فکر کن!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع stanly1
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

stanly1

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
821
امتیاز
3,046
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب(قبلا)
شهر
شیراز-الان کیف(پایتخت اوکراین)
در اقدامی عظیم،برای پدیدار کردن انتی تز تاپیک حرف بزن،اینجانب تصمیم بگرفتم که تاپیکی با نام "فکرکن" ایجاد بنمایم:D
در این تاپیک،افکار و عقاید خودتونو مطرح میکنید.مثلا بر اثر تفکر به فلان نتیجه رسیدید،با حرف فلان کس یا فلان عقیده موافق یا مخالفید و...
بدیهی است که این تاپیک جای تعریف کردن احساسات و خاطراتتان نیست؛بالاخره حرمت اینجا بسیار از حرف بزن بیشتر میباشد:D
البته در این تاپیک هم به مانند ح.ب، نقل قول کردن،واکنش نشون دادن،بحث کردن و.... ممنوعه.
رو بنمایید که چه در مغزتان هست!:D
 
توی جایی که صرفا بعضی عقاید موافق با نظر بعضی ها اجازه بیان داره تاپیک فکر کن نوعی جرم محسوب خواهد شد
حتی شاید فکر کردن هم جرم بشه
در سرزمین عجایب هیچ چیزی غیر ممکن نیست
 
چرا وقتی امکان داره همه ی ما اشتباه کنیم و تو استدلال هامون مشکل باشه بقیه رو احمق خطاب می کنیم؟
پیش زمینه هایی که تو ذهنمون هستن همه چیو تعیین می کنن.
نمیشه همه چیزو با چند تا گزاره و نتیجه گیری درک کرد.باور کنید نمیشه!
حتی ممکنه این حرف من هم غلط باشه /:
 
خو من به این نتیجه رسیدم که زندگی بدون معنا و بدون تعهد سخت تر از زندگی بدون معنای با تعهده . چون توی هر دو حالت اجبارِعذاب زنده بودن وجود داره اما تعهد تا حدی بی معنایی رو توجیه به میل زنده بودن میکنه : (
 
مردن بي معنا و بدون تعهد از زندگي بي معنا و با تعهد بهتره...
مشكل اينه كه مردن بي معنا و با تعهد تقريبا غير ممكنه.....

خيلي كوتاه شد يك نكته ديگه هم بگم:
يكي از سخت ترين كارهايي كه يك انسان ميتواند انجام دهد از دست دادن هويت جمعي و بدست آوردن هويت فردي است. تقريبا همه انسان ها (از جمله خودم) براي جلوگيري از مشغله فكري زياد، نگراني زياد، سختي كشيدن و حس تنهايي كل يا بخشي از هويتشان را در گروه هايي كه خود را متعلق به آن مي دانند بدست مي آورند، يكي هويتش در دينش خلاصه مي شود، يكي با وجود عدم اعتقاد به دين چنگ مي زند براي حفظ هويتش، يكي براي جبران كمبود دين چنگ مي زند به هويت تعريف شده در مخالفت با دين (احتمالا خودم)، يكي در نژادپرستي هويت مي يابد و....
افرادي با هويت هاي مستقل هستند كه جامعه را رو به جلو حركت مي دهند، كار هر كسي نيست...
 
آخرین ویرایش:
جبر حاکم بر کل سیستم،حاصل اختیار اعضاست.
مثال: در سیستم های کوانتومی،به واسطه اصل عدم قطعیت،نوعی از اختیار وجود داره ولی وقتی کنار هم قرار بگیرن و سیستم های بزرگ کلاسیکیو بسازن،اونوقت قانون علیت و در نتیجه جبر به وجود میاد.
یا مثلا هر فرد اختیار داره،اما در جامعه،قوانین و حکومت و....به وجود میاد.

دوره فلاسفه متافیزیکی تموم شده! از اسمان ها به زمین بیاید!
 
یه آدم خوب که بد میشه همیشه بدتر از آدم بدیه که همیشه بده!
چیزیه که به عینه میبینم 8-| یا خوب نباشید یا اگه هستید سعی کنید بد نشید.
 
اطلاعیه: ** من پستیو پاک نمیکنم و اختیارشم ندارم،کار مدیره****

از نظر من،کاملا حق با مارکس بود که تاریخ روندی تکاملی داره.نمیشه مستقیما به سمت جامعه ارمانی و متمدن رفت.
صحبت کردن از ازادی ادیان در جامعه ای شدیدا مذهبی،راه به هیچ جایی نمیبره. بلکه باید همونطورکه دین،ایمان رو با تاثیر بر احساسات مردم و تبلیغات زیاد به وجود اورد،برای نقد دین باید ابتدا این بت رو شکوند و این کار به عهده کاریکاتوریست ها و افرادیه که اونو به سخره میگیرن!
بعد که این ابهت فروریخت،باید دست به کار نقد منطقی شد و برای همیشه این هیولای دیکتاتورو کشت.
عقاید و ایدئولوژیا بنظرم سنتز فکر و احساسات مردم زمانه هستن.در این بین،طبقات دینی سعی داشتن بر احساسات تاثیر بذارن اما قشر بی اعتقاد،بر عقل و فکر.متاسفانه احساسات مردم از فکرشون قوی تره و این کارو برای ادیان و ظلم به بی اعتقادان فراهم کرد.اما سرانجام رشد علمی و فکری خیلی زیاد و متضاد دین میشه،از طرفی هم نظام دینی سعی داره با این رشد مقابله کنه ولی چون پایه و اساس درستی نداره،سرانجام شکست میخوره.در اینجا به مرحله "دیکتاتوری بی دینی" میرسیم که سعی داره اختیار همه چیو از دین بگیره و به همون شکلی که بالاتر گفتم،اونو بی اعتبار کنه.سر انجام این حکومت هم از بین میره و جامعه ای میمونه که احترام به عقاید رو داره،اما در این حال عقاید وحشتناک و نالایقی مثل نازیسم،فاشیسم،اسلام(!) و....هم نیستن.
در اینجا عقاید جامعه شناسانه و اقتصادی مارکسو به حوزه تکامل ادیان وارد کردم.
منابع طبیعی=احساس(تز)
نیروی انسانی=عقل(انتی تز)
مناسبات تولیدی=مکتب عقیدتی مسلط(سنتز)
طبقه اقتصادی و ثروتمند مسلط =طبقه دیندار مسلط (تز)
طبقه کارگر و فقیر=طبقه نا باور(انتی تز)
انقلاب اجتماعی=انقلاب عقیدتی
دیکتاتوری پرولتاریا=دیکتاتوری بی دینی
جامعه ارمانی کمونیستی=جامعه ارمانی عقیدتی
کار از خود بیگانه(محصول در خدمت جمع و نه شخص)=عقیده از خود بیگانه(عقیده مبتنی بر باور عموم و نه تفکر شخصی)
برابری ثروت=برابری عقاید (به شرط بی اسیبی و تاحد امکان منطقی بودن)

+ عقایدی مثل اسلام که ضد همجنسگرایان،زنان،ازادی های فردی،علم و منطق و....هستن درست مثل نازیسم،لیاقت ازادیو ندارن! شاید افرادی مثل سروش و بقیه سعی در اصلاحشون کنن،اما ذات خشن و مزخرفشون همچنان پابرجاست چون نمیشه متن سوره توبه رو تغییر داد!
 
کاش یاد می گرفتیم جبهه گرفتن برای یه مجموعه عقاید مزخرف ترین کار ممکنه!
مسخره نیست که چند ساعت نشستم و با تفسیر آیه نشون دادم که اسلام نه ضد زنه نه مرتد نه همجنسگرا بعد بازم این حرفا رو میشنوم؟
حیف به خودم قول دادم دیگه بحث اعتقادی نکنم.
دیگه هیچ وقت بحث نخواهم کرد!
مقاومت در برابر فهمیدنم بد دردیه!
 
آخرین ویرایش:
يك مسئله اي كه بايد به آن توجه داشته باشيم، محدوديت هاي انسان بودن است. ما انسان ها دستگاه هايي بدون خطا نيستيم (چه در بعد فردي و چه در بعد اجتماعي) و بايد توجه داشته باشيم كه يكي از مهم ترين اصول موفقيت در هر عملي توجه به احتمال خطا و تلاش براي جلوگيري از آن است.

به همين خاطر است كه شايد "هدف وسيله را توجيه نمي كند" چون ممكن است هدفي كاملا والا توسط وسيله هاي نامناسب آلوده شود و سرانجام هدف و وسيله با هم جابجا بشوند و هدف از يك چيز والا به يك ايده ي زنگ زده ديگر (مثل بقيه ايده ها) تبديل شود.

روندي هست كه خيلي جاها اتفاق افتاده:
ماركس خواستار برابري و عدل بود ولي در روند اجراي افكارش توسط لنين و... وسيله اي به نام انقلابي گري (منجر به استالينيسم) ذره ذره جاي هدف را گرفت.
روشن فكر هاي مذهبي (سروش و بازرگان و...) در انقلاب شركت داشتند تا به ازادي برسند ولي وسيله نامناسب باعث شد مسير انقلاب از آن ايده آل ها جدا شود.

بايد دقت كرد كه وسيله با هدف تطابق داشته باشه و اگر نداشته باشد تصميمي از سر احساسات و غرايز و ضد ايده آل هاست و نهايتا به جاي پيشرفت دوباره منجر به سقوط به قعر مي شود.
 
از جمله ایراداتی که هگل همیشه به کانت میگرفت،غیر تاریخی بودنه.
چون کانت مقولات ذهنیو به 12 مولفه کمیت،کیفیت،نسبت،چگونگی،وحدت،اثبات،جوهر،امکان،کثرت،نفی،علت و معلول،فعلیت،تمامیت،حد،تعامل علی و ضرورت تقسیم بندی کرد.
اما ذهن همه افراد رو در کل تاریخ،دارای همینا میدونست که هگل معتقد بود این دیدگاه غیر تاریخی،ایستا و غیر تکاملیه.
اما با تکامل داروینی میشه دوتاشونو باهم اشتی داد!
به اینصورت که بگیم این مقولات،طی تکامل به وجود اومدن و امکان داره بعد ها بیشترم بشن. مثلا واضحه که یک تک سلولی درکی از مفهوم جوهر نداره!
 
هر پستی که متوالی باشه ادغام میشه،هر پستی هم که اسپم باشه حذف میشه. قبل از پست دادن باید دقت کنید که موضوع تاپیک چی هست. انتقاد از فرد رو جداگانه و توی پیغام خصوصی مطرح کنید.
 
"ما خیلی زیاد فکر می کنیم و خیلی کم احساس می کنیم."
حتی با قبول اینکه بهترین ابزار شناخت ما از جهان پیرامون عقل هست.
تکیه بیش از حد به یکی از قوای ادراکی ضربه زنندست.
 
يه مصاحبه اي با سروش بود خيلي نكته جالبي رو اشاره كرد، گفت دو تا مبحث در دين وجود داره:
معنويت و فلسفه : اين بخش را فيلسوف ها و متفكرين و روشن فكر ها و خود مردم انجام مي دهند
قدرت و كنترل مردم : روحانيت
آدم جالبي است
 
اصلا اسم همین تاپیک یه نصیحت فوق العاده کاربردیه!
فکر کن!
 
حالا ک فک میکنم تاپیک حرف بزن اصن تاپیک مناسبی نیست
ناموسا تو را داده اند دو گوش و یک زبان:)
 
جزو قوانین نیست که اینجا انگلیسی حرف نزنیم! پس:
when injustice becomes law, rebellion becomes duty
پ.ن: پایینی، خب فکر می کنم و افکارم رو بیان می کنم :) یه دیالوگ بود تو یه فیلمی :) الان فهمیدم چه قدر جمله ی مهمیه :)
 
آخرین ویرایش:
جزو قوانین هست که اینجا فکر کنی حرف نزنی.
 
Back
بالا