چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بیبصری
انسان مبدا افرینش است همین هم با عث می شود با دید انسان نگاه به طبیعت جهان نگاه بیندازیم در همین متن که فرستادیم فرد می خواهد با استفاده از قیاس انسان را حقیقت مطلق و خیر مطلق را نفس فی الساعه انسان بداند( خیر مطلق ورای حد ونهایت و ورای صورت و ورای وجود انسان است ومرتبه وجود مرتبه است درون اللهیت مرتبه ایی که حد وماهیتی دارد وموجودات از فیض احد صور میگیرند) و از برهان
بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشئ منها دوری کرده و پوجی انسان را حالتی کلی در نظر گرفته.
(این برهان که (حق تعالی دارنده تمام کمالات است), از یک صغری و یک کبری تشکیل شده است
صغری: واجب تعالی بسیط است و هیچ گونه ترکّبی حتّی ترکیب وجود و عدم در او راه ندارد.
کبری: هر امری که بسیط حقیقی باشد, نمی تواند فاقد هیچ کمالی از کمالها باشد; زیرا در غیر این صورت. مرکّب از وجود و عدم خواهدبود.
آن گاه به عکس نقیض نتیجه می دهد که از واجب تعالی که بسیط الحقیقه است, هیچ امر وجودی را نمی توان سلب کرد و او کل الاشیاء است و اگر چیزی را بتوان از او سلب کرد, هویّت او متحصّل از یک ایجاب (ثبوت خودش برای خودش) و یک سلب (نفی غیراو از او) خواهدبود و این با بساطت ناسازگار است. بنابراین, هیچ کمال وجودی از او قابل سلب نیست و هرآنچه در عالم وجود یافت شود, مثل علم و قدرت, به گونه اعلی و اشرف در او وجود دارد و مناسب ساحت کبریایی او بر او حمل می گردد.)