چرا غمگینیم؟

کدام یک از این مسائل باعث آزار روانی بیش از حد شما شده؟

  • اوضاع سیاسی و اقتصادی

    رای‌ها: 15 34.1%
  • محدودیت های اجتماعی

    رای‌ها: 23 52.3%
  • روابط عاطفی

    رای‌ها: 13 29.5%
  • شکست ها و ناکامی های شخصی

    رای‌ها: 18 40.9%

  • رای‌دهندگان
    44
  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,690
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
چند وقت پیش موضوع ِ ایران،دومین کشور غمگین جهان رو مطرح کردیم. ازتون خواستیم بگین که آدم شادی هستین؟ معیار شما برای ارزیابی میزان شادی چیه؟اصلا این بررسی رو قبول دارید یا نه...
یه سری بررسی هم داشتیم تو تاپیک ح.ب و متوجه شدیم حسای منفی و غم خیلیا رو درگیر خودش کرده.
اگر احساس می کنید آدم ِ غمگینی هستید و این از حالت طبیعی خودش گذشته علتش رو بیان کنید.
مثلا تو این رنج سنی خیلیا از اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور ناراضین،از این مسائل گرفته تا شکست در روابط عاطفی.
و در نهایت می خوایم بدونیم چرا غمگینیم؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,690
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : چرا غمگینیم؟

ببینید وقتی ح.ب ها رو در طول روز بخونید،یا پست های کابرا رو طی یک ماه بررسی کنید متوجه این می شید که بعضی ها به شدت غمگین هستن. و حتی اگر با پست های دو سال قبلشون مقایسه کنید یه روند نزولی داره. قطعا همه ی زندگی ها مشکلاتی دارن و همه ی افراد ناراحتی های خودشون رو. ولی اینا بخش جدا ناپذیری از زندگی هستن. ولی بحث ما اینه که این حس از حالت طبیعی خودش خارج شده یا نه.
به طور مثال نارضایتی از اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور،یه سری محدودیت های اجتماعی و... ما می خوایم بدونیم بیشترین موضوعی که کاربرای ما رو آزار میده در چه زمینه ایه.
و بعد از اون چطور غمگین نباشیم رو باید تو انجمن روانشناسی دنبال کنید. : )
و لطفا مسائل رو جزئی تر بیان کنید
 

Z_Kh_97

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
2
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
دانشگاه
الزهرا
رشته دانشگاه
ادبیات انگلیسی
پاسخ : چرا غمگینیم؟

عجب تاپیک خوبی زدید! چون واقعا خیلی از جوونا افسرده ان :| به نظر من عوامل خیلی زیادی داره... مثلا دلبسته شدن به دنیای مجازی و بعضی از دوستان به جای خانواده یا سخت شدن شرایط کار و تحصیل... و از همه بدتر توقع زیاد و رویاپردازی های بیش از حد :/
 

arcana

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
373
امتیاز
11,949
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
jah
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : چرا غمگینیم؟

به نظرم خیلیا واقعا غمگین نیستن
ینی از اول غمگین نبودن
مثلا الان توی محیطای اجتماعی یه چیزی که مد شده ( با عرض معذرت فراوان :D) چ..س ناله س :D
انگار هر چی طرف بیشتر سختی کشیده باشه شخص مهمتریه
برای همین اکثرا سعی میکنن سختی ها و غمای زندگیشونو به بقیه نشون بدن
خب طبیعتا مشکلات بیشتری براشون به وجود میاد که بیشتر غمگینشون میکنه یا اگر هم مشکل مهمی نباشه اونو بزرگ جلوه میدن صرفا به خاطر اینکه مده :D
و این بزرگ جلوه دادنه باعث میشه خود شخص هم باورش بشه
یا اگه کس دیگه ای اون مشکلو داشت فک کنه که خیلی مشکل بزرگیه
+البته این موارد شامل همه نمیشه
نظر شخصی
 

mahsa_77

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
111
امتیاز
329
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Rafsanjan
غمگین

من واقعا خودمو غمگین نمیدونم چون میدونم هرجور زندگی رو پیش بگیری واسه هیشکی غیر خودم مهم نیست(باور کنید هیشکی).
ولی چیزی که منو بیشتر از همه تو زندگی ناراحت میکنه اینکه انقد اوضاع خرابه نمیشه به هیچکس اعتماد کرد و همیشه نامردی میکنن .
از سیاستم خیلی بدم میاد مخصوصا حرف زدن درموردش اخه وقتی ادم دستش از همه جا کوتاس حرف زدن درموردش(کاری که نمیتونی عوضش کنی) کاری بس بیهوده اس.
 
ارسال‌ها
51
امتیاز
437
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
loading
رشته دانشگاه
...
پاسخ : غمگین

با حرفات کاملا موافقم اما به دیگران اعتماد کن درسته که شاید خیلی ها یا شاید بیشتر آدما به اعتمادت خیانت کنند اما همونایی که جواب اعتمادتو میدن ، برات باقی میمونن اندازه و قد یه دنیا ارزش دارن.سخت گیر میان ولی هستن بهای پیدا کردنشون هم همون تحمل فریب دیگرانه.
 
ارسال‌ها
51
امتیاز
437
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
loading
رشته دانشگاه
...
پاسخ : چرا غمگینیم؟

به نظرم به خاطر اینکه ارزو هامون،شعارامون،رویا هامون ،توقعاتمون زیاد شدن ولی تلاشمون ،پشتکارمون و ارادمون زیاد نشده .
معلومه وقتی واقعیت با شعارهامون نسازه غمگین میشیم.
 

deniz_nabege

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
180
امتیاز
435
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
پاسخ : چرا غمگینیم؟

هر کسی میتونه دلیل خاصی واسه شاد نبودنش مطرح کنه ولی دلیل من شاید مشترک با خیلی از هم سن وسالای خودمم باشه
بعضی وقتا ادم تو زندگیش یا هدف خاصی نداره یا هدف داره ولی واسه رسیدن به هدفش تلاش نمیکنه و نمیدونه از کجا باید شروع کنه و چیکار کنه و این باعث میشه که احساس کنه یه پله پایین تر از هم سن و سالای دیگش قرار داره این حس شدیدا ادمو به افسردگی دچار میکنه
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,690
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : چرا غمگینیم؟

دقیقا قراره دلایل خودتون رو بگید نه مواردی که ما گفتیم. می خوایم در نهایت یه جمع بندی ازشون داشته باشیم. : )
 

0001111

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
355
امتیاز
9,789
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
پاسخ : چرا غمگینیم؟

منظورتون از محدودیت های اجتماعی چیه؟
 
ارسال‌ها
919
امتیاز
4,443
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
تهران
پاسخ : چرا غمگینیم؟

بنظرم اکثرش بخاطر فرهنگی هست که باعث سرکوب نیاز های جنسی میشه. این سرکوب ها در نهایت منجر به بروز غم یا خشونت میشه!
+بیایید فرهنگ رو عوض کنیم دور هم :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,690
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : چرا غمگینیم؟

:-? مثال بارزش لغو کنسرت هاست مثلا.
و هرمحدودیتی ک تو جامعه،آرامشمونو بهم میزنه.
 
ارسال‌ها
51
امتیاز
437
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
loading
رشته دانشگاه
...
پاسخ : چرا غمگینیم؟

یعنی به نظرتون اگه این آزادی ها بود اون وقت غمگین نبودیم؟؟؟؟
درسته که شاید مردم کشور های توسعه یافته از ما بهتر زندگی کنن اما ادم اگه به مسائل بنیادی فکر کنه فرقی نمی کنه کجا و چطور زندگی کنه احتمالا ریشه های غم در قلبش رشد میکنه مثل خیلی از فیلسوف ها و برخی از ریاضی دان ها و فیزیک دان ها....
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : چرا غمگینیم؟

قبل از این که نظر خودمو بگم، کنجکاوم نظر بقیه رو راجع به یه سوال بدونم:د
چرا غم رو بد می دونید؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,690
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : چرا غمگینیم؟

به نقل از nothingness :
یعنی به نظرتون اگه این آزادی ها بود اون وقت غمگین نبودیم؟؟؟؟
درسته که شاید مردم کشور های توسعه یافته از ما بهتر زندگی کنن اما ادم اگه به مسائل بنیادی فکر کنه فرقی نمی کنه کجا و چطور زندگی کنه احتمالا ریشه های غم در قلبش رشد میکنه مثل خیلی از فیلسوف ها و برخی از ریاضی دان ها و فیزیک دان ها....
حرف شما درسته، ولی خب به هر حال این محدودیت ها که دلایل خوبی هم ندارن،بی تاثیر نیستن.
البته فکر میکنم باید منظورتونو واضح تر بگین
به نقل از Prosur :
قبل از این که نظر خودمو بگم، کنجکاوم نظر بقیه رو راجع به یه سوال بدونم:د
چرا غم رو بد می دونید؟
غم رو بد نمی دونیم :-" ، ولی از یه حدی به بعد غیر طبیعیه و مشکل ساز. که منجر به افسردگی میشه.
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : چرا غمگینیم؟

به نقل از ♥hastikhanoom♥ :
غم رو بد نمی دونیم :-" ، ولی از یه حدی به بعد غیر طبیعیه و مشکل ساز. که منجر به افسردگی میشه.
غم رو همه تو زندگی تجربه می کنن ولی افسردگی رو نه.
غم یه هیجانه و افسردگی یه بیماریِ سختِ روانی.
بعضیا افسرده ن در حالی که فکر می کنن فقط شدیدا غمگینن و بعضی ها هم صرفا غمگینن ولی تلاش می کنن تا خودشونو به مرحله ی افسردگی برسونن! به عبارتی بیش از حد نسبت به غم گذرا شون عکس العمل نشون میدن. که هردو ی این ها آسیب زاس.
درسته که افسردگی غم و اندوه شدید به همراه داره به اضافه ی کلی مورد دیگه، ولی به طور کل دو مقوله ی جدان.
افسردگی که موضوع این تاپیک نیس. پس راجع به غم اگه بخوام بپرسم، چرا اینقد چهره ی منفی ای از خودش در اذهان باقی گذاشته:د که وقتی به وجود اومد سعی می کنیم بر طرفش کنیم؟ چرا در برابر شادی همچین عکس العملی نداریم؟ اونم یه هیجانه.

+ توی یکی از پست ـات تو تاپیک خوندم که اخرش می خوای به یه جمع بندی ای برسیم. به عنوان یه پیشنهاد میگم که تفاوت بین غم و افسردگی هم به تفصیل بیان بشه:د چون این خیلی مهمه. توهم ابتلا به افسردگی خیلی رایجه الان:د خیلی آزار دهنده س و خیلی هم غلط اندازه:- "
 
  • شروع کننده موضوع
  • #19
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,690
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : چرا غمگینیم؟

به نقل از Prosur :
غم رو همه تو زندگی تجربه می کنن ولی افسردگی رو نه.
غم یه هیجانه و افسردگی یه بیماریِ سختِ روانی.
بعضیا افسرده ن در حالی که فکر می کنن فقط شدیدا غمگینن و بعضی ها هم صرفا غمگینن ولی تلاش می کنن تا خودشونو به مرحله ی افسردگی برسونن! به عبارتی بیش از حد نسبت به غم گذرا شون عکس العمل نشون میدن. که هردو ی این ها آسیب زاس.
درسته که افسردگی غم و اندوه شدید به همراه داره به اضافه ی کلی مورد دیگه، ولی به طور کل دو مقوله ی جدان.
افسردگی که موضوع این تاپیک نیس. پس راجع به غم اگه بخوام بپرسم، چرا اینقد چهره ی منفی ای از خودش در اذهان باقی گذاشته:د که وقتی به وجود اومد سعی می کنیم بر طرفش کنیم؟ چرا در برابر شادی همچین عکس العملی نداریم؟ اونم یه هیجانه.

+ توی یکی از پست ـات تو تاپیک خوندم که اخرش می خوای به یه جمع بندی ای برسیم. به عنوان یه پیشنهاد میگم که تفاوت بین غم و افسردگی هم به تفصیل بیان بشه:د چون این خیلی مهمه. توهم ابتلا به افسردگی خیلی رایجه الان:د خیلی آزار دهنده س و خیلی هم غلط اندازه:- "
احساس شور و شعف خاصی بهم دست میده کسی یه پیشنهاد یا انتقادی می کنه یا پست اصلی رو با دقت می خونه مرسی واقعا :)) ;;)
ببینین به نظر من غم یه احساس طبیعیه که نباید کتمانش کرد،ولی باید بلد بود چه طور کنترلش کرد و بهش غلبه کرد.
اینو یه روانشناس بهم گفت،خیلی از کسایی که افسردگی دارن،خودشون باخبر نیستن،حالا ممکنه قبول نداشته باشن یا دنبال درمانش نباشن. بعد اینطور آدما با هر اتفاقی غمگین تر و تلخ تر از دفعات پیش میشن و نمی تونن خودشون رو کنترل کنن و تا مدت ها تو این وضعیت می مونن. و فقط دست به دامن فراموشی نسبی میشن. و ما فکر می کنیم توهم دارن یا اینو باکلاس می دونن دائما غر بزنن و برن رو اصاب دیگران :-" ولی خب واقعا بعضیا هستن برای جلب توجه،یا تو دنیای مجازی،به اصطلاح شاخ شدن این کارو می کنن که واقعا باید بدونیم چرا این فکر رو می کنن و دلیلشون چیه؟
با وجود صحبت های خودت باید بگم منظورم غمگین بودن ِ بیش از حد مجازه.راجع به افسردگی باید تاپیک جداگانه بزنیم و حرفای متقاوت تر داشته باشیم.
کمانکه بعضیا هستن زیادی غمگینن،ولی علائم افسردگی رو ندارن.
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : چرا غمگینیم؟

:- دی

به نظر من، غم احساسیه که مضمونش بد جا افتاده. خیلی ها پذیراش نیستن. خیلی ها خجالت می کشن از این که غم شون رو بروز بدن. خیلی ها پذیرای انسان های غمگین نیستن.
من دلایل خودم رو دارم برای این قضیه.
اول از همه غروره. یه جور تعصب و غرور روی حتما شاد بودن، حتما موفق بودن، حتما پیروز شدن. که این غیر ممکنه. و درواقع بعد از یه اتفاق بد، اون چیزی که باعث میشه اضافه بر حجمی که باید، اذیت بشن همین باور غلطه. جدای از حواشی شکست و ناکامی، گرفتار شدن به غم رو هم بد می دونن واین خودش حس منفی رو افزایش میده و چهره ی غم رو منفور تر می کنه.
مورد دوم اینه که غم رو توی ناامیدی و تلخی و شکست می بینن در حالی که شادی رو همه چی بر وفق مراد بودن و پیروزی و موفقیت. این باور تا حدیش درسته. اشکال کار اینجاس که نمی دونن نقطه ی مقابل غم و افسردگی مخصوصا، شادی نیس بلکه انگیزه و شور زندگیه. غم نداشتن هم به معنای شاد بودن نیس. پس این مدل قیاس، نا به جاس.
مورد سوم اینه که فکر می کنن وقتی غم میاد، بقیه ی حس و حالای خوب میره. یه چیزی در درونشون فرو میریزه که دیگه قابل بازسازی نیس. خب وقتی اینجوری به قضیه نگاه کنن وخامت اوضاع خیلی زیاد میشه و خیلی سخت میشه بهشون کمک کرد. غم فقط باعث میشه که حس های خوب کمرنگ بشن؛ این ها رو میشه با استفاده از یه محرک بیرونی تقویت کرد. به شرط این که تمام قضیه رو درونی ندونن. مقداری محیط بیرون رو هم مقصر بدونن در این مورد بد نیس.:- "
مورد چهارم اینه که به این نکته توجه نمی کنن که مواجه شدن با این حس خودش نشان سلامتیه روحشونه. منظورم جاییه که متوجه هجوم اوردن غم میشن، مثلا قبلش یه حس دیگه داشتن. این که ادم نفهمه مرز بین حس هاشو، و مداوم درگیر حسی مثل غم باشه خودش نشان بیماری و افسردگیه.


ببینین به نظر من غم یه احساس طبیعیه که نباید کتمانش کرد،ولی باید بلد بود چه طور کنترلش کرد و بهش غلبه کرد.

دقیقا همین که چطور کنترلش کرد. غم از اون دسته هیجانات طولانی مدته. کلا هر حسی زیاد بمونه، به نظرم مشکل ساز میشه. منظورم هم لزوما بد نیس. مثلا شادی هم زیاد بمونه دل ادمو میزنه و ارزشش کم میشه دیگه:- " غم هم که کلا قضیه ش جداس. نگاه به غم هم متفاوت بوده و هس که این خودش بدتره.
ضمن این که در غم ماندنِ طولانی، غمِ بیش از حدِ مجاز، می تونه منجر به افسردگی هم بشه.:- "

نظرم راجع به این که چرا غمگینیم هم اولا با توجه به موارد ی که در بالا گفتم، نگاه منفی نسبت به غم باعث حزن و اندوه میشه.
دوما، جزییات:د . موارد ریز عموما نقش به سزایی در از پا در اوردن ادمی دارن. ما هم که وقت زیادی داریم برای فکر کردن و کلنجار رفتن با اینجور چیزا.
شما زمانی رو تصور کن که با یه مشکل بزرگ مواجه میشی و سریعا باید یه تغییری در شرایط به وجود بیاری. خب در این حالت دیگه زمان واسه غصه خوردن نداری!
 
بالا