دو مشکل دارم مادر پدرم از میزان و روش تأثیر امتحان نهای مطلع نیستن و اگر بهشون بگم از 18 پایین تر خواهم شد کلی سرکوفت می زنن که هیچی دیگه تو کم خوندی نخوندی و ...
مشکل دومم اینه که سرعتم کم شده قبلا یه آزمون 45 سؤالی از فیزیک دوازدهم از خودم می گرفتم تو 45 دقیقه تموم می کردم (زمان و تعداد سؤال معادل کنکور ) ولی الآن که جامع می زنم تنوع سؤالا زیادِ و این که با وجود این که یه سری مباحث پایه ساده تره و می تونم هم بزنم بازم وقت کم میارم.
(خلاصه من در کل وقت کم میاوردم بدون تمرین و اینا ولی بعد از تست زنی تو اکثر بخشا اللخصوص تو دوازدهم دیگه وقت کم نمیاوردم ولی حالا که آزمون جامع می دم وقت کم میارم.)
تکنیک ضرب در منها رو هم سعی می کنم اجرا کنم ولی بازم نمی شه وصوصه می شم.
صورت سؤال رو می خونم اگر بدونم از مباحثیه که احتمال داره بتونم جواب بدم سؤال رو می خونم و سعی به حل می کنم اگر در کم تر از 20 ثانیه اول تونستم راه رو پیدا و در مسیر حل قرار بگیرم به سؤال ادامه می دم و اگر نه ادامه نمی دم ولی مشکل اینجایه که گاهی متوجه گذر زمان نمی شه یا بعضی اوقات یک لحظه به خودم میام می بینم نزدیک دو دیقیقه یک دقیقه وقت گذاشتم و الآن وسط راه حلم و به خودم می گم نه تو تا این جا پیش اومدی برو جلو حلش کن!!! که خوب این بده ولی یه نمونه دیگه از ضرب در منها رو براتون یاد کنم (عطشم برای حل سؤالا و این که راضی نمی شم از سؤالا رد شم.) با خودم عهد بستم که از رو ظاهر سؤال تشخیص بدم از کدوم فصل فیزیک اگر از بخش و نوعی بود که بلد بودم یه تیک بزنم اگر با خوندن سریعش تونستم جواب بدم هم که تیک رو بزنم رد شم اگر هم می دونستم زمان بره تیک نزنم سؤال 30 فیزیک که بودم تحملم ته کشید و سؤالایی رو که باید تیک می زدم و ازشون رد می شدم رو دیگه حل می کردم می دونم طبق این روش فرقی نداره که سؤالایی که می تونی تو زمان خوبی حل کنیش رو کی حل کنی ولی کمی بهتره که همون موقعی که می خونی حل شه ولی من می خواستم آزمایشی این کار رو بکنم و حتی نتونستم جلو عطش حل سؤالم رو بگیرم.
خوب مشکل اینه اگه ردش کنم بازم برای برگشتن باید همون قدر که گذشته نصفش زمان بزارم که بتونم ادامه بدم (می دونی کم می نویسم رو برگم دوباره برگردم طول می کشه بفهمم چی نوشتم) اگه بتونم به همچین نتیجه ای برسم خوب ازش رد می شم چرا برگردم و سعی کنم حلش کنم؟
نور و آینه منظورت چیه؟ نکنه نظام قدیمی سال کنکورت رو اشتباه وارد کردی؟
یا منظورت همون پروتو تابش و بازتابش و شکست و اینایه؟
حالا فهمیدم نظام قدیمی ما نظام جدیدا هیچی از میزان اهمیت و ... اون فصل نمی دونیم چون نداریمش ولی اگه قراره بیش تر سؤالا ما و شما مثل هم باشه بدونین ما اون فصل رو نداریم.
دیروز(4 روز مونده به کنکور) داشتم یکی از آزمونایی که داده بودم از رو دور دنیا رو مرور می کردم یه سری اشتباهایی داشتم و یا یه سری سؤالایی رو نتونسته بودم حل کنم که خیلی برام رو مخ بود حتی موقع تحلیل و با کلی چزوه و اینا به اشتباه می خوردم از یه ور دیگه هم بر خلاف قبلا ها خیلی کند شده بود تحلیلم و استرس 4 روز به کنکور هم یه طرف شب که شده بود یه خورده خسته بودم دراز شده بودم نماز نمی خوندم بابام هی می گفت پاشو نماز بخون چند روز قبل هم مامانم یه دفعه اعصابم رو خورد کرده بود همون روز می خواستم 20 دقیقه بخوابم بعد تحلیل آزمون رو شروع کنم نمی زاشتن خلاصه هی روی هم شد که داد زدم و اعتراضی بعد بابام این جمله رو گفت:« این کنکورش رو که خراب بکنه بعد می خواد چه کار کنه.»
شرایطم تو آخرین آزمونی که دادم بد نبودِ ولی اطمینانی نیست و از طرف دیگه مامان بابام به جای این که پشتم باشن و بهم اطمینان بدن یه جوری دارن رفتار می کنن انگار اگر من اگر این کنکور رو قبول نشم چنان ازم کار بکشن به انواع کار های ممکنه من رو خواهند فرستاد (مامانم می گه نونوایی بابام می گه انا عمو حسن یه گاوی انداخته جلو بچش بزرگش کنه) موندم یه کسی یه چیزی بگه الآن من اشتباه می کنم و شرایطم عادیه یا این طور که فکر می کنم درسته و مامان بابام دارن بهم فشار میارن؟
دیروز(4 روز مونده به کنکور) داشتم یکی از آزمونایی که داده بودم از رو دور دنیا رو مرور می کردم یه سری اشتباهایی داشتم و یا یه سری سؤالایی رو نتونسته بودم حل کنم که خیلی برام رو مخ بود حتی موقع تحلیل و با کلی چزوه و اینا به اشتباه می خوردم از یه ور دیگه هم بر خلاف قبلا ها خیلی کند شده بود تحلیلم و استرس 4 روز به کنکور هم یه طرف شب که شده بود یه خورده خسته بودم دراز شده بودم نماز نمی خوندم بابام هی می گفت پاشو نماز بخون چند روز قبل هم مامانم یه دفعه اعصابم رو خورد کرده بود همون روز می خواستم 20 دقیقه بخوابم بعد تحلیل آزمون رو شروع کنم نمی زاشتن خلاصه هی روی هم شد که داد زدم و اعتراضی بعد بابام این جمله رو گفت:« این کنکورش رو که خراب بکنه بعد می خواد چه کار کنه.»
شرایطم تو آخرین آزمونی که دادم بد نبودِ ولی اطمینانی نیست و از طرف دیگه مامان بابام به جای این که پشتم باشن و بهم اطمینان بدن یه جوری دارن رفتار می کنن انگار اگر من اگر این کنکور رو قبول نشم چنان ازم کار بکشن به انواع کار های ممکنه من رو خواهند فرستاد (مامانم می گه نونوایی بابام می گه انا عمو حسن یه گاوی انداخته جلو بچش بزرگش کنه) موندم یه کسی یه چیزی بگه الآن من اشتباه می کنم و شرایطم عادیه یا این طور که فکر می کنم درسته و مامان بابام دارن بهم فشار میارن؟
اینجوری که شما دارید میگید منم برام دغدغه ایجاد شد که آستینای مانتومو باز کنم یا همونجور بمونه ؟
#چگونه_شیک_تریم؟
#دلبری_در_کنکور
#گرم_و_سرد_روزگار_چشیده
#پشتم_گرمه
