- ارسالها
- 2,308
- امتیاز
- 63,823
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- بناب
- سال فارغ التحصیلی
- 94
پاسخ : بدون خدا چطوری میشه؟
پستهای متوالی ممنوعه دوستان. ممنون که رعایت خواهید کرد!
پستهای متوالی ممنوعه دوستان. ممنون که رعایت خواهید کرد!
تقریبا بله.میتونننبه نقل از Full_professor :ممنون
راستش من کتابهایی مثل ضد مسیح نیچه و توهم خدا داوکینگز رو که یکی از دوستان تو خصوصی معرفی کرد خوندم(البته نه بصورت کامل!). ولی نیچه که همش به مسیحیت و مسیحی فحش داده بود و مسائلی که اصلا برای من سوال نیست. این یکی هم تا جایی که الان دارم میخونم اولش همینطوری فحش بود و جایی هم که میاد حرف منطقی بزنه فقط انتخاب طبیعی داروین رو مطرح میکنه و خیلی وارد جزییات نمیشه و همش نقل قول هست. (این فحش که میگم شامل تمسخر و توهین و ابلهانه خواندن باور به خدا و پیروان نظریات خداباورانه و ... منظور هست)
و من نمیفهمم انتخاب طبیعی داروین چه ربطی به خالقیت خدا داره؟ با اینکه اصلا دلم نمیخواد وارد این بحث بشم، ولی واقعا برام سواله!!! خی ماها از تک سلولی ها پدید اومدیم؟ درسته؟ آقای داروین و یا داوکینگز اینو فهمیدن؟ خب دمشون گرم!
من یه سوال دارم، اگر من یه جدول مندلیوف به این آقایون بدم (منظور همه عناصر) آیا میتونن یک تک سلولی زنده بسازند که مشابه نمونه ی طبیعی باشه؟؟؟ واقعا میشه؟؟؟
چون یکبار یه ملا!! به من یه حرفی زد منو برد توی فکر... گفت انسان شاید روبات مشابه انسان بسازد ولی اون ربات "جان" ندارد! خداوند جان میسازد و این فرق خلقت خدا با انسان است!
دیدم حرف جالبی میزنه چون رشته ی خود من هوش مصنوعی هست و ما هم کارمون شبیه سازی مغز انسان هست(همون جان آفرینی مصنوعی!). ولی من هرچقدر فکر میکنم میبینم انگار انسان یه چیزی داره که با بقیه موجودات فرق میکنه... همون جان یا روحش!
البته بررسی این حرف تو مقیاس انسان با اینهمه پیچیدگی خیلی سخت و شاید ناممکنه ولی مثال ساده اش همونی بود که زدم! آیا زیست شناسها میتونن توی آزمایشگاه از عناصر بی جان (کلسیم، روی، گوگرد، نیتروژن و هرچی که برای ساخت ساده ترین موجود زنده لازم هست) یک موحود کپی موجود مورد نظر بسازن؟ حتی موجودی از اون ساده تر که فقط جان داشته باشه و بهش بگیم موجود زنده؟ که بعدا بخوایم درباره تکاملش حرف بزنیم و نظریه بدیم! میتونن؟
من یه سوال دارم، اگر من یه جدول مندلیوف به این آقایون بدم (منظور همه عناصر) آیا میتونن یک تک سلولی زنده بسازند که مشابه نمونه ی طبیعی باشه؟؟؟ واقعا میشه؟؟؟
این چیزی که شما میگید اسمش کلونینگه.کار آقای ونتر و تیمش فرق میکنه.تیم ایشون dna یک جاندار رو در آزمایشگاه ساختن،سپس وارد غشای خالی یک کردن.این یعنی ساخت از اول.در مورد به وجود اومدن غشا و بقیه مسائل هم ساختش در آزمایشگاه سادست.شما اگه یه قطره روغن رو تو لیوان آب بریزید غشا تشکیل میشه. (البته این فقط برای غشا های ساده صدق میکنه.نمیدونم تا حالا تونستن غشای های پیچیده جانداران رو بسازن یا نه؟).و این نکته رو هم بگم که ساخت و جور شدن خود به خودی این ها در طبیعت محتمله و چیز ناشناخته ای نیست.به نقل از Full_professor :یعنی یه چیزی از صفر بیافرینند که جاندار باشه (صفر یعنی همون جدول مندلیوف)
این کاری که آقای ونتر کردن آفرینش یا جان بخشی نبوده. ایشون تا جایی که من سرچ کردم ژنوم یه باکتری رو دست کاری کردن و داخل باکتری دیگه ای کردن! (ببخشید اگر خیلی غیر تخصصی میگم و به اصطلاحاتش زیاد وارد نیستم ولی منظور من زمانی هست که همه چیزو از اول خودشون طراحی کنن و بسازن! ... البته کپی هم قبوله ولی دستکاری نه!!)
به نقل از Full_professor :راستش اصلا دنبال درد دل و آروم کردن مقطعی خودم نیستم. چون اصلا در مقطع حاضر مشکلی هم ندارم. منتهی خیلی وقته این فکرها توی سرم هست و توی ماه هایی مثل رمضان و یا شب هایی مثل قدر که ارتباط مردم با خدا رو میبینم، دوباره این سوالات واسم پررنگ تر میشن
سوال اول: سخته! منم بهش خیلی فکر کردم! فکر کردم اگر زندگی عین یه خواب شیرین بود که دقیقا عین خواست من جلو میرفت آیا بالاخره یه جایی به خستگی یا پوچی میرسیدم یا نه؟! راستش چون چنین تصوری خیلی رویایی هست و مشابهش رخ نداده و یا اگر داده در حد یک خواب چند دقیقه ای بوده، نمیشه پاسخ داد که آیا بعد چند ماه و چند سال همچنان شیرین خواهد بود یا به بن بست خواهد رسید در آخر؟ بن بست یعنی خلائی در نهایت حس خواهد شد یا خیر؟
سوال دوم: من اینطور مواقع بیشتر به این فکر میکنم که کاش طور دیگه ای میفتاد! مثلا یکی توی راه داشته میرفته با کسی معامله کنه، تصادف میکنه و میبرنش بیمارستان و به قرار نمیرسه. بعدا متوجه میشه طرف کلاهبردار بوده و چه خوب شد که نرسید! ولی من همیشه میگم خب نمیشد به جای این آرتیست بازی ها و دردسر ها، یه رفیقی بهش زنگ بزنه بگه فلانی کلاهبرداره باهاش معامله نکن! و یا فلانی اصلا تو مسیر زندگیش قرار نگیره که بخواد باش معامله کنه؟؟ پس اینهمه صدقه و دعا و این چیزا برای چیه پس؟ وقتی عملا کاربردی نداره!!
یعنی همیشه برای سوال شما هزار و یک راه بهتر به ذهن میرسه، چرا اون راه ها نه و راهی که اتفاق افتاد آره؟ (من که هیچوقت نتونستم یه توجیه منطقی ازش کنl جز یه جمله "حتما حکمتی داشته که خدا میدونه و ما نه!!!")
باشه هرطور مایلید
:/به نقل از .M.se :من صحبت های بقیه رو نخوندم از بس طولانیه
اما فک کنم همه وارد بحث شدن انگار
خب ...
ببین اولین نکته اینه که خیلی دیدت منفی شده نسبت به هرچیزی ، یه جاهایی هست عقل و فکرت برات جوابی منطقی نداره
اینو همه هم قبول دارن مسائلی هست که از قدرت تصور ادم بالاتر هست،
خب اگه اینو قبول داری این رو قبول داری که انسان و یا هرموجودی یا وجودی چیزی رو خلق میکنه از خودش پایین تر (منظورم از هر نظری هست ، قدرت ، عقلانی و ... ) هست
حالا ما مسائلی داریم که بالاتر از سطح درک و فهم انسان هست و این رو هم قبول داریم که مسلما باید یه چیزی اینو به وجود اورده باشه ( البته اگه موافق نظیره خلق خود به خودی نیستی )
تو این شرایط ما پی میبریم یه چیزی بالاتر از ما هست که یه مسئله ای رو خلق کرده که حتی نمیتونیم درکش کنیم اما در عین حال قبول داریم ....
------
تا اینجاش اوکیه ؟؟ سوالی یا بحثی هست بگو
به نقل از CPHM ::/
شما دو تا فرض استفاده کردید که هیچ کدام به طور حتم قبول نشده اند:
1. دلیل نمیشه چون من چیزی را نمی توانم تصور کنم اون چیز بالاتر از سطح تفکر بشر است
همون طور که من و شما اصلا نمی تونیم مکانیک کوانتومی رو تصور کنیم ولی دانشمندان می توانند
و علاوه بر این دلیل نمیشه چون الان چیزی رو نمی فهمیم و نمی تونیم تصور کنیم در اینده هم نخواهیم توانست
2. اینکه هر چیز پیچیده ای خالق پیچیده ای می خواهد که اصل بحث است که شما دریا فرض کرده اید!!!!!!
ثانیا در رابطه با پیچیدگی خالق و مخلوق مثال نقض هست:
یک ابر کامپیوتر که توسط یک تیم 100 نفری مهندس ساخته میشه علاوه بر اینه میلیارد ها برابر انسان قدرت پردازش و حافظه دارد و همچنین هیچکدام از مهندسین انقدر پیچیده نیست که کل سیستم رو درک کنه پس اینجا مخلوق از خالق برتر و پیچیده تر است...
سعی کنید چیزی رو فرض بگیرید که توسط همه پذیرفته شده باشد و یا حداقل مثال نقض نداشته باشد و غلط نباشد!!!!!!!!!!
به نقل از .M.se :تو موردم دوم هم خدمتت عرض کنم که اصلا جمله اولت رو نفهمیدم منظورت چی هست ؟؟
مثال نقضت غلطه عزیزم
تا الان مقدار قدرت پردازشی که برای مغز انسان متصور شدن به اندازه یه شهرک نیویورک رو پر از ابرکامپیوتر فرض کن هست حالا همین شهر رو ۱۰۰ طبقه کن :)
به نظرت برای همچین قدرت پردازش مغزی سخته ساختن ابرکامپیوتر در ضمن
اینکه میگی ۱۰۰ نفر ادم ، برای اینه که هنوز نتونستن ۵٪ از توانانیی مغز رو استفاده کنن
شما هیچ وقت نمیتونی چیزی خلق کنی از خودت از همه نظر بالاتر باشه اصلا با عقل و منطق جور در نمیاد
تو وقتی چیزی خلق میکنی از خودت به اون مخلوقت میبخشی ، در واقع بخشی از خودت رو میدی به مخلوقت حالا میخوای چیزی خلق کنی که از خودت بالاتر باشه بعد اون مقداری که از تو بالاتر هست رو از کجا میاری ؟؟