بعد کنکور....!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع >____<
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

>____<

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
11,533
نام مرکز سمپاد
Farzanegan1
شهر
Mashhad
سال فارغ التحصیلی
1396
پیرو تاپیک شب کنکور؛گفتم یه تاپیک بزنم برا بعد کنکور و توش حس و حالمون رو بعد از شنیدن جمله معروف:"داوطلبین گرامی وقت آزمون به پایان رسید" بنویسم:D
 
از خودم شروع میکنم
وقتی پاسخ نامه رو دادم؛احساس کردم که دنیام به آخر رسیده و از حوزه امتحانیم تا خونه رو رو جدول های خیابون قدم زدم!(دستامو باز کرده بودم و کل شهر نگام میکردن:-")
 
من هم از خودم بگم ، وقتی گفتن وقت تموم شده با بیشترین سرعت از دانشگاه شیراز خارج شدم ، اولین نفر سوار اتوبوس شدم و تقریبا دویدم تا خونه دوستم که بالای یه سراشیبی زیاد قرار داشت ، تا فقط بهش بگم دوست گرامی (تجربی بود) شیمی امسال خیلی آسونه و فردا خواستی کنکور بدی اهمیت زیادی بده ب فیزیک :D خیلی با انرژی بودم ، خیلی . اومدم خونه ، من یک سال بود کامپیوتر نداشتم ؛ خیلی احساس سبکی خوبی بود و دلم می خواست فقط بخوابم تو روز های اول .
سال کنکور افسرده شده بودم ، حتی با تجویز دکتر یه ذره قرص های آرام بخش مصرف می کردم ، اون تابستون ، تو همین سمپادیا ، خیلی حالم بهتر شد . ورزش هم شروع کردم بعد تر و و اقعا این ورزشه بود ک شادی می آورد تو زندگی .
یه جایی ک واقعا حس کردم زندگی بهتر شده اون روزی بود که پادکست انتخاب رشته سمپادیا رو شنیدم ، خیلی آهنگ های خوب و مطالب خوبی داشت و آهنگ هاش رو 300 بار گوش دادم . با تشکر از همه اون هایی ک پاد کست ساختن . بعدش هم رتبه و بهت و این ک با این چی میشه آورد و ...
بعدش هم ک دیگه درگیر این ک چه رشته ای خوبه و چه مسیری خوبه بودم و بعدش هم یه چند تا مسافرت و نهایتا نتایج نهایی که توی حرم امام رضا بودم که اومد و رشته کامپیوتر عجیب و غریب ( چون اصلا فکرش هم نمی کردم این رشته رو بیارم) و نهایتا جو خیلی خیلی خوب و دوستانه ای که توی این رشته و دانشگاه هست و منی که الآن به معنای واقعی کلمه خیلی خوشحال تر هستم نسبت به اون روز هایی که دبیرستانی بودم و ب قولی سمپادی بودم ، چون سمپاد خیلی جوش دوستانه نبود برای من لااقل . (هم سن هام خیلی شاخ بودن... شاید یه دلیلش این بود . )
 
آخرین ویرایش:
اولین جمله ای که گفتم :
سگ توش، ریدم :|
 
از اونجا که شب قبلش کلا نخوابیده بودم، کلا روز کنکور شبیه یه خواب و رویا بود. قبلش که خیلی استرس داشتم. تموم که شد اومدم بیرون دیدم اااا تموم شد کنکور. چیزی که یه سال پدرمون دراومد سرش همین بود که تموم شد. چقدر زود:) اومدم بیرون و دیدم مامان بابام وایتادن. گفتن ترسیدیم از حال بری از شدت خستگی و مشکلی پیش بیاد. داداشم هم که با هم کنکور دادیم هی میگفت آره فلان سوال اینقدر نزدم اینقدر زدم. فلان مبحثش ساده بود اون یکی سخت بود. بعد به من میگفتن چیکار کردی؟ میگفتم نمیدونم یادم نیست:))) واقعا یادم نمی اومد خب... یعنی یعد ازمون سوالاشو میدیدم نمیدونستم اینا بود تو امتحان یا نه. این بود که انتظارشون از صد و خرده ای رفته بود رو هزار دو هزار. میگفتن خراب کردی نمیگی:|
خلاصه نتایج اومد و از برادرم هم بهتر شدم و تقریبا راضی بودم. بعدشم که گذشت به دنبال رشته ها برو و دانشگاه های مختلف با افراد مختلف صحبت کردن و اینا. اواخرش هم دیگه واقعا حوصلم سر رفته بود منتظر بودم زودتر دانشگاه شروع شه...
 
خب ما تو حوزه کلی آشنا داشتیم ... از بچه‌های راهنمایی و دبیرستان ... آزمون که تموم شد مث بعد از آزمونای قلمچی اومدم بیرون و با بچه‌ها سلام علیک و اینا ... "عه چه خبر خیلی وقته ندیدمت بابا به ما هم سری بزن" و از این چیزا ...
بعد ۴-۵ تایی اومدیم که از دانشگاهی که حوضه امتحان بود بریم بیرون ... تو اون مسیر پیاده روی کوتاه یه جمله یکی از بچه‌ها گفت : کنکور ۹۶ تموم شد ... از اول هی ۱۶ تیر ۱۶ تیر میکردن همین بود ... حالا برم برنامه بریزم برا کنکور ۹۷ ... ((((:
خلاصه بعد کنکور اگر هم بد داده باشین باز یه حس خوبی دارین ... یه حس رهایی ... ولی خب اگه خوب داده باشین این حسه تا دم دانشگاه باهاتون میمونه ... :-"
 
اومدیم بیرون بابام اینا پرسیدن چطور بود و اینا گفتم اوکی بود ! گفتن پس وسایلتو جمع کردیم بریم مسافرت :))! از همون حوزه امتحانی رفتیم مسافرت :))) با همون شلوار گشاد و دمپایه :)) حتی اونروز مداد و پاک کنم رو وقتی ماشینو تمیز میکردم از ماشین پیدا کردم :))
 
احتمالا تو حیاط حوزه یه نخ سیگار روشن میکنم که بشوره ببره.
 
دانشگاه بهشتی بودم با اون شیبای مزخرفش .

برای رفت با اتوبوس بردنمون بالا برای برگشت گفتن خودتون برید((:
بعد احساس می گردم پاهام توان نداره یه چندباری هم پام لغزید ((:
بعدشم رفتم کنکور هنر رو با تاخیر فراوان از رو بیکاری دادم (((:
 
توي حوزه ي ما خيليي شلوغ بود هيچ وقت همچين جمعيتي نديده بودن سعي كردم خيلي مثبت باشم ب همه لبخند بزنم و بگم ايشالله عالي شه اين از من تو جلسه بعد رفتم دنبال دسشويي ك كجاس بعد ب اونايي ك تو اون كلاسه با من افتاده بودن گفتم كجاس خنديدن
بهترين دوستم تو يه رديف با من بود خلوت كرده بود با هيشكي حرف نميزد سه تا از بچه هاي مدرسه باهام تو يه كلاس افتادن بقيه دوستامم تو راهروي اون دانشگاه
وفتي تموم شد مغزم خالي بود خالي خالي
رفتم كنك زبانم دادم و قبل كنكور زبان تو ماشين شروع كردم ب گريه كردن
بعد كنك تجربي چون گوشي نداشتم مامانم اينا روپيدا نميكردم
تا از يه اقايي گوشيشو گرفتم
دوستم ك الان از هم رشته ايامه اونم گم شده بود
خيلي عجيب بود بعد كنك زبان منو بردن بيرون با همون مانتو خاكستري مدرسه:D
 
اومدم بیرون با خودم میگفتم شت باز گند زدم که
گوشیمو برداشتم کل پیام از کلی ادم که حتی فکرشم نمیکردم داشتم که برام ارزوی موفقیت کرده بودن و یک حالمو بهتر کرد
رفتم خونه داداشم گفت اماده شو بریم ناهار بیرون گفتم برو بابا! دستمو گرفت انداختم تو حموم گفت سریع دوش بگیر باید ناهار بریم بیرون((((:
خلاصه رفتیم ناهار بیرون و در حال غذا خوردن گفتن داریم میریم فرانسه زندگی کنیم چند سال ((((:

از اون جا به بعد همه چی خیلی عجیب عوض شد :د
 
موقع کنکور ارشد برگشتنا خودم از حوزه اومدم و قبل از اینکه برسم خونه رفتم از سوپر سرکوچه دوتا چیپس سبزیجات+ماست موسیر خریدم و با خواهرم نشستیم خوردیم:)

کنکور کارشناسی هم اومدم خونه ناهار خوردم و با پدرم راجع به سوالات حرف زدیم بعدش هم رفتم کنکور زبان دادم
 
معلق بودم و واقعا نمیتونستم هیچ نظری صادر کنم
مامانم جلو در بود با عجله در اومدم و سوار ماشین شدم مهم نبود چطوری دادم کنکورو فقط میخواستم سریع برسم خونه و بزنم بیرون
سوار ماشین شدیم و اومدم خونه سریع حاضر شدم و زدم بیرون قرار بود بریم مهمونی خونه دوستم و مسیر طولانی بود
از خونه تا اونجارو پیاده رفتم و واقعا تو حال خودم نبودم و برامم مهم نبود مردم چی میگن خبری که انتظارشو میرفت هر چند تلخ شنیدم و همین دیگه
 
واقعا واقعا خیلی حس خوبی داره
یه حسِ وای خدایا شکرت دیگه همه چی تموم شد
بعدش البته من خنگ بازی در اوردم منتظر نموندم اتوبوسای دانشگاه بیان مجبور شدم نیم ساعت تو بیابون پیاده روی کنم 🤣
ولی حدود ده بار از بابام پرسیدم یعنی واقعا تموم شد؟
 
خب خب خب دیگه تموم شد ولی من حس پوچی میکنم. انگار توی یه خلا افتادم که هیچی به ذهنم نمیرسه
 
اقا موقع که جواب اومد هم رتبه بر اساس درصد دی رو اعلام میکنن هم تیر؟
که بدونیم با کدوم رتبه مثلا انتخاب رشته کنیم یا به صورت اتوماتیک بهترین رتبه از بین دی و تیر انتخاب میشه؟
 
Back
بالا