناخودآگاهِ جمعی ه که دیگه انسان به صورتِ فرد مدنظر نیست و مسئله به نوعِ انسان برمی‌گرده.
کشف شده که خاطرات از طریقِ دی‌ان‌ای منتقل می‌شه و روان‌شناسان این ر‍و تاییدی برایِ ناخودآگاهِ جمعی دونستن.
تعادل ر‍و بینِ خودآگاه و ناخودآگاه و ویژگی‌هایِ خوب و بد در نظر بگیرید.
در اینجا ناچارا یک مثال شخصی می زنم.چون حتی یک مثال نقض هم می تونه عدم صحت حکم کلی شما رو اثبات کنه.
تجربه به من نشون داده وقتی شور و امیالم حداقل میشه و میلی به شادی ندارم راحت تر و با دید بازتری می تونم پدیده ها رو بررسی کنم و به حقایق پی ببرم.در این حالت بودن برای طولانی مدت برای من یک گزینه است و طبق معیارهایی که در بالا ارایه دادم در سلامت کامل به سر می برم.
تعریفِ درستی از بیماریِ افسردگی ندارید. شما تمایل دارید به پسیو بودن و نه افسردگی.
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : انسان سالم

هارد یک کامپیوتر سطحی ترین لایه‌ی ذهن ناخودآگاهشه؟و بعد رمش ذهن خودآگاهشه؟
تقریبن! هرچند ذهنِ خودآگاه خیلی فراتر از رمه و فقط به محفوظات محدود نمی‌شه.

جست و جو هایی که از تعاریف رایج از چیزی که شما به نام«بیماری افسردگی» میشناسید انجام دادم من رو به این تعریف و ویژگی ها رسوند.
ممکنه تفاوت هاشون رو بگید؟
این‌که بیام دونه دونه علائمش ر‍و نام ببرم خیلی ویکی‌پدیاگونه می‌شه :د
ولی به عنوانِ یه آدمی که تا حدِ زیادی پسیو هستم و بین دوستانم آدم افسرده دیدم، واقعن تفاوت‌هاشون زیاده. انقدر فکرِ خودکشی تو سرِ این آدم‌ها هست و انقدر ناامیدند نمی‌تونن کاری انجام بدن. انزوا و هیچِ مطلق می‌شن.
این طوری نیست که یه غمِ لایت داشته باشن و واسه رسیدن به اهدافشون تلاش کنند.
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : انسان سالم

من باز هم می‌گم که اصلن با حرفایِ شما مخالفتی ندارم. ولی دوتا چیز ر‍و باید از هم تفکیک کنیم!
روان‌شناسی متعلق به روان‌شناساست! روان‌شناسا هستن که تعریف ارائه می‌دن و به شناختِ بقیه راجع به روان‌شناسی شکل می‌دن.
انسان با روانِ سالم‌ی که یه روان‌شناس تعریف می‌کنه، با تعریفِ شخصِ من تفاوت داره. اما من تو جایگاهی هستم که بیام تعریفِ انسانِ سالم ر‍و-از لحاظ روانی- که صرفن تو حیطه‌یِ روان‌شناسی مطرح می‌شه، نقض کنم یا نپذیرم؟!
من یه کمال‌گرایِ منفی هستم و از لحاظِ روان شناسی این یه ویژگیِ منفیه که باعث می‌شه من صددرصد سالم نباشم! [یا به اصطلاحِ جدید، دارایِ شخصیتِ سالم‌تر م نباشم.] ولی من از این ویژگی‌م راضیم و نمی‌خوام تغییرش بدم! و طبیعتن خودمُ آدمِ غیرسالمی نمی‌دونم.
من کنارِ تعریفی که سعی کرده بودم تا حدِ زیادی به تعریفِ روان‌شناسیِ انسانِ سالم نزدیکش کنم، راضی بودن ر‍و چسبونده بودم و شما هم از نسبی بودنش گفته بودید که تفاوتِ زیادی نمی‌کنه.
فکر می‌کنم می‌تونیم کنارِ تعریفِ عرفِ انسانِ سالم، تعاریفِ شخصی هم داشته باشیم، به شرطی که واردِ زمینه‌یِ بیماری‌هایِ جدی نشیم. در حدِ وسواس‌ها، یا مثالِ شما برایِ انتخابِ شور و هیجانِ کم‌تر یا حتا اعتماد به نفسِ پایین و ... .


+محتوایِ حرفام خیلی متفاوته، لطفن ادغام یا حذف نشه ! (اگر ممکنه.)
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : انسان سالم

حق با شماست.
ولی فکر می‌کنم تو حوزه‌یِ روان‌شناسیِ اگزیستانسیال تا حدِ زیادی این مشکل رفع شده و اصطلاحِ "شخصیتِ سالم‌تر" ر‍و به کار می‌برن که بهتر از سالم و بیمار ه !!!
البته انقدرام بی‌رحمانه نیست. به هر حال آدم‌ها برایِ مراجعه به روان‌شناس حقِ انتخاب دارن، همون‌طور که برایِ شیوه‌یِ زندگیِ خودشون و مجبور نیستن طبق تعاریف، خودشون ر‍و محدود کنند.
و شاید از این‌جا به بعدش دیگه مربوط به این تاپیک نباشه. مثلن نظرِ شخصیِ خودم که بعضی برچسب‌هایِ روان‌شناسی واقعن آزارم می‌ده یا آزمایشِ دیوید روزن هان.

+روزن هان پیروِ مکتبِ ضدروان‌درمانی بوده که شاید مطالعه راجع بهش براتون جالب باشه.
 
ارسال‌ها
688
امتیاز
32,653
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی اسلامشهر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
پژوهشگاه شیمی و مهندسی شیمی ایران
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
تلگرام
پاسخ : انسان سالم

نقل قول نمیتونم بکنم اما یک نکته ای رو بگم که یک سری روانشناسها در روند درمانیشون بحث تبدیل یک شخص به یک شخصی که ویژگیهای یکسانی با بقیه داره و خوبی های کلیشه ی جامعه رو داره و بدی های کلیشه رو نداره رو ندارن و هدف اصلی درمانشون اینه که شخص خودش رو بشناسه و همونطور که هست چه خوب چه بد ببینه قرار نیست نظرات و باورهای شخصی روانشناس شخصیت اون شخص رو عوض کنه
متاسفانه اقای پوریا اطلاعات اندکی در مورد روانشناسی دارید و با استفاده از پیش فرض های منفی ای که دارید میخواید به نتیجه ی دلخواه خودتون برسید
 

قاصدک

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
539
امتیاز
3,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیهق
پاسخ : انسان سالم

به نقل از Ali pasha :
خب بنده به عنوان یک کسی که مشکل داشت و داره اما در حال درمانه و البته پیشرفت های خوبی داره و به عمقی رسیده که در مورد روانشناسش و رفتارهای ناخودآگاه اون شخص هم تحلیل های درست و خوبی انجام میده میتونم دیدگاه خودم رو بگم
از یک زاویه ای نگاه کنیم میتونیم بگیم که در وجود هر انسانی یک سری تضادهایی وجود داره که ناشی از گذشته و اتفاقاتیه که ناخودآگاهش به اونا دقت کرده و جذب کرده حالا میزان این تضادها میتونه میزان مشکل داشتن روان اون شخص رو نشون بده هرچی این تضادها بیشتر باشه افسردگی و خشم اون شخص بیشتر میشه
حالا یکی از بخش های انسان سالم از نظرم و با توجه به این دیدگاه تضاد محور میتونه این باشه که در فکر اون شخص این تضادها از بین رفته باشه و احساسات و تمایلات به صورت یک پکیج کامل و "یک" وجود داشته باشن.
چه جالب.
من گاهی دقیقاً همچین مشکلی دارم، همین تناقضات احساس می‌کنم در حال رشد هستن توی وجودم. و اینکه فکر می‌کنم خودم هم نمی‌دونم چی می‌خوام در مواقعی، همین‌طور فکر می‌کنم شجاعت و اراده‌ی ترک کارهایی که فکر می‌کنم به ضررم هستن و انجام کارهایی که باور دارم ضروری هستن رو ندارم‌.
خُب من چیکار می‌تونم بکنم که اینا حل شن و سالم‌تر بشه روانم؟!
 
بالا