- شروع کننده موضوع
- #1
tizechamoosh
Hasty Khoshg Daman
آخرین ویرایش:
ببین اینو اگه تو سایت نمیگفتی باهات بحث نمیکردم ولی حالا که عمومیش کردی دیگه جهنم:چند روزی بود که میخواستم درمورد فردوسی بنویسم، مجالش نبود. هنوزم البته مجالش نیست، اما در حد توضیح درمورد یک بیت شاید باشه. بیتی که خیلی آشناست برامون.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
این بیت چند ایراد اساسی داره.
یک: سال سی غلطه.
دو: زبان فارسی قبل از فردوسی زنده شد. زبان فارسی در دوره سامانیان دوباره شکوفا شد. خطی که فردوسی باهاش مینوشت زمان سامانیان رسمیت گرفت. رودکی و دقیقی شعرای قبل از فردوسی بودن. پس ادعای زنده کردن زبان پارسی غلطه.
سه: ادعای زنده کردن زبان پارسی با ترکیب غلط "سال سی" خنده داره. بیشتر از این که بخواد توانایی و شاهکارش رو به نمایش بذاره، داره به سخره میگیره. شاعر با هم قافیه کردن یک ترکیب غلط و "پارسی" مفهومی جز تمسخر نمیرسونه!
چهار: اگر پارسی رو مجاز از فرهنگ ایران بدونیم نه زبان فارسی، این جمله هم بسیار متناقض و خنده داره. کسی که سی سال رنج برده تا فرهنگ و شکوه ایران رو بازنویسی کنه، پتک "عجم" رو برمیداره تا بکوبه به مجسمه ای که ساخته!
حالا، سوال اساسی اینه که آیا فردوسیِ حکیم با اون توانایی در زبان و ادبیات فارسی، بعد از سی و اندی سال سرایش شاهنامه، با اون حساسیت در انتخاب کلمات، با اون حساسیت نسبت به عزت ایران و ایرانی، همچین بیتی میگه؟
به فرض فردوسی گفته که از نظم کاخی بلند افراشته به قصد زیان ندیدن زبان فارسی. چرا کاخ بلندش رو با آجر های سست و شکسته برافراشته؟ اون هم جایی که از کاخ بلندش داره حرف میزنه.ببین اینو اگه تو سایت نمیگفتی باهات بحث نمیکردم ولی حالا که عمومیش کردی دیگه جهنم:
ترکیب سال سی همونه که ما توی «گذشته بر او سالیان ششهزار» میبینیم و ایرادی ازش نمیگیریم
نیز اگر خودت شاهنامه رو خونده باشی مصراع هایی مثل «کهن بود بر سال هشتاد مرد» و «به گیتی درون سال سی شاه بود» رو دیدی
(اصلا ما همه اینا رو مردود و جعلی حساب میکنیم که ادعات غلط درنیاد)
گیریم انگشتشمار اشعاری که از رودکی مونده میتونه یه زبان رو زنده نگه داره (گرچه از لحاظ مضمون، پراکنده و از لحاظ حجم، خیلی کمتره) و دقیقی هم که اصلا حرفی سرش نیست
فردوسی انگیزهش از سرایش این مصراع -اگه مال خودش باشه- رو اول شعر مشخص کرده: پی افکندم از نظم کاخی بلند، که از باد و باران نیابد گزند (حال آنکه کاخ منظوم رودکی از باد و باران گزند یافت ولی فردوسی خیر، نظرمو بالاتر گفتم که فرق اساسیشون چیه)
بعدشم، عجم پتکی به سر شاهنامه نیست
ایرانی ای که فردوسی آخر شاهنامه بهش میرسه تا دویست سال عجمه! چه بخواد، چه نخواد، عجمه! این پتک به سر شاهنامه نخورده، به سر اونی خورده که به ایرانی شاهنامه لقب عجم داده چون فردوسی عجم نموندنشو با کارش تضمین کرده، عجم آخر شاهنامه رو زنده کرده
حالا حرف زیاده ها، خوابم میاد ممکنه شر و ور سروده باشم ولی تو حرفات ایراد کم نیست...
د آخه مسئله اینه که کدوم آجر شکسته؟به فرض فردوسی گفته که از نظم کاخی بلند افراشته به قصد زیان ندیدن زبان فارسی. چرا کاخ بلندش رو با آجر های سست و شکسته برافراشته؟ اون هم جایی که از کاخ بلندش داره حرف میزنه.
اینکه زبان رسمی کشور در زمان سامانیان و غزنویان و سلجوقیان بود بخاطر شاهنامه بود؟
اگر ادعای شاعر زنده نگهداشتن زبان فارسیه، میشه رودکی و دقیقی و کلن زبان فارسی دوره سامانی رو نادیده گرفت اما وقتی میگه زنده کردم، نه.
متوجه منظورت از دویست سالی ک میگی نمیشم. دویست سال قبلش یا بعدش؟
آجر پاره که چه عرض کنم، دیوارش خرابه. ستایش سلطان محمود غزنوی و بعد هجوش، داستانی پر از تناقضه. اصل داستان زیر سواله ولی اول به ایراد آجر پرداختم. واژه های "خراب" و "نظم" و "بنا" توی کاخ بلند فردوسی اون آجر پاره هاست. فردوسی میتونه وسط هر داستانی از هر واژه ای استفاده کنه، ولی وقتی داره پز کارشو میده، از واژه های بیگانه استفاده میکنه!د آخه مسئله اینه که کدوم آجر شکسته؟
من برات مثال آوردم که خودت ببینی اگه امروز این ترکیب مغلوب به چشم ما غلطه لزوما اون زمان هم نبوده
قرار نیست رودکی و دقیقی رو نادیده بگیریم
شاهنامه در ضمن که در حجمی بیشتر و پیوستگی مطلب (چیزی که دو بار بهش اشاره کردم که در حفظ یک نوشته ادبی خیلی اهمیت داره) یک پشتوانه قوی برای زبان فارسی شده، بخش مهمی از تاریخ ایران رو هم حفظ کرده
خودمون هم میدونیم که از اشعار رودکی فقط بخش کمیش برامون مونده و اشعار دقیقی هم به واسطه خود فردوسی محافظت شده (از شعرای اون حدود زمانی غالبا اشعار زیادی نمونده)
حالا نمیدونم دلیل اینکه تا این مرحله قبول کردی و گیرت شده این که چرا گفته زنده کردم و نگفته زنده نگه داشتم چیه! چون خودت رسما میبینی از هر ده واژه رندوم فارسی که تو لغتنامه سرچ کنی حداقل واسه شیش تاش نمونه شعر از فردوسی میاد
این میشه زنده نگه داشتن زبان فارسی، شصت هزار بیت قطعا گنجایش بیشتری برای زنده نگهداشتن یک زبان داره؛ ولی نگفته من زبان فارسی رو زنده نگه داشتم، گفته عجم رو زنده کردم! اون ملت بدبخت سرخورده ی آخر کتابم با تاریخی که من ازشون نوشتم زنده شدن! این مفهوم تا حدی بدیهیه که جایی برای توضیحش نمیبینم، به تفاوت «زبان فارسی» و «عجم» بی توجه نباش
دویست سال هم حدودیه، از حمله اعراب تا پایان خلافت کامل عباسی بر ایران و تجزیه شدن حکومت ضد ایرانی
من چند جا خوندم که ابیات این شعر اصیل نیستن و بعد از فروسی سرودن و بهش نسبت دادن . این یعنی ممکنه کلا شعر از فردوسی نباشه . منبعای مکتوبشم الان دوتا پیدا کردم تو کتابام اما بقیه اینترنتین .چند روزی بود که میخواستم درمورد فردوسی بنویسم، مجالش نبود. هنوزم البته مجالش نیست، اما در حد توضیح درمورد یک بیت شاید باشه. بیتی که خیلی آشناست برامون.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
این بیت چند ایراد اساسی داره.
یک: سال سی غلطه.
دو: زبان فارسی قبل از فردوسی زنده شد. زبان فارسی در دوره سامانیان دوباره شکوفا شد. خطی که فردوسی باهاش مینوشت زمان سامانیان رسمیت گرفت. رودکی و دقیقی شعرای قبل از فردوسی بودن. پس ادعای زنده کردن زبان پارسی غلطه.
سه: ادعای زنده کردن زبان پارسی با ترکیب غلط "سال سی" خنده داره. بیشتر از این که بخواد توانایی و شاهکارش رو به نمایش بذاره، داره به سخره میگیره. شاعر با هم قافیه کردن یک ترکیب غلط و "پارسی" مفهومی جز تمسخر نمیرسونه!
چهار: اگر پارسی رو مجاز از فرهنگ ایران بدونیم نه زبان فارسی، این جمله هم بسیار متناقض و خنده داره. کسی که سی سال رنج برده تا فرهنگ و شکوه ایران رو بازنویسی کنه، پتک "عجم" رو برمیداره تا بکوبه به مجسمه ای که ساخته!
حالا، سوال اساسی اینه که آیا فردوسیِ حکیم با اون توانایی در زبان و ادبیات فارسی، بعد از سی و اندی سال سرایش شاهنامه، با اون حساسیت در انتخاب کلمات، با اون حساسیت نسبت به عزت ایران و ایرانی، همچین بیتی میگه؟
خب حرف منم اینه که این آب روشن رو سیاه نکنیمتو این آب روشن مگردان سیاه
که عیب آورد بر تو و عیب خواه
-
بگویش که عیب کسان را مجوی
جز آن گه که برتابی ازعیب روی
همچنان نظرم اینه که مهم نتایج حاصلست، این چیزایی که شما میگید بوده شعرا مدح سرایی و گاهی حتی تملق میکردند و در ستایش حکامی که موافقشون بودند می سرودند یا گاهی شعری در اشعار دو شاعر عینا پیدا میشه که معلوم نیست به خطا جا گرفته یا شعر دزدی بوده یا چی و خیلی مسائل دیگه چه موارد اخلاقی چه از نظر فن چه خیلی مسائل دیگه. شعرا رو به مرتبه خداگونه اگه نبینیم بعد هم این طوری شکه نمیشیم و فراموش نمیکنیم نه مهم نام شخصو شاعره نه مهم ایرادات جزئی و اخلاقیات شاعرو خیلی چیزای دیگه مهم بیشتر معنا مفهومیه که انتقال پیدا میکنه و تاثیری که داره.
دمت گرم.من چند جا خوندم که ابیات این شعر اصیل نیستن و بعد از فروسی سرودن و بهش نسبت دادن . این یعنی ممکنه کلا شعر از فردوسی نباشه . منبعای مکتوبشم الان دوتا پیدا کردم تو کتابام اما بقیه اینترنتین .
منابعی که پیداکردم :
شاهنامه فردوسی با مقدمه مجتبی مینوی ( بر اساس نسخه مسکو ) : مقدمه
شاهنامه به نثر به اهتمام امیرحسین علیقلی : بخش فردوسی کیست ؟ شاهنامه چیست ؟
دروغ هایی که به فردوسی نسبت دادند
بیتِ: بسی رنج بردم در این سال سی… از فردوسی است؟
فردوسی ستیزی مدرن
بیت جعلی فردوسی
حتی توی سایت گنجور هم با عنوان هجونامه (منتسب) آورده شده
چون سلطان اول حمایت کرده و بعد از دربار بیرونش کرده، زندگینامه فردوسی کاملا توجیهش میکنهآجر پاره که چه عرض کنم، دیوارش خرابه. ستایش سلطان محمود غزنوی و بعد هجوش، داستانی پر از تناقضه.
جوابتو متین جان قبلا دادنواژه های "خراب" و "نظم" و "بنا" توی کاخ بلند فردوسی اون آجر پاره هاست. فردوسی میتونه وسط هر داستانی از هر واژه ای استفاده کنه، ولی وقتی داره پز کارشو میده، از واژه های بیگانه استفاده میکنه!
مثل این میمونه که من وقتی میخوام برم مهمونی شورت ابریشمی بپوشم و پیرهنم پلی استر باشه، به نافِ زیر پیرهنم نگین الماس بزنم ولی انگشتر بدلی بندازم دستم
سه چهار بار دیگه برو جواب قبلیمو بخونفردوسی دویست سال بعد از "دویست سال عجم بودن" ایرانی ها متولد شده و شاهنامه سیصد سال بعد از اون. فردوسی از شاهنامه ابومنصوری که به زبان فارسی بود استفاده کرده. فردوسی هر بار داستانی رو نقل کرده گفته من فقط این داستان رو به نظم درآوردم، فردوسی از منابعش یاد کرده اما فردوسی ای که از شاه خیر ندید میاد مدعی زنده کردن زبان فارسی میشه و گله مند که شاه قدرمو ندونست. چقدر همچین چیزی ممکنه؟
ببین من حرفم سر اون یه بیته و ایراداتی که تو داری بهش میگیریفردوسی کسیه که معتقده عجم رو (ملت حقیر شده رو) دوباره بدین پارسی (اگر پارسی رو مجاز از فرهنگ و تاریخ ایران بدونیم) زنده کرده. (یعنی منت میذاره سر ملت و میگه شما عجم بودین من دوباره ایرانیتون کردم؟) از جانفشانی برای ایران گفته، سی و چند سال تو این داستان ها غرق بوده، اما ناراحته که چرا شاه بهش نپرداخته.
تو میگی سال سی درسته برای استناد بهش چند بیت دیگه از شاهنامه رو مثال میزنی و میگی الان چنین چیزی غلطه ولی اون موقع درست بوده. اگر از شعرای دیگه قبل و بعدش نمونه ای هست، می پذیرم که ادعات درسته.
سعی میکنم، متاسفانه در حافظه ادبیم جز اینا چیزی نبود
کدوم بخش حرف متین جواب این حرف منه؟ این که فردوسی خدا نیست و ممکنه اشتباه کنه؟ بله ممکنه اشتباه کنه. اما نه جایی که قراره دلبری کنه. تو شست هزار بیت ممکنه هر چرت و پرتی بگه چون شاه نمیخونه، اما جایی که داره دلبری میکنه تو اوج پختگی این خامی رو از خودش بجا نمیذاره. فارغ از اون با چنین استدلالی تحقیق در مورد اصالت آثار کلن منتفیه، چون ممکنه هر کسی هر چیزی گفته باشه.
این بخش که قرار نیست همش فارسی باشه
تو داری میگی نباید از واژگان خراب و بنا و... استفاده کنه منم دقیقا دارم با حرف متین جوابتو میدم، فردوسی خدا نیست، درصد واژگان عربی شاهنامه ناچیزه و رسالت شاهنامه هم سرهنویسی نیست و الخ، بفرما بالا باز دقیق ببین چیگفتم
"خامی" هم برای هزارمین بار، تعریف توئه
دقیقا این که اون ابیات رو حفظ بودم به این خاطر بود که مثل تو (البته بدون خوندن مقاله کسی و صرف حس خودم، اگه تو اینطور نبودی) فکر کردم که چقدر اون بیت احمقانهست و رفتم تحقیق کردم
متوجه شدم سال سی لزوما غلط نیست مگر اینکه اون ابیات هم جعلی باشن
چرا بجای این که جواب حرف منو بدی، حرف بی ربط میزنی؟ من کی گفتم زنده کردن فارسی ینی همه واژگانش فارسی باشه؟ از کجای حرفم استنباط کردی زبان فقط یک سری واژه است؟
این که میگی بنا و خراب و واژههای عربی چیه تو این بخش