• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

شاهنامه فردوسی

بجز شعرایی که توی کتابای درسیمون هست چقد شاهنامه خوندین؟

  • خیلی کم

  • کم

  • متوسط

  • زیاد

  • خیلی زیاد

  • اصلا


نتایج فقط بعد از رای‌دادن قابل مشاهده هستند. لطفا الکی رای ندید!
بخشی از ستایش خرد از شاهنامه فردوسی:

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد

خرد رهنمای و‌خرد دلگشای
خرد دست گیرد بهر دو سرای

ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست

خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان

چه‌گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او برخورد

کسی کو‌خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده ی خویش ریش
 
بپویید کاین مهتر آهرمن است
 
من عاشق داستان زال رودابه استم. خیلی خوب و رمانتیکه
 
چند روزی بود که میخواستم درمورد فردوسی بنویسم، مجالش نبود. هنوزم البته مجالش نیست، اما در حد توضیح درمورد یک بیت شاید باشه. بیتی که خیلی آشناست برامون.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی

این بیت چند ایراد اساسی داره.
یک: سال سی غلطه.
دو: زبان فارسی قبل از فردوسی زنده شد. زبان فارسی در دوره سامانیان دوباره شکوفا شد. خطی که فردوسی باهاش مینوشت زمان سامانیان رسمیت گرفت. رودکی و دقیقی شعرای قبل از فردوسی بودن. پس ادعای زنده کردن زبان پارسی غلطه.
سه: ادعای زنده کردن زبان پارسی با ترکیب غلط "سال سی" خنده داره. بیشتر از این که بخواد توانایی و شاهکارش رو به نمایش بذاره، داره به سخره میگیره. شاعر با هم قافیه کردن یک ترکیب غلط و "پارسی" مفهومی جز تمسخر نمیرسونه!
چهار: اگر پارسی رو مجاز از فرهنگ ایران بدونیم نه زبان فارسی، این جمله هم بسیار متناقض و خنده داره. کسی که سی سال رنج برده تا فرهنگ و شکوه ایران رو بازنویسی کنه، پتک "عجم" رو برمیداره تا بکوبه به مجسمه ای که ساخته!

حالا، سوال اساسی اینه که آیا فردوسیِ حکیم با اون توانایی در زبان و ادبیات فارسی، بعد از سی و اندی سال سرایش شاهنامه، با اون حساسیت در انتخاب کلمات، با اون حساسیت نسبت به عزت ایران و ایرانی، همچین بیتی میگه؟
 
چند روزی بود که میخواستم درمورد فردوسی بنویسم، مجالش نبود. هنوزم البته مجالش نیست، اما در حد توضیح درمورد یک بیت شاید باشه. بیتی که خیلی آشناست برامون.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی

این بیت چند ایراد اساسی داره.
یک: سال سی غلطه.
دو: زبان فارسی قبل از فردوسی زنده شد. زبان فارسی در دوره سامانیان دوباره شکوفا شد. خطی که فردوسی باهاش مینوشت زمان سامانیان رسمیت گرفت. رودکی و دقیقی شعرای قبل از فردوسی بودن. پس ادعای زنده کردن زبان پارسی غلطه.
سه: ادعای زنده کردن زبان پارسی با ترکیب غلط "سال سی" خنده داره. بیشتر از این که بخواد توانایی و شاهکارش رو به نمایش بذاره، داره به سخره میگیره. شاعر با هم قافیه کردن یک ترکیب غلط و "پارسی" مفهومی جز تمسخر نمیرسونه!
چهار: اگر پارسی رو مجاز از فرهنگ ایران بدونیم نه زبان فارسی، این جمله هم بسیار متناقض و خنده داره. کسی که سی سال رنج برده تا فرهنگ و شکوه ایران رو بازنویسی کنه، پتک "عجم" رو برمیداره تا بکوبه به مجسمه ای که ساخته!

حالا، سوال اساسی اینه که آیا فردوسیِ حکیم با اون توانایی در زبان و ادبیات فارسی، بعد از سی و اندی سال سرایش شاهنامه، با اون حساسیت در انتخاب کلمات، با اون حساسیت نسبت به عزت ایران و ایرانی، همچین بیتی میگه؟
ببین اینو اگه تو سایت نمیگفتی باهات بحث نمیکردم ولی حالا که عمومیش کردی دیگه جهنم:

ترکیب سال سی همونه که ما توی «گذشته بر او سالیان شش‌هزار» می‌بینیم و ایرادی ازش نمی‌گیریم
نیز اگر خودت شاهنامه رو خونده باشی مصراع هایی مثل «کهن بود بر سال هشتاد مرد» و «به گیتی درون سال سی شاه بود» رو دیدی
(اصلا ما همه اینا رو مردود و جعلی حساب میکنیم که ادعات غلط درنیاد)
گیریم انگشت‌شمار اشعاری که از رودکی مونده میتونه یه زبان رو زنده نگه داره (گرچه از لحاظ مضمون، پراکنده و از لحاظ حجم، خیلی کمتره) و دقیقی هم که اصلا حرفی سرش نیست
فردوسی انگیزه‌ش از سرایش این مصراع -اگه مال خودش باشه- رو اول شعر مشخص کرده: پی افکندم از نظم کاخی بلند، که از باد و باران نیابد گزند (حال آنکه کاخ منظوم رودکی از باد و باران گزند یافت ولی فردوسی خیر، نظرمو بالاتر گفتم که فرق اساسیشون چیه)

بعدشم، عجم پتکی به سر شاهنامه نیست
ایرانی ای که فردوسی آخر شاهنامه بهش میرسه تا دویست سال عجمه! چه بخواد، چه نخواد، عجمه! این پتک به سر شاهنامه نخورده، به سر اونی خورده که به ایرانی شاهنامه لقب عجم داده چون فردوسی عجم نموندنشو با کارش تضمین کرده، عجم آخر شاهنامه رو زنده کرده

حالا حرف زیاده ها، خوابم میاد ممکنه شر و ور سروده باشم ولی تو حرفات ایراد کم نیست...
 
ببین اینو اگه تو سایت نمیگفتی باهات بحث نمیکردم ولی حالا که عمومیش کردی دیگه جهنم:

ترکیب سال سی همونه که ما توی «گذشته بر او سالیان شش‌هزار» می‌بینیم و ایرادی ازش نمی‌گیریم
نیز اگر خودت شاهنامه رو خونده باشی مصراع هایی مثل «کهن بود بر سال هشتاد مرد» و «به گیتی درون سال سی شاه بود» رو دیدی
(اصلا ما همه اینا رو مردود و جعلی حساب میکنیم که ادعات غلط درنیاد)
گیریم انگشت‌شمار اشعاری که از رودکی مونده میتونه یه زبان رو زنده نگه داره (گرچه از لحاظ مضمون، پراکنده و از لحاظ حجم، خیلی کمتره) و دقیقی هم که اصلا حرفی سرش نیست
فردوسی انگیزه‌ش از سرایش این مصراع -اگه مال خودش باشه- رو اول شعر مشخص کرده: پی افکندم از نظم کاخی بلند، که از باد و باران نیابد گزند (حال آنکه کاخ منظوم رودکی از باد و باران گزند یافت ولی فردوسی خیر، نظرمو بالاتر گفتم که فرق اساسیشون چیه)

بعدشم، عجم پتکی به سر شاهنامه نیست
ایرانی ای که فردوسی آخر شاهنامه بهش میرسه تا دویست سال عجمه! چه بخواد، چه نخواد، عجمه! این پتک به سر شاهنامه نخورده، به سر اونی خورده که به ایرانی شاهنامه لقب عجم داده چون فردوسی عجم نموندنشو با کارش تضمین کرده، عجم آخر شاهنامه رو زنده کرده

حالا حرف زیاده ها، خوابم میاد ممکنه شر و ور سروده باشم ولی تو حرفات ایراد کم نیست...
به فرض فردوسی گفته که از نظم کاخی بلند افراشته به قصد زیان ندیدن زبان فارسی. چرا کاخ بلندش رو با آجر های سست و شکسته برافراشته؟ اون هم جایی که از کاخ بلندش داره حرف میزنه.
اینکه زبان رسمی کشور در زمان سامانیان و غزنویان و سلجوقیان بود بخاطر شاهنامه بود؟
اگر ادعای شاعر زنده نگهداشتن زبان فارسیه، میشه رودکی و دقیقی و کلن زبان فارسی دوره سامانی رو نادیده گرفت اما وقتی میگه زنده کردم، نه.

متوجه منظورت از دویست سالی ک میگی نمیشم. دویست سال قبلش یا بعدش؟
 
به فرض فردوسی گفته که از نظم کاخی بلند افراشته به قصد زیان ندیدن زبان فارسی. چرا کاخ بلندش رو با آجر های سست و شکسته برافراشته؟ اون هم جایی که از کاخ بلندش داره حرف میزنه.
اینکه زبان رسمی کشور در زمان سامانیان و غزنویان و سلجوقیان بود بخاطر شاهنامه بود؟
اگر ادعای شاعر زنده نگهداشتن زبان فارسیه، میشه رودکی و دقیقی و کلن زبان فارسی دوره سامانی رو نادیده گرفت اما وقتی میگه زنده کردم، نه.

متوجه منظورت از دویست سالی ک میگی نمیشم. دویست سال قبلش یا بعدش؟
د آخه مسئله اینه که کدوم آجر شکسته؟
من برات مثال آوردم که خودت ببینی اگه امروز این ترکیب مغلوب به چشم ما غلطه لزوما اون زمان هم نبوده
قرار نیست رودکی و دقیقی رو نادیده بگیریم
شاهنامه در ضمن که در حجمی بیشتر و پیوستگی مطلب (چیزی که دو بار بهش اشاره کردم که در حفظ یک نوشته ادبی خیلی اهمیت داره) یک پشتوانه قوی برای زبان فارسی شده، بخش مهمی از تاریخ ایران رو هم حفظ کرده
خودمون هم میدونیم که از اشعار رودکی فقط بخش کمیش برامون مونده و اشعار دقیقی هم به واسطه خود فردوسی محافظت شده (از شعرای اون حدود زمانی غالبا اشعار زیادی نمونده)
حالا نمیدونم دلیل اینکه تا این مرحله قبول کردی و گیرت شده این که چرا گفته زنده کردم و نگفته زنده نگه داشتم چیه! چون خودت رسما میبینی از هر ده واژه رندوم فارسی که تو لغت‌نامه سرچ کنی حداقل واسه شیش تاش نمونه شعر از فردوسی میاد
این میشه زنده نگه داشتن زبان فارسی، شصت هزار بیت قطعا گنجایش بیشتری برای زنده نگه‌داشتن یک زبان داره؛ ولی نگفته من زبان فارسی رو زنده نگه داشتم، گفته عجم رو زنده کردم! اون ملت بدبخت سرخورده ی آخر کتابم با تاریخی که من ازشون نوشتم زنده شدن! این مفهوم تا حدی بدیهیه که جایی برای توضیحش نمی‌بینم، به تفاوت «زبان فارسی» و «عجم» بی توجه نباش
دویست سال هم حدودیه، از حمله اعراب تا پایان خلافت کامل عباسی بر ایران و تجزیه شدن حکومت ضد ایرانی
 
د آخه مسئله اینه که کدوم آجر شکسته؟
من برات مثال آوردم که خودت ببینی اگه امروز این ترکیب مغلوب به چشم ما غلطه لزوما اون زمان هم نبوده
قرار نیست رودکی و دقیقی رو نادیده بگیریم
شاهنامه در ضمن که در حجمی بیشتر و پیوستگی مطلب (چیزی که دو بار بهش اشاره کردم که در حفظ یک نوشته ادبی خیلی اهمیت داره) یک پشتوانه قوی برای زبان فارسی شده، بخش مهمی از تاریخ ایران رو هم حفظ کرده
خودمون هم میدونیم که از اشعار رودکی فقط بخش کمیش برامون مونده و اشعار دقیقی هم به واسطه خود فردوسی محافظت شده (از شعرای اون حدود زمانی غالبا اشعار زیادی نمونده)
حالا نمیدونم دلیل اینکه تا این مرحله قبول کردی و گیرت شده این که چرا گفته زنده کردم و نگفته زنده نگه داشتم چیه! چون خودت رسما میبینی از هر ده واژه رندوم فارسی که تو لغت‌نامه سرچ کنی حداقل واسه شیش تاش نمونه شعر از فردوسی میاد
این میشه زنده نگه داشتن زبان فارسی، شصت هزار بیت قطعا گنجایش بیشتری برای زنده نگه‌داشتن یک زبان داره؛ ولی نگفته من زبان فارسی رو زنده نگه داشتم، گفته عجم رو زنده کردم! اون ملت بدبخت سرخورده ی آخر کتابم با تاریخی که من ازشون نوشتم زنده شدن! این مفهوم تا حدی بدیهیه که جایی برای توضیحش نمی‌بینم، به تفاوت «زبان فارسی» و «عجم» بی توجه نباش
دویست سال هم حدودیه، از حمله اعراب تا پایان خلافت کامل عباسی بر ایران و تجزیه شدن حکومت ضد ایرانی
آجر پاره که چه عرض کنم، دیوارش خرابه. ستایش سلطان محمود غزنوی و بعد هجوش، داستانی پر از تناقضه. اصل داستان زیر سواله ولی اول به ایراد آجر پرداختم. واژه های "خراب" و "نظم" و "بنا" توی کاخ بلند فردوسی اون آجر پاره هاست. فردوسی میتونه وسط هر داستانی از هر واژه ای استفاده کنه، ولی وقتی داره پز کارشو میده، از واژه های بیگانه استفاده میکنه!
مثل این میمونه که من وقتی میخوام برم مهمونی شورت ابریشمی بپوشم و پیرهنم پلی استر باشه، به نافِ زیر پیرهنم نگین الماس بزنم ولی انگشتر بدلی بندازم دستم :))
من از اول به زنده کردن ایراد گرفتم. تفاوت زنده کردن و زنده نگه داشتن تفاوت زلف و جعد نیست، تفاوت دم مسیح و دم و بازدم معمولیه. بدیهیه که بهش گیر بدم. و برام عجیبه کسی مثل فردوسی با اون حساسیت روی کلمات، همچین حرفی بزنه. وقتی هم درمورد اصالت یه اثر حرف میزنیم طبیعیه روی واژه ها حساس بشیم.
فردوسی دویست سال بعد از "دویست سال عجم بودن" ایرانی ها متولد شده و شاهنامه سیصد سال بعد از اون. فردوسی از شاهنامه ابومنصوری که به زبان فارسی بود استفاده کرده. فردوسی هر بار داستانی رو نقل کرده گفته من فقط این داستان رو به نظم درآوردم، فردوسی از منابعش یاد کرده اما فردوسی ای که از شاه خیر ندید میاد مدعی زنده کردن زبان فارسی میشه و گله مند که شاه قدرمو ندونست. چقدر همچین چیزی ممکنه؟

یکی بندگی کردم ای شهریار
که ماند ز من در جهان یادگار

بناهای آباد گردد خراب
ز باران وز تابش آفتاب

پی افگندم از نظم کاخی بلند
که از باد و بارانش نیاید گزند

شاعر خطاب به شهریار میگه کاخی که برات ساختم، از باد و باران گزند نمیابد.
برین نامه بر سالها بگذرد
همی خواند آنکس که دارد خرد

کند آفرین بر جهاندار شاه
که بی او مبیناد کس پیشگاه
هرکس این شاهنامه رو بخونه میگه دم سلطان محمود غزنوی گرم.

حالا فردوسی که از سلطان محمود بابت سرایش شاهنامه و تقدیم به اون بزرگوار صله دریافت نمیکنه، میسراید:

بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی

به دانش نبد شاه را دستگاه
وگرنه مرا برنشاندی به گاه


این داستان رو نظامی عروضی در کتاب چهار مقاله روایت کرده.
این بیت هم در ادامه:
به سی سال بردم به شهنامه رنج
که شاهم ببخشد بسی تاج و گنج

خب شاید فردوسی احمق بوده که سی سال عمر و ثروتش رو گذاشته پای این کار و منتظر بوده سر پیری شاه بیاد بهش پول بده. حالا اون پول رو سر پیری میخواسته چکار کنه خدا میدونه! کاری به این نداریم که تاریخپایان شاهنامه قبل از سلطنت سلطان محموده! احتمالن فردوسی پیشگویی کرده.


فردوسی کسیه که معتقده عجم رو (ملت حقیر شده رو) دوباره بدین پارسی (اگر پارسی رو مجاز از فرهنگ و تاریخ ایران بدونیم) زنده کرده. (یعنی منت میذاره سر ملت و میگه شما عجم بودین من دوباره ایرانیتون کردم؟) از جانفشانی برای ایران گفته، سی و چند سال تو این داستان ها غرق بوده، اما ناراحته که چرا شاه بهش نپرداخته.
(برای چرند بودن این داستان میتونید به نوشته ابوالقاسم پرتو مراجعه کنید)
 
چند روزی بود که میخواستم درمورد فردوسی بنویسم، مجالش نبود. هنوزم البته مجالش نیست، اما در حد توضیح درمورد یک بیت شاید باشه. بیتی که خیلی آشناست برامون.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی

این بیت چند ایراد اساسی داره.
یک: سال سی غلطه.
دو: زبان فارسی قبل از فردوسی زنده شد. زبان فارسی در دوره سامانیان دوباره شکوفا شد. خطی که فردوسی باهاش مینوشت زمان سامانیان رسمیت گرفت. رودکی و دقیقی شعرای قبل از فردوسی بودن. پس ادعای زنده کردن زبان پارسی غلطه.
سه: ادعای زنده کردن زبان پارسی با ترکیب غلط "سال سی" خنده داره. بیشتر از این که بخواد توانایی و شاهکارش رو به نمایش بذاره، داره به سخره میگیره. شاعر با هم قافیه کردن یک ترکیب غلط و "پارسی" مفهومی جز تمسخر نمیرسونه!
چهار: اگر پارسی رو مجاز از فرهنگ ایران بدونیم نه زبان فارسی، این جمله هم بسیار متناقض و خنده داره. کسی که سی سال رنج برده تا فرهنگ و شکوه ایران رو بازنویسی کنه، پتک "عجم" رو برمیداره تا بکوبه به مجسمه ای که ساخته!

حالا، سوال اساسی اینه که آیا فردوسیِ حکیم با اون توانایی در زبان و ادبیات فارسی، بعد از سی و اندی سال سرایش شاهنامه، با اون حساسیت در انتخاب کلمات، با اون حساسیت نسبت به عزت ایران و ایرانی، همچین بیتی میگه؟
من چند جا خوندم که ابیات این شعر اصیل نیستن و بعد از فروسی سرودن و بهش نسبت دادن . این یعنی ممکنه کلا شعر از فردوسی نباشه . منبعای مکتوبشم الان دوتا پیدا کردم تو کتابام اما بقیه اینترنتین .
منابعی که پیداکردم :
شاهنامه فردوسی با مقدمه مجتبی مینوی ( بر اساس نسخه مسکو ) : مقدمه
شاهنامه به نثر به اهتمام امیرحسین علیقلی : بخش فردوسی کیست ؟ شاهنامه چیست ؟
دروغ هایی که به فردوسی نسبت دادند
بیتِ: بسی رنج بردم در این سال سی… از فردوسی است؟
فردوسی ستیزی مدرن
بیت جعلی فردوسی
حتی توی سایت گنجور هم با عنوان هجونامه (منتسب) آورده شده
 
تو این آب روشن مگردان سیاه
که عیب آورد بر تو و عیب خواه

-

بگویش که عیب کسان را مجوی
جز آن گه که برتابی ازعیب روی

همچنان نظرم اینه که مهم نتایج حاصلست، این چیزایی که شما میگید بوده شعرا مدح سرایی و گاهی حتی تملق میکردند و در ستایش حکامی که موافقشون بودند می سرودند یا گاهی شعری در اشعار دو شاعر عینا پیدا میشه که معلوم نیست به خطا جا گرفته یا شعر دزدی بوده یا چی و خیلی مسائل دیگه چه موارد اخلاقی چه از نظر فن چه خیلی مسائل دیگه. شعرا رو به مرتبه خداگونه اگه نبینیم بعد هم این طوری شکه نمیشیم و فراموش نمیکنیم نه مهم نام شخصو شاعره نه مهم ایرادات جزئی و اخلاقیات شاعرو خیلی چیزای دیگه مهم بیشتر معنا مفهومیه که انتقال پیدا میکنه و تاثیری که داره.
خب حرف منم اینه که این آب روشن رو سیاه نکنیم :))
بله فردوسی خدا نبوده، مقدس نبوده و ممکنه اشتباه هم بکنه. کسی منکر این نیست.
شاهنامه هم اثر بزرگی در حفظ تاریخ و فرهنگ ایران بوده و هست، شکی هم در این نیست.
اما اینجا بحث در مورد اصالت یک اثره، نه نتیجه اش. انگار من زیر یک درخت سیب قرمز نشسته ام، گرسنه ام، سیب زردی که رو زمین افتاده رو برمیدارم و میخورم و میگم دم اونی که این درخت رو کاشته گرم، خدا به این درخت برکت بده. من نتیجه اثر رو نفی نکردم، من نسبت اون اثر با خالقش رو زیر سوال بردم.
 
من چند جا خوندم که ابیات این شعر اصیل نیستن و بعد از فروسی سرودن و بهش نسبت دادن . این یعنی ممکنه کلا شعر از فردوسی نباشه . منبعای مکتوبشم الان دوتا پیدا کردم تو کتابام اما بقیه اینترنتین .
منابعی که پیداکردم :
شاهنامه فردوسی با مقدمه مجتبی مینوی ( بر اساس نسخه مسکو ) : مقدمه
شاهنامه به نثر به اهتمام امیرحسین علیقلی : بخش فردوسی کیست ؟ شاهنامه چیست ؟
دروغ هایی که به فردوسی نسبت دادند
بیتِ: بسی رنج بردم در این سال سی… از فردوسی است؟
فردوسی ستیزی مدرن
بیت جعلی فردوسی
حتی توی سایت گنجور هم با عنوان هجونامه (منتسب) آورده شده
دمت گرم.
 
آجر پاره که چه عرض کنم، دیوارش خرابه. ستایش سلطان محمود غزنوی و بعد هجوش، داستانی پر از تناقضه.
چون سلطان اول حمایت کرده و بعد از دربار بیرونش کرده، زندگینامه فردوسی کاملا توجیهش می‌کنه
واژه های "خراب" و "نظم" و "بنا" توی کاخ بلند فردوسی اون آجر پاره هاست. فردوسی میتونه وسط هر داستانی از هر واژه ای استفاده کنه، ولی وقتی داره پز کارشو میده، از واژه های بیگانه استفاده میکنه!
مثل این میمونه که من وقتی میخوام برم مهمونی شورت ابریشمی بپوشم و پیرهنم پلی استر باشه، به نافِ زیر پیرهنم نگین الماس بزنم ولی انگشتر بدلی بندازم دستم :))
جوابتو متین جان قبلا دادن
فردوسی دویست سال بعد از "دویست سال عجم بودن" ایرانی ها متولد شده و شاهنامه سیصد سال بعد از اون. فردوسی از شاهنامه ابومنصوری که به زبان فارسی بود استفاده کرده. فردوسی هر بار داستانی رو نقل کرده گفته من فقط این داستان رو به نظم درآوردم، فردوسی از منابعش یاد کرده اما فردوسی ای که از شاه خیر ندید میاد مدعی زنده کردن زبان فارسی میشه و گله مند که شاه قدرمو ندونست. چقدر همچین چیزی ممکنه؟
سه چهار بار دیگه برو جواب قبلیمو بخون
فردوسی برای کاری که کرده نیاز به حمایت نداشته اونم وقتی سلطان محمود مشهوره به حمایت از ادبا و شعرا؟
زبان مادری فردوسی فارسی نبوده و پهلوی رو به خوبی نمی‌دونسته، بعد از دویست سال عجم بودن ایرانی‌ها اون مقداری از فارسی که فردوسی توی کتابش استفاده کرده دارای ارزشیه که من و تو درکش نمی‌کنیم
زبان فارسی یکسر واژه نیست! اون چیزی که فردوسی زنده‌‌ش کرده بخش اعظمش قاعده‌ست (دلیل اینکه میگه زنده کرده رو هم چند بار برات گفتم مگر بمقاومت بیخود) و اینه که امروز شما میگی سال سی غلطه چون فکر می‌کنی رسالت شاهنامه اینه که واژگانش فارسی خالص باشه
متین هم گفت که چقدر واژه عربی توی شاهنامه‌ست
فردوسی کسیه که معتقده عجم رو (ملت حقیر شده رو) دوباره بدین پارسی (اگر پارسی رو مجاز از فرهنگ و تاریخ ایران بدونیم) زنده کرده. (یعنی منت میذاره سر ملت و میگه شما عجم بودین من دوباره ایرانیتون کردم؟) از جانفشانی برای ایران گفته، سی و چند سال تو این داستان ها غرق بوده، اما ناراحته که چرا شاه بهش نپرداخته.
ببین من حرفم سر اون یه بیته و ایراداتی که تو داری بهش میگیری
اصل هجونامه منتسبه، تو نسخه مسکو خیلی از ابیاتش نیست، تو خیلی از نسخ کلا هجونامه وجود نداره، سرایش "نمیرم از این پس که من زنده‌ام" تقریبا مردوده!
حرف من اینه که ایرادت از اساس چرنده، اینی که الان از نظامی عروضی آوردی یه منبع قابل بحث و منطقیه، در حد سواد ناچیز منم نیست که ایرادی بهش بگیرم
ولی ایرادت از "سال سی" و "عجم" و "آجرپاره" منطقی نیست
امیدم بود محتوای حرف رو بگیری، در بخش انتساب من حرفی ندارم ابدا!
 
کاش یاد بگیری بجای جدل کردن، بحث کنی.
 
تو میگی سال سی درسته برای استناد بهش چند بیت دیگه از شاهنامه رو مثال میزنی و میگی الان چنین چیزی غلطه ولی اون موقع درست بوده. اگر از شعرای دیگه قبل و بعدش نمونه ای هست، می پذیرم که ادعات درسته.


کدوم بخش حرف متین جواب این حرف منه؟ این که فردوسی خدا نیست و ممکنه اشتباه کنه؟ بله ممکنه اشتباه کنه. اما نه جایی که قراره دلبری کنه. تو شست هزار بیت ممکنه هر چرت و پرتی بگه چون شاه نمیخونه، اما جایی که داره دلبری میکنه تو اوج پختگی این خامی رو از خودش بجا نمیذاره. فارغ از اون با چنین استدلالی تحقیق در مورد اصالت آثار کلن منتفیه، چون ممکنه هر کسی هر چیزی گفته باشه.

چرا بجای این که جواب حرف منو بدی، حرف بی ربط میزنی؟ من کی گفتم زنده کردن فارسی ینی همه واژگانش فارسی باشه؟ از کجای حرفم استنباط کردی زبان فقط یک سری واژه است؟
 
تو پیام اول من دقیق گفتم "اگه مال خودش باشه"
مسئله من انتساب شعر نیست، اینه که داری به هر استدلالی زور میزنی ردش کنی!
نمیدونم چطور از حرفای من نتیجه‌گیری می‌کنی سر مجادله دارم
اعصابم از چیز دیگه‌ای خورده و طبعا مقداری پرخاش توی حرفام نمود داره ولی غرض و مرضی ندارم، ولی مقاومتت در فهمیدن منظور من و اینکه هر بار میری سر خونه اول داره عصبی‌ترم میکنه

تو میگی سال سی درسته برای استناد بهش چند بیت دیگه از شاهنامه رو مثال میزنی و میگی الان چنین چیزی غلطه ولی اون موقع درست بوده. اگر از شعرای دیگه قبل و بعدش نمونه ای هست، می پذیرم که ادعات درسته.

سعی می‌کنم، متاسفانه در حافظه ادبیم جز اینا چیزی نبود

کدوم بخش حرف متین جواب این حرف منه؟ این که فردوسی خدا نیست و ممکنه اشتباه کنه؟ بله ممکنه اشتباه کنه. اما نه جایی که قراره دلبری کنه. تو شست هزار بیت ممکنه هر چرت و پرتی بگه چون شاه نمیخونه، اما جایی که داره دلبری میکنه تو اوج پختگی این خامی رو از خودش بجا نمیذاره. فارغ از اون با چنین استدلالی تحقیق در مورد اصالت آثار کلن منتفیه، چون ممکنه هر کسی هر چیزی گفته باشه.

این بخش که قرار نیست همش فارسی باشه
تو داری میگی نباید از واژگان خراب و بنا و... استفاده کنه منم دقیقا دارم با حرف متین جوابتو میدم، فردوسی خدا نیست، درصد واژگان عربی شاهنامه ناچیزه و رسالت شاهنامه هم سره‌نویسی نیست و الخ، بفرما بالا باز دقیق ببین چی‌گفتم
"خامی" هم برای هزارمین بار، تعریف توئه
دقیقا این که اون ابیات رو حفظ بودم به این خاطر بود که مثل تو (البته بدون خوندن مقاله کسی و صرف حس خودم، اگه تو اینطور نبودی) فکر کردم که چقدر اون بیت احمقانه‌ست و رفتم تحقیق کردم
متوجه شدم سال سی لزوما غلط نیست مگر اینکه اون ابیات هم جعلی باشن

چرا بجای این که جواب حرف منو بدی، حرف بی ربط میزنی؟ من کی گفتم زنده کردن فارسی ینی همه واژگانش فارسی باشه؟ از کجای حرفم استنباط کردی زبان فقط یک سری واژه است؟

این که میگی بنا و خراب و واژه‌های عربی چیه تو این بخش :|
 
Back
بالا