خب همین امیلی‌ای که بالا مشاهده کردین، 2_3 ماه پیشِ ما بود، و عملا اکثر اوقات تو خونه پیش خودمون گذران روزگار می‌کرد (نه تو حیاط یا پارکینگ)، بعد از یه مدت، جای خوبی رهاش کردیم (اونجا سگ و گربه زیاد داره) ، یکی دو ماه بعد که رفتیم یه گربه‌ی کوچکتر از خودشو رها کنیم، دیدیم از پس خودش به‌خوبی بر اومده و اوضاع خوبی داشت واقعا ((((=
واقعا غیرقابل پیش بینیه. گاهی یکیشون که خیلی ترسویه دووم‌میاره میشه سه چهارسالش. گاهی یکی که خیلی خوبه بهو گم و گور میشه بعد دو سال یجا میبینیش...گاهی هم میمیرن. واقعا نامعلومه. شما یجورایی هواشو داشته باشید که اگر به مشکل خورد پناه بیاره بهتون همین
سلام سهیل جان!
شیر معمولی برای گربه ها مضره، به‌خاطر لاکتوز و باید شیر مخصوصی بهشون داده بشه.
همون یه شیر بدون لاکتوز خریدم فکر کنم شیر میهن بود،راستشو بخای خودمم یکم امتحان کردم مزه آب خالی میداد:/
آخ گلبم:)ما تا حالا از سه_ چهار تا گربه خیابونی، مراقبت کردیم [هم بعنوان پت و هم صرفا جهت کمک بهشون]، فارغ از بُعد انسانیِ ماجرا؛ مراقبت کردن از حیواناتی که در معرض آسیب‌اند، و تلاش برای نجات دادنشون، خیلی خیلی حس فوق‌العاده و با ارزشی داره... و به مرور زمان تأثیرات مثبت مراقبت از حیوانات، کاملا تو روحیه و لایف‌استایل افراد مشخص میشه...
امیلی (((':
پنجه‌اشو ((((:
جناب دمورگان؛ ( وی علی‌رغم اسمش، پخمه بود :/)، از خوبای انعطاف و لش کردن (((((=
++ البته اکثر اوقات بهترین راه حمایت از حیوانات، همینه که بهشون آسیبی نزنیم، این خیلی مهمه. ((:
خب همین امیلی‌ای که بالا مشاهده کردین، 2_3 ماه پیشِ ما بود، و عملا اکثر اوقات تو خونه پیش خودمون گذران روزگار می‌کرد (نه تو حیاط یا پارکینگ)، بعد از یه مدت، جای خوبی رهاش کردیم (اونجا سگ و گربه زیاد داره) ، یکی دو ماه بعد که رفتیم یه گربه‌ی کوچکتر از خودشو رها کنیم، دیدیم از پس خودش به‌خوبی بر اومده و اوضاع خوبی داشت واقعا ((((=
به طور کلی گربه‌ای نبود که برای کارهای روزمره‌اش هم بهمون وابسته باشه [وابستگی من به اون بیشتر بود =|||] و واقعا جسور و مستقل بود به نسبت گربه‌های که دیده بودم؛ میشه گفت اینکه بتونن از خودشون مراقبت کنن یا نه، به خیلی عوامل وابسته‌ست...
علف رو نمیدونم چرا0:
با بلوک بهتره،اگر ملات پیدا کنی بچسبونی به هم عالیه
آقا من چرا اینجا به آقای مطهری گفتم سهیل:/سلام سهیل جان!
اتفاقا چند روز پیش من همینطوی شدم،یه بچه گربه کوچولو افتاده بود رو زمین راه نمتونست بره
مادرش هم چند متر اونورتر افتاده بود
دوتاشون رو انگار بعضی از این دیوونه ها با چوب زده بود و دست و پاشون شکسته بود
برای مادرش یکم مرغ از خونه آوردیم دادیم یه دونه هم کارتن داشتین زیرش یه پتو انداختیم دوتاشونم گذاشتیم توش
به کوچولوعه هم یکم شیر دادیم
دیروز که رفتم ببینمشون سرحال داشتن میگشتن تو کوچه تا منو دیدن هجوم بردن پیشم با هم یکم نشستیم رو نیمکت اختلاط کردیم:)
حیف ازشون عکس نگرفتم
