- شروع کننده موضوع
- #1
- ارسالها
- 1,688
- امتیاز
- 19,970
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 2
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 94
- مدال المپیاد
- فقط شیمی ولا غیر!!!
- دانشگاه
- شهید بهشتی
- رشته دانشگاه
- پزشکی
سلام
میخوام براتون از قصه ها بگم
اول از قصه هایی که نسل به نسل گشتند تا به ما رسیدند اونایی که قهرمان کودکی های ما بودند. مثل شنگول و منگول و حبه انگور. خاله سوسکه. حسن کچل . شاهزاده هایی که به جنگ دیوها می رفتند و .... هر چند که همون موقع ها داستان های دیگه ای روی کار اومده بود با قهرمان های دیگه . سیندرلا اومد با کفش بلورینش؛ سفید برفی با هفت تا کوتوله اش؛ پری دریایی با شاهزاده زیباش؛ شنل قرمزی با اون گرگ بدِ گنده..... تازه این اول راه بود کم کم قصه های ایرانی کم رنگ و کم رنگ تر شد در عوض داستانهای فرنگی که خدایی خیلی هم جذاب و دوست داشتنی بودند رفتند روی صفحه تلویزیون؛ پینوکیو با اون دماغ درازش؛ سندباد با اون کلاغ بامزه اش و خیلی داستانهای خوش آب و رنگ تصویری دیگه...
حالا هم که دیگه نوبت آواتار و عصر یخبندان و نمو و گارفیلد و و بچه رئیس و بقیه است.......
اصلا چرا دارم این مقدمه چینی ها رو می کنم؟
یه راست برم سر اصل مطلب
دیروز که همانا روز کودک بود به این فکر کردم که ما(سمپادی ها) به عنوان یک گروه کوچیک از جامعه چیکار می تونیم برای کودکان بکنیم. خوشحال کردن یک کودک یا نوجوان خیلی سخت نیست میتونه با یک داستان شاد باشه.
القصه یه لامپ بالای سرم روشن شد که ...
.
.
.
مسابقه ی قصه نویسی با موضوع کودک و نوجوان
از امروز تا تاریخ ۸ آبان (روز نوجوان) فرصت دارید یک قصه بنویسید و به ما ارسال کنیم.
به برترین اثر نشان تعلق میگیرد.
همچنین آثار به عنوان قصه برای کودکان مبتلا به سرطان، MS و سایر بیماری ها خوانده می شود.
در صورت استقبال فیلم یا وویس دورهمی با کودکان در اینجا قرار داده می شود.
حرف در گوشی پایانی: خیلی از آدم ها برای تغییر زندگیشون فقط نیازمند یک انرژی خوب هستند و بچه ها از قصه ها این انرژی رو دریافت می کنند. کمک کنید این انرژی رو بهشون بدیم!
میخوام براتون از قصه ها بگم
اول از قصه هایی که نسل به نسل گشتند تا به ما رسیدند اونایی که قهرمان کودکی های ما بودند. مثل شنگول و منگول و حبه انگور. خاله سوسکه. حسن کچل . شاهزاده هایی که به جنگ دیوها می رفتند و .... هر چند که همون موقع ها داستان های دیگه ای روی کار اومده بود با قهرمان های دیگه . سیندرلا اومد با کفش بلورینش؛ سفید برفی با هفت تا کوتوله اش؛ پری دریایی با شاهزاده زیباش؛ شنل قرمزی با اون گرگ بدِ گنده..... تازه این اول راه بود کم کم قصه های ایرانی کم رنگ و کم رنگ تر شد در عوض داستانهای فرنگی که خدایی خیلی هم جذاب و دوست داشتنی بودند رفتند روی صفحه تلویزیون؛ پینوکیو با اون دماغ درازش؛ سندباد با اون کلاغ بامزه اش و خیلی داستانهای خوش آب و رنگ تصویری دیگه...
حالا هم که دیگه نوبت آواتار و عصر یخبندان و نمو و گارفیلد و و بچه رئیس و بقیه است.......
اصلا چرا دارم این مقدمه چینی ها رو می کنم؟
یه راست برم سر اصل مطلب
دیروز که همانا روز کودک بود به این فکر کردم که ما(سمپادی ها) به عنوان یک گروه کوچیک از جامعه چیکار می تونیم برای کودکان بکنیم. خوشحال کردن یک کودک یا نوجوان خیلی سخت نیست میتونه با یک داستان شاد باشه.
القصه یه لامپ بالای سرم روشن شد که ...
.
.
.
مسابقه ی قصه نویسی با موضوع کودک و نوجوان
از امروز تا تاریخ ۸ آبان (روز نوجوان) فرصت دارید یک قصه بنویسید و به ما ارسال کنیم.
به برترین اثر نشان تعلق میگیرد.
همچنین آثار به عنوان قصه برای کودکان مبتلا به سرطان، MS و سایر بیماری ها خوانده می شود.
در صورت استقبال فیلم یا وویس دورهمی با کودکان در اینجا قرار داده می شود.
حرف در گوشی پایانی: خیلی از آدم ها برای تغییر زندگیشون فقط نیازمند یک انرژی خوب هستند و بچه ها از قصه ها این انرژی رو دریافت می کنند. کمک کنید این انرژی رو بهشون بدیم!
آخرین ویرایش: