اول از همه اينكه اين حرف كه "لطفا احساسات را دخالت ندهيد" چرت محضه
بحث فلسفیه!
درضمن، بازم میگم احساسات غیرعقلانی هستن. ولی عواطف انسانی حالت جبری دارن و مجبوریم با عاطفه انسانی باشیم.
بله من احساساتو كامل كنار بذارم ميتونم هر حرف مسخره اي رو بزنم
مسخره بودن از دیدگاه شما چیه؟
مثلا بگم هوممم...بابام ديشب بهم زور گفت! برم بكشمش :-لبخند شيطاني
(صرفا مثال زدم)
مثالتون قابل قبول نیست. قبلا هم گفتم محبت به همنوع یه مسئله بیولوژیکیه و وظیفه ماست.
چون ديدم هر چي بچه ها ميگن شما ميگي از اول گفتم احساساتو در نظير نگير گفتم راجبش يك توضيح بدم
اوکیه :)
حيوانات يك سري موجود زنده هستن مثل ما دقيقا
1-تعریف زنده چیه؟
2-باکتری هم زندست.(البته بستگی به تعریفی داره که قراره بگید)
آزار دادن چيزي كه "درد" رو ميفهمه حتي عقلاني هم نيست
درد چیه؟ وقتی یکی از اعصاب حسی تحریک میشه درد احساس میشه.چرا نباید حیوان رو درد داد؟(جدی میگم /: )
و اگه معيارت براي حق دادن به بقيه ادامه ي بقاي انسانه
ما براي بقا به تك تكشون نياز داريم
و براي همين كه دارن بقاي ما رو تضمين ميكنن قطعا شايسته ي حق و احترام هستن
1-من نمیگم به دیگر حیوانات حق ندیم.میگم وظیفمون نیست که بهشون حق بدیم!
2-یه مثال زدم.سگ ولگردی که گوشت میدزده هیچ تاثیری روی بقای من نداره.
اگه حرفتون اینه،ماهم همون عواطفو اعمال کردیم! حس حیوان دوستی.
حس حیوان دوستی؟
همچین چیزی اصلا وجود داره؟
بچه ای که از کودکی بهش هیچ حس حیوان دوستی ای نشون داده نشده یعنی انسان نیست؟
حس حیوان دوستی فقط به تربیت وابستست!
یک فرد سالم از ازار دادن حیوانات لذت نمیبره و سعی میکنه اینکارو تاجای ممکن نکنه.افراد حیوان ازار در روانشناسی(درست مثل سادیسم) چندان سالم حساب نمیشن!
شاید حیوان آزاری مشکل روانشناسی باشه ولی:
1-منظور من این نبود.من میگم که من ملزم به محبت نیستم.من ملزم به فراهم کردن حقوق خاصی براشون نیستم.
2-روانشناسی تو بعضی زمینه ها برای اینکه مشکلی رو بررسی کنه رو میاره به مقایسه با افراد به قول ما "نرمال". و این نمیتونه چیز قابل قبولی باشه. تو ایران بدحجاب گشتن به منزله مشکل روانشناختی تلقی میشد یه زمانی. ولی آیا واقعا اینطوره؟
یعنی این حرف شما که جهان مال ما نیست درست نیست. کره زمین در اختیار ماست.
یعنی عواطفی نزدیک به اونها داریم.عمدتا پستانداران.به همین دلیل از ازار دادن یه سگ بیشتر از ماهی احساس انزجار میکنیم.
نوع تربیت مشخص میکنه که چه کسی از آزار چه چیزی احساس انزجار کنه. همون طور که خیلی از بچه های به قول شما بی فرهنگ، از آزار سگ لذت میبرن ولی دلشون نمیاد ماهی عید رو دور بندازن!
خب که چی؟ در انسانم همینه! اینکه احساس چیه برامون مهم نیست،مهم اینه که ما خودمونو جای دیگران میذاریم،میفهمیم احساس بدی دارن،ناخودگاه تمایل به کمک پیدا میکنیم.
میگم ما اگه مجبور نبودیم لزومی نبود به هم خوبی کنیم.ولی مجبوریم! مغز ما مارو مجبور میکنه.اینطوری تکامل پیدا کردیم.
1- تجربه خلافشو نشون داده!
میگم مغلطست میگید تجربه
مثل اینه که بگم چون سلجوقیان خیلی بهتر از قاجار بوده پس ترکا خیلی بهتر از فارس ها هستن! ربطی نداره واقعا.
2- چون "احساس" داره.روح گراها میگن احساس مال روحه،ماتریالیستا مادیه.اما هردو قائلن به اینکه حیوان درد رو حس میکنه.
تعریف احساس رو خواهشا در نظر داشته باشید! پیام عصبی ای که به خاطر تحریک نورون ها ایجاد میشه بهش میگیم احساس. چرا تحریک کردن اعصاب حیوانات بده؟(البته دقت کنید که من نمیگم حیوان آزاری.میگم عدم محبت به حیوانات و حقوق قائل نشدن!)