یه روز خونه ها زیر خاکن
دستامون همه پاکن
پولایی که تو بانکن
تمومه سوختن همشون
بگو تا کجاها ما تاختیم
انگاری همه باختیم
هرچی تا حالا ساختیم
تمومه سوختن همشون
اپیکور
دیوونم کردی تو دیوونه
دیوونگیات بام میمونه
داغونم کردی تو نابودم کردی و فکر کردی اینجوری میمونه
حالا آزادم از اینجا برم
تو قفس نبود هیچوقت جای من
عرفان
یه روز میاد مارو میبره یه جایی که جون ندیم
یه جایی که واسه ی سقف و یه خونه پول خون ندیم
یه جایی که اوس کریم برا کسی غریب نیست
سیاستی وجود نداره بدجنسی و فریب نیست
اپیکور
شب برزن شب ما شب بی روزن شب ما شب تاریک و حریص بنویس از ما بنویس
بنویس از رنج فتاده به دایره ای بنویس از چشمی و شبنم خاطره ای
بنویس از ما به سکوت و صدا تو که گفتن میدانی
یک شاخه گل در دستم،
سر راهت بنشستم،
از پنجره، من رو دیدی،
مثل گل ها خندیدی
آه، به خدا، آن نگهت، از خاطرم، نرود
آه، به خدا، آن نگهت ، از خاطرم، نرود
یه روز دیدم گم شد جونم
دور افتادم از آشیونم
بی خونه مونم سرگردونم
بی لطف خدا
سلطان قلبم کجایی کجایی
رفتی که بر من به شادی گشایی
دروازه های بهشت طلایی
اما صد افسوس