نمیذاری تا این همه اشک یه روز تو تنهاییام منو غرق کنن
به دنیای من یه رنگ شاد بزن تا این روزا با هم یکم فرق کنن
نمیدونی شاید که وابستتم نمیدونی شاید که دیر میرسی
نمیدونی اینجا یکی چشم به راه ست داره میمیره از دلواپسی
نمیذاری تا این همه اشک یه روز تو تنهاییام منو غرق کنن
به دنیای من یه رنگ شاد بزن تا این روزا با هم یکم فرق کنن
نمیدونی شاید که وابستتم نمیدونی شاید که دیر میرسی
نمیدونی اینجا یکی چشم به راه ست داره میمیره از دلواپسی
دلِ بی در و بی سر و بی تن هر که روم چون بر در
چون بر در بی درش همه پیکر من ره بندش
سر من مست جمالت، دل من دام خیالت
گهر دیده نثار کف دریای تو دارد
گل صدبرگ به پیش تو فروریخت ز خجلت
که گمان برد که او هم رخ رعنای تو دارد
نگاه تو هی میبرد صبر مرا
مجنونتم ای همنشین
لیلی من یک دم ببین حال مرا
از دریا نترسانم که من در قلب تو جان میدهم
دریا بشی زیبای من غرق نگاهت میشوم
مغرور نشو جانان من حالا که دل در دست توست
تنها تویی تو که میتپی به نبض این رهایی تو فارغ از وفور سایه هایی
بازا که جز تو جهان من حقیقتی ندارد تو میروی که ابر غم ببارد
به سمت ماندن ات راهی نمیشوی چرا گاهی ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تربگو بامن حروف رفتنت تا من بگیرم از دلت همه بهانه ها را
ما دلشدگان خسرو شيرين پناهيم
ما كشته ي آن مهرخ خورشيد كلاهيم
ما از دو جهان غير تو اي عشق نخواهيم
صد شور نهان با ما،تاب و تب جان با ما
در اين سر بي سامان،غمهاي جهان با ما
با ساز و ني، با جام مي، با ياد وي
شوري دگر اندازيم، در ميكده ي جان
جمع مستان غزل خوانيم
همه مستان سر اندازيم، سر افرازيم
جز اين هنر ندانيم، كه هر چه مي توانيم
غم از دلها بر اندازيم ، بر اندازيم...
دلشدگان _ شجریان
میدانی که بی قرار و دل شکسته ام بر عشق کسی به جز تو دل نبسته ام
میدانی غمت مرا رها نمیکند حتی مرگ مرا ز تو جدا نمیکند
چو مرغ خسته کنج قفس غم تو بسته راه نفس بیا که شوق تو بگشاید بال و پر عشق