شیطنت ها

[hesamfear]

پاسخ : شیطنت ها

پایه صندلی معلم رو تا مرز شکستگی خم کردیم و وقتی که بیچاره روش نشست یه دفعه پایه صندلی شکست و کلی بش خندیدم . ولی هیچی بمون نگفت و ما کلی خجالت کشیدیم...

 

[saye]

پاسخ : شیطنت ها

آهان یکی دیگه !
هر وقت موبایل یکی زنگ می خورد ! بچه ها میخندیدن و دست میزدن(یهو وسط درس)!!!
البته اوایل مهارت لازمو (!) نداشتیم و موبایل هر کی زنگ می خورد اول همه ساکت میشدن ببینن مال کیه بعد دست میزدن!!!!!!!!!!!!

ما هم ازین کارا می کردیم ولی دیگه کار به جایی رسید که موبایل معلمم که زنگ می زد می خندیدیم و سرفه می کردیم!!!!

 

[Kimiaj]

پاسخ : شیطنت ها

اگه تو وبلاگ ما میرفتین الان میدونستین ما چه عمل توپی مرتکب شدیم! ما چند تا کارتن شیر کش رفتیم و بطور صلواتی بین بچه ها تقسیم کردیم!!!! و البته من تمام حصیرهای دیوارای راهرو رو تخریب کردم و از طرف معاونمون لقب "ام الفساد" رو دریافت نمودم!!!

 

[longman]

پاسخ : شیطنت ها

ما کارهای درخشانی داشتیم
دوبار فرار کردیم از مدرسه یه بار اصلا نفهمیدن ولی یه بار زنگ زدن با خالی بندی که همه موندن فقط شما در رفتین ساعت 3 بعد از ظهر کشوندنمون مدرسه گفتن بیچارتون می کنیم ولی هیچ کاری هم نکردن حتی تعهد هم ندادیم

 

[panther]

پاسخ : شیطنت ها

هیچی به ÷ایه املت هایی که صبح ها میرفتیم می خوردیم نمی رسه
4 تا دختر که دو تا شون چادرین. ساعت 7 صبح که نصفی دارن میرن کوه(شایدم میان!) میرن قهوه خونه. در جوار عزیزان املت می خورن!

 

[Sampadik]

پاسخ : شیطنت ها

http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,39986.0.html

 

[niloofar.l]

پاسخ : شیطنت ها

یه معلم قرآن داشتیم همه به خصوص من و دوستم! ازش متنفر بودیم این آخر تقریبا همش سر کلاسش جیم میزدیم
یه بار سر کلاس قرآن امسال و زیست پارسال یکی از بچه ها ساعتش رو تنظیم کرد سر یه ساعت مشخص زنگ بزنه ما هم وقتی زنگ زد همگی با هم خودکار هامون(تک تک یا همشون رو با هم!) انداختیم زمین معلم قرآن هم خیلی عصبی شد داشت دود از سرش بالا میرفت!ولی خوب جلوی ما میخوست وانمود کنه عصبی نشده قیافش پایه خنده شده بود
یه بار رفتیم دفتر داری تونستیم شماره موبایل و خونه ی تمام معلم های عزیز (:-& :-& :-& )رو پیدا کنیم!! خیلی حال داد حالا هم همش باهاشون اس ام اس بازی ! میکنیم
یه بار امتحان قلم چی داشتیم گفتن خودتون برید دفترچه ها رو بردارید شانس ما دفترچه های پاسخ هم همون جا بود برداشتیم تمام جواب ها رو از روش نوشتیم
یه بار تاریخ میخواست امتحان بگیره ما هیچ کدوم نخونده بودیم رفتیم کلاس رو آغشته از سرکه کردیم کلاس بوی سرکه گرفت گفتیم نمیریم توی کلاس ولی کلاس توی حیاط تشکیل شد و امتحان هم گرفت
یه بار با یه دوستام رفتیم از توی ماشین یکی از معلما (که خیلی دوستش دارم )یه چیزی براش بیاریم توی ماشینش پر برگه های نمونه سوال! بود دوستم بر داشت ولی به درد ما نخورد مال یه مدرسه دیگه بود X-( X-( X-( X-(
در هفته ی معلم یه شعر آماده کرده بودیم اول کلاس 5 بار پشت سر هم میخوندیم بعد هر هرچی میشد (هر اتفاق خنده دار یا چیزی بجز درس) شعر رو دوباره دوبار پشت هم میخوندیم در همین ایام به خاطر یاری به بقیه کلاس ها یه روز رفتیم سر تمام کلاسا این شعرو خوندیم
یه بار میخواستیم یه معلما رو تعقیب کنیم معلمه فهمید ما هم ضایع شدیم برگشتیم!
تقلب که دیگه گفتن نداره سر هر امتحان با هر ترفندی که بشه میتقلبیدیم!دوستان میگن تو هر وقت میخوای تقلب کنی از نس میخندی صندلیت میره رو ویبره

 

[کوزت]

پاسخ : شیطنت ها

sms بازی سره کلاس
فیلم گرفتن از معلم
یواش به معلم فحش دادن
open book امتحان دادن
و ...

 

[amir3_13]

پاسخ : شیطنت ها

از اونجايي كه قفل هاي مدرسه ي ما بخشي از اموال موزه ي مل به حساب مياند روزي اتفاقي فهميذديم كه كليد يه بچه ها ازمايشگاه شيمي و زيست رو باز ميكنه........
فرداش من و همكلاسي ها فهميديم همه جاي مدرسه از دستشويي معلم ها تا ابدارخونه و بوفه و پشت بووم و در اصلي مدرسه و هرجايي كه فكرشو بكنيد..........روزاي خوبي بود روزي كه معلما تو مدرسه بعد از تعطيلي مدرسه گير افتادن روزي كه چاييشون طعم نمك ميداد روزي كه معلما ادشتن ميتركيدن از دستشويي كه البته سرايدارمون سريع به داد معلم ها رسيد و در را باز كرد........


در كل خدا از سر تقصيرات تموم نشدني ما بگذره............
اگه عذاب وجدان بگيرم ميرم معلم ميشم



*دو پست یکی شد*

 

[closeman]

پاسخ : شیطنت ها

امسال ما و 13 نفر از بچه ها تو کارگاه کامپیوتر بودیم و داشتیم کار می کردیم . زنگ خورد و باید می رفتیم سره کلاس شیمی هم داشتیم...معلمه شیمی مون هم هیچ کی ازش خوشش نمیامد.30 دقیقه که گذشت دره کارگاه رو بستن می خواستیم بریم کلاس که رامون ندادن 14نفری ریختیم تو دفتر و دفترو زیرو رو کردیم.من هی پتکه رو خاموش می کردم شیرینی ها رو می خوردم و تا اخره زنگ تو دفتر بودیم.
بعدش فهمیدم معلم شیمیه پر رو شده بود هر جلسه رفتیم سره کلاسش...

 

[closeman]

پاسخ : شیطنت ها

توی کلاس بودیم که کخمون گرفت به یکی از بچه ها بتکیم...که یه دفعه دیدیم صدای یه زنگ بلند اونم وسط کلاس ریاضی امد...انقد خندیدیم...معلممون هم کلی بهمون بد بد نگاه کرد...

 

[محمد!]

پاسخ : شیطنت ها

امسال من و رفقام کلی گند زدیم
یه جایی هم نزدیک بود کارمون به دادگاه بکشه...

 

[محمد!]

پاسخ : شیطنت ها

ما بیرون از مدرسه چیز های جالبی اتفاق افتاد که یه کم جنبه بالا میخواد...

 

[Ebi]

پاسخ : شیطنت ها

من کلا بچه آرومیم شیطونی نمی کنم بچه هایی که منو می شناسن می دونن!البته گاهی شیطون گولم می زنه!

 

[dr.eniac]

پاسخ : شیطنت ها

زنگ آخر بود و دبير نداشتيم
همه اومديم بيرون
من گوشيم دستم بود دم بوفه مدرسه كه ييهو معاون پرورشي از پشت شيشه زد و گفت اون چيه گفتم مشخص نيست ؟
گفت مضخصه دست تو چيكار ميكنه ؟
گفتم خوب گوشي من بايد دست خودم باشه ديگه
گفت صبر كن الان اومدم
آقا تا از پشت شيشه كنار رفت من و بقيه دوستامون كه سابقه گرفتن گوشي رو داشتيم زود گوشيهارو جمع كرديم (دادن دست من بدبخت ) منو از بالاي ديوار مدرسه فرستادن بيرون خودشون تو مدرسه موندن
گفتن معاونه مثله خراي گيج اومده دنبالت ميگشته ولي پيدات نكرده جيباي مارو گشته چيزي نبودي *** شده رفته.

 

[Ebi]

پاسخ : شیطنت ها

روزهایه آخره امسال بود و مدرسه ول یه زنگ معلم نداشتیم رفتیم آب بازی من کاملا خیس شده بودم داشتم یه بطری آب میکردم و به دوستم می گفتم باید حاله این نامردا رو بگیریم کلی بدو بیراهم بهشون گفتم سرمو که بلند کردم دیدم مدیر بالا سرمه دیگه خودتون تا ته شو بخونین

 

[ثنا]

پاسخ : شیطنت ها

من که اگه بگم چی کار کردن بچه ها کفتون می بره یه اکیپ بودن که تو دهه ی مبارک فجر دست به کار تاریخی زدن از در مدرسه رفتن بالا بنری که درباره 22بهمن بود آتیش زدن (بیچاره ها میخواستن بدونن جنسش چیه ) کار به حراست استانم کشید تا یک ماهم قرنطینه بود
بازم بگم........

 

[mahta_H]

پاسخ : شیطنت ها

والا ما زیاد شیطنت داریم ولی من یادم نمی آد فقط اینو بدونین که همش رو درختاو نرده هایه مدرسه ولو ایم! یه دفعه ام با دوستم زود اومدم مدرسه در بسته بود ، خوب بالایه دره مدرسمون حفاظ داره و نمی شه ازش رفت بالا ماهم مثل دیوانه ها رفتیم از دره سازمان بریم بالا ! دوستم که نمی تونست من رفتم از اون ور درو باز کردم بعد از پشت مدرسه رفتیم دره پشتی ام بسته بود از بالایه در نگاه کردم دیدم دره اونوریو باز کردن ! خلاصه خیط شدیم برگشتیم !

 

[homayun]

پاسخ : شیطنت ها

كپسول اتشنشاني سر كلاس خالي كرديم اين از همه خاص تر بودتا اخراج هم رفتيم اما به جاي ما ناظم اخراج شد
پيچوندن زياد داشتيم،طوري كه اخر سال هندسه تموم نشد
يه چيز ديگه هم داريم مختصه كلاس خودمون يه هفته قبل عيد روز اخره،صبح همه بچه ها رو يه جا جمع ميكنيم بعد عيد رو تبريك ميگيم بعد هم ميريم خونه هامون اين حركتمون تو مدرسه معروفه
كلا كلاس ما كسي درس بخونه تعجب داره،٣ ساله داريم ميخنديم

 

[معین جیگر]

پاسخ : شیطنت ها

یه روز روزی که دربی بودوسر پیزوزی(پرسپولیس) با دوستام دعوای سختی کردیم طرف پرسپولیس 12 نفر استقلالم 9 نفر دیگه حسابی زدیم تو سر صورت هم بعد دیدیم اقای ناظم تشریف اورد دست اینجانب که تا 20 روز اندرون گچ بود و مدیر از هممون تعهد نامه گرفت و گفت بابا هاتون بیان بابا ی من که اصلا تا اخر سالم مدرسه نرفت مدیرمون تا 2 روز یادش رفت اون تعهد نامه روز اخر پاره کردیم هر 21 نفر بعد پرتش کردیم جلو در دفتر ولیب عاقبت انظبات هممون شد17