میتینگ نمایشگاه کتاب ۹۶

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع admin
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
به نقل از admin :
مشاهده پیوست 172

مرسی از دوستانی که اومدند. خوش گذشت. جای بقیه خالی. فضای خوبی بود. خوشحال شدم از نزدیک دیدمتون :)
کلیک کنید تا باز شود...

من تو این عکس دو تا دوست دارم. یکی‌شون می‌تونه هویت منو با اکانتم توی سمپادیا تطبیق بده و اون یکی نمی‌تونه :)) در واقع نمی‌دونستیم جفت‌مون توی سمپادیا عضویم. خیلی حس باحالیه انصافن :))

پ.ن: الآن دیگه شاید بتونه تطبیق بده :-"
 
اون شيطونه كيه؟خيلي با نمكه:Dمثله خودم
 
به نقل از ats :
اون شيطونه كيه؟خيلي با نمكه:Dمثله خودم
کلیک کنید تا باز شود...
الآن خواستی به طور غیرِ مستقیم بگی منم با نمک ـم؟ :)) هعی... عیب نداره :))
راهنمایی می‌کنم :-" آواتارش‌ـم گوگولی ـه ^_^
 
معرفي هم بكنين خب:/
 
فات اونيه كه شال سرشه نه؟

آروين اون لباس توسيه؟

مطهري رو واقعا نميدونم:/شايد اون آبيه كه كنار اون بانمكس
محدثه اوني كه چادر سرشه؟
 
@ats: حالا می‌خوای تک تک احراز-هویت کنی؟ :))
بذار میان شفاف‌سازی می‌کنن خب :))
 
آخرین ویرایش:
به نقل از MehrnaZz :
نه لابد مظلوم شمایین :- "

رفع اسپم: بد عکس ترین ایز می :- "
کلیک کنید تا باز شود...
تو کدوم بودی؟ "-:

به نقل از arvin.a :
ببین از شدت سرما داشتم میلرزدیم
مظلووووووووووووم =))
کلیک کنید تا باز شود...
حالا من یه چیزی گفتم، تو چرا هیجانی شدی با تیشرت رفتی زیر بارون و کرال طور حرکت کردی تا مترو؟ ((:

انصافا به من خوش گذشت. ممنون بچه ها.
 
مشاهده پیوست 172
به ترتیب از راست به چپ
MehrnaZz
Flying_girl
فات
اون لباس توسیه سعید هستش یوزرش موفّق نشدم بشنوم
اون آقای پشت سرش دوست ایلیا بود
اون پیرهن سبزه آروین (arvin.a) و اون آقای لباس آبی که آروین دست رو شونش گذاشته امیرحسین (یوزر ایشونم خاطرم نیست)
اون که کلاه گذاشته ایلیا و اون که شکلک در آورده سارا(س__ارا ) و اون آخرین پسرم منم دیگه

خوش گذشت مرسی.
 
آخرین ویرایش:
اونی که قیافه‌شو کج و کوله کرده من بودم :-"
مطهری تو همه عکسا شکلک درآورده بودم؟ :)) :-?

راستش من اصلا قرار نبود بیام میتینگ، دو تا برنامه دیگه داشتم، خلاصه یه اتفاقایی افتاد که میتینگ اومدم.
وقتی بچه‌ها اومدن، تنها کسی که خیلی متعجبم کرد، فات بود :د خیلی آروم بود بچه‌م. من فک میکردم خیلی شیطون باشه :))
 
آخرین ویرایش:
به نقل از س__ارا :
وقتی بچه‌ها اومدن، تنها کسی که خیلی متعجبم کرد، فات بود :د خیلی آروم بود بچه‌م. من فک میکردم خیلی شیطون باشه :))
کلیک کنید تا باز شود...
اون موقع که به من گفتید "هارمونیک" رُ اجرا کنم، قشنگ بغض کردم ((: دلتون اومد به من بگید اونو خب؟
 
به نقل از فات :
اون موقع که به من گفتید "هارمونیک" رُ اجرا کنم، قشنگ بغض کردم ((: دلتون اومد به من بگید اونو خب؟
کلیک کنید تا باز شود...

الهی :)) آره دیدم خیلی سختت بود.

جا داره یه تشکر هم بکنم از دوستایی که از "ماست" به "شله‌زرد" و "فرنی" رسیدن.
شله زرد برنج و زعفران و شیکره :-"

مرسی بچه‌ها. خوب بود خوش گذشت
 
آخرین ویرایش:
به نقل از س__ارا :
الهی :)) آره دیدم خیلی سختت بود.

جا داره یه تشکر هم بکنم از دوستایی که از "ماست" به "شله‌زرد" و "فرنی" رسیدن.
شله زرد برنج و زعفران و شیکره :-"
کلیک کنید تا باز شود...

من املتم بلد نیستم
راحت باش :))
 
You must log in or register to reply here.
Back
بالا