• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بلایی به اسم عدم اعتماد به نفس

hanita.ard

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,827
امتیاز
25,852
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
....
سال فارغ التحصیلی
99
دانشگاه
قزوین
رشته دانشگاه
شیمی محض
همین ک این پست رو گذاشتی ینی اعتماد ب نفس نداری
اعتماد ب نفس چیز خاصی نیس ولی عدمش رو خیلیامون حس میکنیم متفرکانه س و ما چون نسبت ب دنیای اطرافمون بی تفاوت نیستیم اعتماد ب نفس نداریم.حالا نمیدونم کدوم تفکر درسته ولی مهم اینه اعتماد بنفس ب نظرم چیزی نیس ک بشه با خوندن چیزی یا تشویق شدن بدست اورد.همونطور ک گروهی رو میبینیم بعد چندین جلسه مشاوره هیچ تغییری نکردن.بنظرم اول باید سعی کنی مثبت نگر باشی و خصوصا درمورد خودت
و اینکه ب نظرم بلند پروازی برای رسیدن ب اعتماد بنفس لازمه و بعضی مواقع برعکس چیزی ک فک میکنیم واقع بینی.ینی چی؟تو ی البوم هنری گذاشتی و اونطور خودت از عدم اعتماد بنفس گفتی خودتو قبول نداری با اینکه کلی تشویق شدی و ی عامل دیگه بنظرم تشویقه بیش از حده
من بشخصه وقتی کسی تحقیرم میکنه یا دست کمم میگیره اعتماد بنفسم خود ب خود زیاد میشه بعدش ب اراده م افزوده میشه تا بتونم ب طرف ثابت کنم حرفاش چرنده
یا ی چیز دیگه
و اینو مطمئنم و جز صددرصد های زندیگمه ک برای شروع افزایش اعتماد بنفس بااااید بگی اعتماد بنفس داری.اگ بگی نداری واقع بینی نیس ی جور تلقینه
من قبول دارم که اعتماد به نفس خیلی بالایی ندارم
شاید اصن کلا نداشته باشم
اینم قبول دارم ک ب تشویق دیگران ربطی نداره
حداقل برای من!!!!
شاید چون تو ی جوی درس میخونم و با ی ادمایی معاشرت میکنم ک خب خیلیییییی هاشون استعداد های متفاوتی دارن
مثلا جو کلاس و مدرسه
همه نمره ها بالا همه ب شدت سخت کوش و فقط کافیه یک بار نمره پایین بگیری و بعد اتفاقی ی نفر بهت ی چیزی بگه اونوقت همین کافیه ک کلا اعتماد ب نفسو ک از دست میدی هیچ یه خرده هم بری زیر خط فقر اعتماد ب نفس بازم میگم حداقل برای من!!!
یا خیلی وقتا رفتارشون این حسو بهت القا میکنه...
میدونم ک اولین قدم برای اینکه اینجوری نباشیم خود باوریه
ک خودمون توانایی هامون و استعدادمونو باور کنیم
ب حرف بقیه توجه نکنیم
ولی خب گاهی وسط راه خود باوری یکی میاد ک باعث بشه دوباره برگردی ب حالت قبل
 

arcana

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
373
امتیاز
11,948
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
jah
سال فارغ التحصیلی
96
من خودم کسی م که توی جمع راحت نمیتونم صحبت کنم و دلیلشم اینه که من یه خواهر بزرگتر از خودم دارم که تا سن 14 15 سالگیم هر موقعی که توی جمع خونوادگی حرف میزدم یا از حرفام ایراد میگرفت یا با صورتش اشاره میکرد که هیس حرف نزن
البته بعدش رفتارش بهتر شد ولی من بازم وقتی حرف میزدم ناخودآگاه بهش نگاه میکردم ببینم عکس العملش چیه و الانم جوری شدم که هیچ وقت ، وقتایی که پیشش هستم راحت نیستم با اینکه خودش خیلی تلاش میکنه که بهتر بشه اوضاع
میخوام بگم که این کمبود اعتماد به نفس بخش عمده ایش به خاطر بازخورداییه که توی بچگی از اطرافیانمون گرفتیم
مثلا خواهرم از من خوشکل تره و به خاطر شباهت کلی ای که چهرمون با هم داره من مدام باهاش مقایسه میشدم و شاید بهم نمیگفتن ولی میفهمیدم که من زشت ترم :| و الانم خیلی خیلی کم پیش میاد که عکس بگیرم یا عکسامو به کسی نشون بدم و شاید اصلا نفهمم که چرا !

از یکی دو سال پیش این اعتماد به نفس کمم خیلی اذیتم میکرد و سعی کردم روش کار کنم
کمتر خودمو مقایسه کردم و هرجا حس میکردم که دارم خودمو با بقیه مقایسه میکنم محکم جلو خودم وایمیستادم
و شروع کردم به اینکه خودمو دوست داشته باشم ، به خودم اجازه سرزنش کردن خودمو نمیدادم ، به حرفای مضخرف بقیه اهمیت نمیدادم و یاد گرفتم که همیشه نباید شبیه بقیه بود چون همون بقیه هم از چیزی که هستن راضی نیستن

البته اینا همش چند تا قدم کوچیک بیشتر نبوده ولی موفق بوده تا الان ((:
خلاصشم میشه اینکه به خودتون سخت نگیرین زیاد
 

الینا:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
506
امتیاز
4,673
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1400
من اعتماد به نفسم زیر خط فقره البته قبلا اینجوری نبودم یا حداقل بهتر از الانم بودم .فکر کنم یکی از دلایلش این باشه که من هر حرفی می زنم در رابطه با هر چیزی چه درست باشه چه غلط دوستام اون رو به مسخره می گیرن و مسخرم می کنن حتی پیش اومده یکیشون دوباره حرف منو بگه و بقیه تاییدش کنن.و من تنها کاری که در رابطه با این کمبود اعتماد به نفس می کنم اینه که وانمود می کنم اعتماد به نفس بالایی دارم ولی من هر حرفی می زنم سرش کلللی استرس دارم که بقیه چه فکری دربارش می کنن و آیا منو به خاطر حرفم مسخره می کنن یا نه و همین الانش دلم می خواد هر چی نوشتم رو پاک کنم و از فرستادنشون می ترسم.من خیلی وقته بدون استرس حرفی نزدم.:(
***
دو سال و خوردی از این پیام میگذره و باید بگم که الان اعتماد به نفس خیلی بالایی دارم و عاشق خودمم:) امیدوارم همه به این عشق برسیم**
 

قاصدک آبی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
948
امتیاز
12,974
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
من از غرور متنفر بودم همه ی تلاشم این بود که مغرور نباشم تا جایی پیش رفتم که به کمبود اعتماد به نفس رسیدم ( افراطی )
نه افراط نه تفریط ، باید خودمون رو به اندازه ای که هستیم باور کنیم ( نه کمتر نه بیشتر ) بیشتر یا کمترش موقعیت و فرصت های زندگی رو از ما می گیره ( مثلا کمش باعث میشه نتونیم سراغ چیزی که استعدادش رو داریم بریم و زیادش هم باعث میشه سراغ چیزی که توش استعداد چندانی نداریم بریم و احتمالا شکست رو تجربه کنیم )
به نظرم راه به دست آوردن اعتماد به نفس برای هر کسی فرق داری هرکس باید خودش راهش رو پیدا کنه ‌، داشتن دید مثبت هم می تونه کمک کنه ، سرچ تو اینترنت و حرف زدن با کسایی که بتونن کمک کنن و یا حداقل بتونن درک کنن هم خوبه
یکی از دلایلش هم عدم مواجه درست با واکنش ها ی بد و شکست هاست ، همه ی آدما گاهی رو شکست تجربه می کنن ولی این دلیل نمیشه فکر کنن دیگران از اونا برترن ( حتی اگه دیگران اینطوری نباشن شما خودتون رو تحت هر شرایطی دوست داشته باشین ) گرفتن بازخورد های منفی همیشه دلیل بر ضعف ما نیست نباید تصور مون رو از خودمون تغییر بده
ولی چیزی که من فهمیدم ؛ ادم مغرور دیگران رو اذیت می کنه و آدمی که اعتماد به نفس کمی داره خودش رو اذیت می کنه
 

قاصدک آبی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
948
امتیاز
12,974
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400

قاصدک آبی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
948
امتیاز
12,974
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
من اعتماد به نفسم زیر خط فقره البته قبلا اینجوری نبودم یا حداقل بهتر از الانم بودم .فکر کنم یکی از دلایلش این باشه که من هر حرفی می زنم در رابطه با هر چیزی چه درست باشه چه غلط دوستام اون رو به مسخره می گیرن و مسخرم می کنن حتی پیش اومده یکیشون دوباره حرف منو بگه و بقیه تاییدش کنن.و من تنها کاری که در رابطه با این کمبود اعتماد به نفس می کنم اینه که وانمود می کنم اعتماد به نفس بالایی دارم ولی من هر حرفی می زنم سرش کلللی استرس دارم که بقیه چه فکری دربارش می کنن و آیا منو به خاطر حرفم مسخره می کنن یا نه و همین الانش دلم می خواد هر چی نوشتم رو پاک کنم و از فرستادنشون می ترسم.من خیلی وقته بدون استرس حرفی نزدم.:(
به خاطر پست متوالی دوم متاسفم
سعی کن عقایدت رو باور کنی تا بتونی به حرفای دیگران توجه نکنی ، با هم فکرات بیشتر معاشرت کن یا لاقل حرفات رو بیشتر به اونا بگو . بر فرض اشتباه هم بود ، بازم خیلی خوبه زندگی برای یاد گرفتنه( مخصوصا در این دوران ) و کسایی که اشتباه می کنن و اشتباه هاشون رو متوجه میشن بیشتر یاد می گیرن
دید مثبت داشته باش ، سعی کن کمتر از دیگران توقع داشته باشی و کمتر ناراحت بشی
 
ارسال‌ها
61
امتیاز
410
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
علوم پزشکی ارومیه
رشته دانشگاه
پزشکی
متاسفانه جو مدارس سمپاد معلماشون و حتی دانش آموزانش طوری هست که اگه یکم حواست نباشه نه تنها اینکه اعتماد بنفستو از دست میدی بلکه اونقدر اطرافیان و جو روت تاثیر میزارن که دیگه خودتو فراموش میکنی ویجورایی واقعا بهت تلقین میشه که تو اینطوری هستی در صورتی که نیستی اما اینم باید در نظر بگیریم که فرهنگ و شعور اجتماعی جامعه ای که داریم توش زندگی می کنیم تو همه زمینه ها خیلی خیلی پایینه و هنوز مردم به اون سطحی از شعور و فرهنگ نرسیدن که مثلا به یه نفر معلول که اصلا نمیشناسنش چپ چپ نگا نکنن یا یه نفر که لکنت داره رو مسخره نکنن یا یه نفر رو یه داره وظایفش رو انجام میده تحقیر نکن و بدون دونستن خیلی چیزا شروع به قضاوت و سنجش و مقایسه میکنن و دراینجا خودمونم مقصر میشیم که توجه میکنیم من خودم اولا خیلی به حرفا نظرا و....بقیه توجه میکردم ولی الان بنظرم خیلی بی اهمیت شده و هر کاری که انجام میدم وهر تصمیمی که میگیرم و صحبتی که مبکنم به بقیه و حرفای مفتشون که به اندازه سطح شعور و فرهنگ و تربیت خودشونهتوجه نمیکنم این زندگی منه و کسی نمیتونه با حرفاش نظرمو نسبت به خودم اعتماد بنفسم عزت نفسم و چیزای دیگه تغیر بده توصیم اینه که هر چیزی که به نظرتون درسته و وجدانتون قبولش میکنه انجام بدین خودتون رو باور کنین و نسبت به خودتون واقع بین باشین و نسبت به شرایط انعطاف پذیر باشین و بدونین ما یه بار فقط زندگی میکنیم.(با اینکه قبول میکنم بعضی وقتا واقعا کنترل بعضی چیزا از دست آدم خارج میشه و دیگه نمیتونه کاری بکنه مث همین اعتماد بنفس و خودمم درگیرش میشم و.......)
 

الینا:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
506
امتیاز
4,673
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1400
تاپیک قشنگیه خواستم فقط بیارمش بالا:)
#اسپم
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
ارسال‌ها
3,745
امتیاز
40,359
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
من هیچ وقت دچارش نشدم... بکل در پررویی محض بسر میبرم
 

Bk_201

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
714
امتیاز
9,456
نام مرکز سمپاد
دیگه سمپاد نیستم
شهر
به شما ربطی نداره
سال فارغ التحصیلی
1404
عدم اعتماد بنفس ریشه از ترس داره
کافیه یه بار بدون فکر اضافی عمل کنی
چیزی به اسم اعتماد به نفس وجود نداره فقط ترسه...
 

اِفنوزتری

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
144
امتیاز
1,623
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
داراب
سال فارغ التحصیلی
1400
راهنمایی که بودم بخاطر اینستا و کامنتا و دایرکتا و اینا خیلییییی اعتماد بنفس داشتم جوری که اگر کسی بهم انرژی منفی میداد حسابی حالشو میگرفتم، دبیرستان یه مقدار از اون فضا فاصله گرفتم و به طور ناگهانی اعتماد بنفسم شد صفر!! طوری که مثلا اگر معلم جواب منو قشنگ نمیداد خودخوری میکردم حتی یه بار معلم سر بقیه بچه ها داد زد ولی من گریه کردم (:|) دوستم میگفت تو قبلا اصلا برات این چیزا مهم نبود میگفتی بدرک و اینا چی شده؟ درنهایت به این نتیجه رسیدم اعتماد بنفسی که بخواد با تشویق دیگران بدست بیاد با تحقیر دیگران هم از بین میره(حتی اگر تحقیر هم نباشه همون کمتر شدن تشویق هم از بین میبرتش)!
باید بیایم توی جمع ، خودمون رو دست کم نگیریم، اظهار نظر کنیم و از برخورد ها نترسیم، بپذیریم که هرکسی یکسری عیب و نقص هایی داره و هیچکس کامل نیست
 
بالا