- شروع کننده موضوع
- #1
lia.sh
کاربر نیمهفعال
- ارسالها
- 17
- امتیاز
- 43
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- .
- سال فارغ التحصیلی
- 1399
سلام...
من دانش آموز یازدهم تجربی هستم..
توی شهری زندگی می کنم که از لحاظ امکانات آموزشی نسبت به شهرهای دیگه سطح پایین تری داره..
بین بچه ها جو رقابت برای درس خوندن نیست و همه بیشتر به فکر خوش گذرونی و سفر و کافه و رستوران و کنسرت و دورهمی و مهمونی و پارتی هستن...
دوران دبستان جزو دانش آموزای سرآمد بودم ..سال ششم یادمه که هروقت بچه ها یا معلما می خواستن واسه خودشون قبولیای تیزهوشان رو پیش بینی بکنن اسم من در صدر لیستشون بود..
از پل آزمون سمپاد که رد شدم نمی دونم چه اتفاقی افتاد که خیال کردم بعد از این دیگه من از رستگارانم و درس و کتاب همه چیز رو گذاشتم کنار...و انتخابای اشتباه.. دوستای اشتباه و همه و همه باعث شد که من امروز یک دانش آموز خیلی معمولی باشم.. خیلی متوسط.. و حتی پایین تر از متوسط..
پارسال که دهم بودم آزمونای قلمچی رو ثبت نام کردم.. به خیال خودم می خواستم راه کنکور رو زدتر از بقیه شروع کنم و از بقیه پیشی بگیرم.. غافل از اینکه در تمام طول سال میانگین تراز من 4900 بود...سال تحصیلی که تموم شد حسابی برای تابستون دهم به یازدهم برنامه ریزی کردم فکر کردم که سال دهم اُفت طبیعیه .. تابستون جبران می کنم...
تابستون تویه یه چشم به هم زدن تموم شدو من حتی یک قدم هم به سمت پیشرفت برنداشتم...
از تمام کتابا فقط چند صفحه ای خونده بودم و هیچ کدوم رو نرسیدم تموم کنم...
خیلی از لحاظ روحی داغون بودم...روزای آخر شهریور یه متن واسه خودم نوشتم که هنوزم دارمش... توی این متن یه جاش خطاب به خودم نوشتم که "یه بار دیگه شروع کن و من از این شهر نجاتم بده...خواهش می کنم بیشتر تلاش کن خواهش می کنم "
الان که اینو می نویسم دو سه روزی از آذر گذشته..
آزمون اول ترازم 5058بود..آزمون بعدی شدم 4953 و فاجعه آزمون بعدی بود که شدم 4402 ...
تراز آخر ترازی بود که حتی توی سال دهم هم بهش نرسیده بودم..
آزمون 2 آذر یعنی دیروز تراز من شد 4753...
این تراز رو من فقط با یک هفته درس خوندن و اون هم میانگین روزانه 3 ساعت و نیم به دست اوردم...
باور دارم که من لایق بیشتر و بهتر از این هام و باور دارم که تا الان هر نتیجه ای که به دست آوردم نتیجه حتی 50 درصدِ تلاش های من نبوده و باور دارم که تا الان واقعا کم کاری کردم و باور دارم که میدونم چرا ترازم نمیاد بالا چون درس نمی خونم !
یه مقدار از لحاظ روحی حال و وضعیت خوبی ندارم...
دلیلشم اینه که خواهر بزرگترم سال 97 کنکور داد و علی رغم تمام تلاش های شبانه روزیش و اون همه هزینه نتونست رتبه خوبی بیاره... تا حدی که یه جورایی خانوادم ازش قطع امید کردن البته اینو به خودش نگفتن ولی خب واضحه و حتی خواهرم هم متوجه این موضوع شده... اون داره تلاششو می کنه و تقریبا هر آزمون داره کمی تو ترازش پیشرفت می کنه هرچند که این پیشرفت خیلی کمه و اصلا در حد قبولی پزشکی نیست...
تمام این مسائل باعث شده که من بشم تمام امید خانواده م... مادر و پدرم چشم امیدشون به منه تا اونا رو به آرزشون برسونم..
ولی خب متاسفانه با این وضع ترازم هر هفته چیزی جز اعصاب خوردی و نا امیدی براشون به ارمغان نمیارم و این وسط تنها چیزی هم که عاید من میشه سر کوفته...
برنامه آزمون با برنامه مدرسه هماهنگ نیست و من شدم از اینجا مونده از اونجا رونده...
هم در مدرسه و هم توی آزمون ها دارم عقب می افتم... و همه این داستانا نشون میده که پارسال دوباره داره برای من تکرار میشه...
من قراره این وضعیت رو عوض کنم.. می خوام دوباره بشم همون آدمی که همه براش بهترین هارو متصور می شدن... به قول آقای مجتبی شکوری (رتبه 48 کنکورِ ریاضی ِ نمی دونم چه سالی ): "این خونه به یه خبر خوب نیاز داره..."
این پست رو زدم که خودم رو متعهد کنم نسبت به برنامه م ... همونطور که همتون خیلی خوب می دونید همه ما برنامه های خوبی می نویسم منتها اجراش نمی کنیم..
معذرت می خوام که طولانی شد و ممنون که خوندین و خیلی خوشحال میشم اگه اینجا کسی تجربه افزایش تراز داشته تجربیاتشو با من درمیون بزاره و کمکم کنه در این راه..
روز جمعه 16 آذر کارنامم رو آپلود می کنم :)
به امید موفقیت..
من دانش آموز یازدهم تجربی هستم..
توی شهری زندگی می کنم که از لحاظ امکانات آموزشی نسبت به شهرهای دیگه سطح پایین تری داره..
بین بچه ها جو رقابت برای درس خوندن نیست و همه بیشتر به فکر خوش گذرونی و سفر و کافه و رستوران و کنسرت و دورهمی و مهمونی و پارتی هستن...
دوران دبستان جزو دانش آموزای سرآمد بودم ..سال ششم یادمه که هروقت بچه ها یا معلما می خواستن واسه خودشون قبولیای تیزهوشان رو پیش بینی بکنن اسم من در صدر لیستشون بود..
از پل آزمون سمپاد که رد شدم نمی دونم چه اتفاقی افتاد که خیال کردم بعد از این دیگه من از رستگارانم و درس و کتاب همه چیز رو گذاشتم کنار...و انتخابای اشتباه.. دوستای اشتباه و همه و همه باعث شد که من امروز یک دانش آموز خیلی معمولی باشم.. خیلی متوسط.. و حتی پایین تر از متوسط..
پارسال که دهم بودم آزمونای قلمچی رو ثبت نام کردم.. به خیال خودم می خواستم راه کنکور رو زدتر از بقیه شروع کنم و از بقیه پیشی بگیرم.. غافل از اینکه در تمام طول سال میانگین تراز من 4900 بود...سال تحصیلی که تموم شد حسابی برای تابستون دهم به یازدهم برنامه ریزی کردم فکر کردم که سال دهم اُفت طبیعیه .. تابستون جبران می کنم...
تابستون تویه یه چشم به هم زدن تموم شدو من حتی یک قدم هم به سمت پیشرفت برنداشتم...
از تمام کتابا فقط چند صفحه ای خونده بودم و هیچ کدوم رو نرسیدم تموم کنم...
خیلی از لحاظ روحی داغون بودم...روزای آخر شهریور یه متن واسه خودم نوشتم که هنوزم دارمش... توی این متن یه جاش خطاب به خودم نوشتم که "یه بار دیگه شروع کن و من از این شهر نجاتم بده...خواهش می کنم بیشتر تلاش کن خواهش می کنم "
الان که اینو می نویسم دو سه روزی از آذر گذشته..
آزمون اول ترازم 5058بود..آزمون بعدی شدم 4953 و فاجعه آزمون بعدی بود که شدم 4402 ...
تراز آخر ترازی بود که حتی توی سال دهم هم بهش نرسیده بودم..
آزمون 2 آذر یعنی دیروز تراز من شد 4753...
این تراز رو من فقط با یک هفته درس خوندن و اون هم میانگین روزانه 3 ساعت و نیم به دست اوردم...
باور دارم که من لایق بیشتر و بهتر از این هام و باور دارم که تا الان هر نتیجه ای که به دست آوردم نتیجه حتی 50 درصدِ تلاش های من نبوده و باور دارم که تا الان واقعا کم کاری کردم و باور دارم که میدونم چرا ترازم نمیاد بالا چون درس نمی خونم !
یه مقدار از لحاظ روحی حال و وضعیت خوبی ندارم...
دلیلشم اینه که خواهر بزرگترم سال 97 کنکور داد و علی رغم تمام تلاش های شبانه روزیش و اون همه هزینه نتونست رتبه خوبی بیاره... تا حدی که یه جورایی خانوادم ازش قطع امید کردن البته اینو به خودش نگفتن ولی خب واضحه و حتی خواهرم هم متوجه این موضوع شده... اون داره تلاششو می کنه و تقریبا هر آزمون داره کمی تو ترازش پیشرفت می کنه هرچند که این پیشرفت خیلی کمه و اصلا در حد قبولی پزشکی نیست...
تمام این مسائل باعث شده که من بشم تمام امید خانواده م... مادر و پدرم چشم امیدشون به منه تا اونا رو به آرزشون برسونم..
ولی خب متاسفانه با این وضع ترازم هر هفته چیزی جز اعصاب خوردی و نا امیدی براشون به ارمغان نمیارم و این وسط تنها چیزی هم که عاید من میشه سر کوفته...
برنامه آزمون با برنامه مدرسه هماهنگ نیست و من شدم از اینجا مونده از اونجا رونده...
هم در مدرسه و هم توی آزمون ها دارم عقب می افتم... و همه این داستانا نشون میده که پارسال دوباره داره برای من تکرار میشه...
من قراره این وضعیت رو عوض کنم.. می خوام دوباره بشم همون آدمی که همه براش بهترین هارو متصور می شدن... به قول آقای مجتبی شکوری (رتبه 48 کنکورِ ریاضی ِ نمی دونم چه سالی ): "این خونه به یه خبر خوب نیاز داره..."
این پست رو زدم که خودم رو متعهد کنم نسبت به برنامه م ... همونطور که همتون خیلی خوب می دونید همه ما برنامه های خوبی می نویسم منتها اجراش نمی کنیم..
معذرت می خوام که طولانی شد و ممنون که خوندین و خیلی خوشحال میشم اگه اینجا کسی تجربه افزایش تراز داشته تجربیاتشو با من درمیون بزاره و کمکم کنه در این راه..
روز جمعه 16 آذر کارنامم رو آپلود می کنم :)
به امید موفقیت..
آخرین ویرایش: