حرص درارترین لحظات زندگی

یکی از اقوام اومده بودن خونمون، و خب چون اومدن متوجه شدن ک مثلاً من جراحی داشتم و اینا
من اون موقع نمیخواستم کسی بفهمه چون واقعاً حالم خوب نبود و نمیخواستم کلی آدم برای عیادت بیان خونمون و کلاً حوصله‌ی سر و صدا نداشتم، حالمو بدتر میکرد، میخواستم ی کم بگذره، بهتر ک شدم بعد بگم
بعد خب اینا اومدن ده دقیقه ب احوالپرسی و اینا گذشت، خب با توجه ب ریخت و قافه‌ی من فهمید حالم بده و مجبور شدیم بگیم چی شده،
آقا پنج دقیقه نشد، زنگ زد ب مامانش گفت آره عاطفه جونم عمل کرده:|
اصلاً نذاشت بهش بگیم نمیخوایم فعلاً کسی بدونه، ب کسی نگو
ب خدا بی‌بی‌سی هم سرعت اینا رو نداره!:|
هیچی دیگه، از اونطرف مادرش اینا با سرعت عمل بیشتر شروع ب پخش اخبار کردن و بعدش از شوهرخاله‌ی نوه‌ی دایی مامانم گرفته تا خواجه حافظ شیرازی زنگ زدن یا اومدن و جویای احوالات بنده شدن:|
البته ذات احوالپرسی و نگران شدن بد نیستا، اتفاقاً خوشحالم میشم ک مثلاً منو دوست دارن و نگرانم میشن و اینا، ولی این ک هدف نهایی من نیستم، دخالت و فضولی توو زندگی من و خانوادمه روو مخ و حرص دراره!!!:|:|:|


در پی پست بالایی،
تولد یکی از دوستام بود ک معلمه، میخواستم سورپرایزش کنم، کلی بادکنک و کادو و اینا بردم ی جاییو براش درست کرده بودم و اینا
چندتا از شاگرداش دیدن ک من چیکار میکنم، زنگ آخرشون بود داشتن میرفتن و منم منتظر ک زودتر برن
میدونید چیکار کردن؟!
یکی‌یکی اومدن گفتن خانوم فلانی تولدتون مبارک:|
و منم اون پشت هرچقدر چشمک میزدم و ادا در میوردم نمیفهمیدن:|
خلاصه ک سورپرایزم اندکی لو رفت، چون توو اون جمع فقط من میدونستم تولدش کِیه!!
اما خب دمش گرم زیاد ب روی خودش نیورد و مثلاً غافلگیر شد:))
اینم یکی دیگه از لحظات حرص درار زندگیم بود:|

هنوزم ک بهشون فکر میکنم حرصم میگیره:| :| :|
 
وقتی با یکی داری از استرس امتحان حرف میزنی اون میگه هیچی نخوندم تو هم میگی نخوندم
بعد دوباره بعد ازمون میگه گند زدم تو هم میگی گند زدم
بعد اومدن نمرات اون میشه 20 و هنوزم پای حرفشه که گند زده :-w
 
باهزار امید و ارزو واسه خودت چای میریزی و یه ربع بعد میای میبینی یکی خوردش با بیسکوییت و شکلاتاش و تهشم لیسیده!

بدتر اینه که هیچ وقت معلوم نمیشه کی اونو خورده!

مکملش هم قوری خالیه!
 
استاد اول ترم گفته بوده حضورِ فعال خیلی مهمه
تو هم هرجلسه کلی سوال و رفع اشکال میکنی
تمام جلسات حاضری و حتی بخاطرش عروسی نمیری

آخر ترم نمره ح.غ و فعالیت به همه یکسان میده:/
 
فقط اون لحظه هایی که حق با توعه ولی خندت میگیره یا نمیتونی اثبات کنی///////:
یا اون دسته از بچه هایی که قبل امتحان میگن برسون ناموسا هیچی نخوندم
بعد نیم ساعت اول برگشو تحویل میده میره ~X(
 
وقتی معلم ریاضی پیامتو بعد ماه ها سین نمیکنه و ۲۴ ساعته هم آنلاینه:@
 
با ذوق از چیزی تعریف میکنی و میگن عالیه ولی بزارش برای بعد کنکور :/
 
چند ساعت پشت سر هم درس بخونی
بعد یه لحظه گوشیتو برداری ببینی توش چخبره
و همون لحظه مامانت بیاد تو اتاقت و گوشی رو دستت ببینه:((:-w


امتحان نخونی و به یکی امیدوار باشه ک اون برسونه
و همون شخص روز امتحان غایب باشه
 
"میتونی پزشکی بخونی و کنارش علاقه‌تم دنبال کنی" ِ مامانا با لبخند ملیح
 
Back
بالا