ستاد روحیه دهی به دانش اموزان مجهول الآینده=)

ارسال‌ها
1,350
امتیاز
43,975
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
واقعا حس کردم همچین جایی نیازه=)
نگشتم ببینم بوده تا حالا بوده همچین موضوعی یا نه=)
اینجا صرفا جایی جهت روحیه دهی عزیزان به همدیگه و نق زدن از غم درس و نگرانی از اینده است=)
امید است عزیزان دانشجو سایت بیان از سختی های دوران دانش اموزی و کنکورشون بگن و بگن که چقدر نگرانی های ما بی/با خوده:-"
یچی تو مایه های کلبه احزان شود روزی گلستان و اینا=)
 
آخرین ویرایش:
دانشجو حداقل یه بخش زیادی از آینده‌ش معلومه ولی دانش آموز شرمنده میگم ولی نسبت ب دانشجو بدبخت تره:-":)):-?:-s
 
خداییش آدم سال کنکور بدبخت میشه
له میشه داغون میشه چ روح و روان چ جسمی
ولی میگذره بخدا میگذره
بعدش کنکور رو میدی
منتظر اعلام نتایج میشی و بالاخره نتایج میاد
انتخاب رشته میکنی یا نه تصمیم میگیری بمونی پشت کنکور
و بعد میری دانشگاه
آخر ِآخرش زندگی ادامه داره
هرکاری بکنی سختی هست
باید بجنگی توی مسیرت هیچ وقت شرایط ایده‌آل نیست
شاید خیلیا بگن من تازه اول راهم و هنوز نمیفهمم ولی این دیدگاهیه ک من تا ب حال داشتم
مسیر سختیه و احمقانه
ولی باید ادامه‌ش بدین
و کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 
ما ب سال کنکور نرسیده له شدیم داغون شدیم=(
بطور عجیبی خوشبحالت ک داری تو ارزوی ما زندگی میکنی=(
خداییش آدم سال کنکور بدبخت میشه
له میشه داغون میشه چ روح و روان چ جسمی
ولی میگذره بخدا میگذره
بعدش کنکور رو میدی
منتظر اعلام نتایج میشی و بالاخره نتایج میاد
انتخاب رشته میکنی یا نه تصمیم میگیری بمونی پشت کنکور
و بعد میری دانشگاه
آخر ِآخرش زندگی ادامه داره
هرکاری بکنی سختی هست
باید بجنگی توی مسیرت هیچ وقت شرایط ایده‌آل نیست
شاید خیلیا بگن من تازه اول راهم و هنوز نمیفهمم ولی این دیدگاهیه ک من تا ب حال داشتم
مسیر سختیه و احمقانه
ولی باید ادامه‌ش بدین
و کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 
منظورت رشته مه؟
 
تو دانشگاه هیچ خبری نیس و سخت تر از دبیرستانم هست
از زمانی که هستی لذت ببر،سال کنکور بهترین سال تحصیل من بود،درس بخون ولی هدفتو این نذار که بخونم برم دانشگاه خلاص شم
 
ما ب سال کنکور نرسیده له شدیم داغون شدیم=(
بطور عجیبی خوشبحالت ک داری تو ارزوی ما زندگی میکنی=(
شاید الان آرزوت باشه ولی من تو همکلاسی های خودم که میبینم بین 102 تا شاید حداکثر 15 نفر عشق به رشته داشتن و اومدن خیلیا دلایل دیگه ای داشتن(اگه ایشالا اومدی پزشکی عاشق باش عاشق لحظه لحظه ش عاشق اشکی که شب امتحان میریزی عاشق عذابی که استاد میده سر کلاس باید عاشقش باشی تا خوب طی شه)
من خودم میخواستم ریاضی بخونم حدودا همسن شما که بودم ولی مامانم گفت تجربی رو امتحان کنم و بم اجبار نکرد و بعد دیدم تجربی واسه من بهتر بود
تجربی که شدم میخواستم بیوتک بخونم و بعد پرسیدم و تحقیق کردم و گشتم و گشتم
طی سالها که میگذره آدم تغییر میکنه
ایشالا که به آرزوتون برسین پس واسش بجنگین از همین حالا آروم آروم

آینده ی یه دانش آموز فقط و فقط به پر کردن چهار تا گزینه ی کمتر و بیشتر و دو تا قید و یه سری تست غیرعلمی وابسته است.
باورت شاید نشه ولی بخدا همه دانشجوا روزی دانش آموز بودن:|
و بعد از کنکور باز هم آزمون های احمقانه زیادی هست چ ارشد چ علوم پایه و....
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
خیلی مسخرس که زندگی هممون به اینکه از بین چهار گزینه کدومو پر کنیم بستگی داره...
واقعا واس این بدنیا اومدیم؟
 
قبولت دارم دربست

چرا انقد از الان حرص میخوری؟
الان دهمی ذیگه؟
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
چرا انقد از الان حرص میخوری؟
الان دهمی ذیگه؟
بنام خدا پدیده ای بنام المپیاد=)

الان نیازمند اینم بیشتر از هر تایم دیگع ای درس بخونم=)
ولی نمیشه.
همش میگم تهش که چی..
گند زدع میشع ب اعصابم=)
داغون میشم=)
بعد این حال خرابم جلو موفقیتمو میگیره=)
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
من بهش میگم چرخه معیوب(مدیونی فک کنی خودم شدید درگیرش بودم و هنوز گاهی میشم:-")
خیلی هم سخته ازش بیای بیرون
تلاش کن ب نیمه پر لیوان نگاه کنی به اینکه ممکنه علی رغم تمام اتفاقا خوب بدی کنکورتو و یا نه المپیاد رو گل بکاری و طلا و خارج و<:P

الان هم اگه درس نداری ی فیلم خوشگل ببین مثلا فارست گامپ ی چیز خنده دار که باهاش قهقه بزنی و تلاش کن تلخی های دنیای واقعی رو از یاد ببری اگه همیشه یادت بمونه که دنیا پر از بیعدالتیه زندگی نمیشه کرد اصلا زهر میشه تو حلق آدم و ریز ریز میکشتت
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
الان هم اگه درس نداری ی فیلم خوشگل ببین مثلا فارست گامپ ی چیز خنده دار که باهاش قهقه بزنی و تلاش کن تلخی های دنیای واقعی رو از یاد ببری اگه همیشه یادت بمونه که دنیا پر از بیعدالتیه زندگی نمیشه کرد اصلا زهر میشه تو حلق آدم و ریز ریز میکشتت
رسالتتو حداقل در حد من تمام کردی=)
تشکرات فراوان خواهر/برادر=)
 
خواهر:))
شرلوکم ولی فرزانگان;)
 
فکر کنم تنها راه اینه که ما هم سعی کنیم روحیه و انگیزه مون رو از دست ندیم و این حرفا و یه خورده بیشتر تلاش کنیم و خسته نشیم:[
چون این وضعیت درست نمیشه و نخواهد شد
من همین الآن جوگیر شدم و تصمیم گرفتم این دو هفته خرخونی رو امتحان کنم و ببینم نتیجه چی میشه... اگه اومدم سمپادیا ریز ریزم کنید!
شاید یه ذره از این گرداب لعنتی کشیدم بیرون...
یکم بخونی حس بدت از بین میره
قطعا حالا حالاها تغییری نمیکنه به عنوان یک خرخون بهت میگم خوش بگذره:))
 
فکر کنم تنها راه اینه که ما هم سعی کنیم روحیه و انگیزه مون رو از دست ندیم و این حرفا و یه خورده بیشتر تلاش کنیم و خسته نشیم:[
چون این وضعیت درست نمیشه و نخواهد شد
من همین الآن جوگیر شدم و تصمیم گرفتم این دو هفته خرخونی رو امتحان کنم و ببینم نتیجه چی میشه... اگه اومدم سمپادیا ریز ریزم کنید!
شاید یه ذره از این گرداب لعنتی کشیدم بیرون...
مسئله اینه که چگونه خرخوان شویم=)
راهی چیزی سراغ داری بگو ماعم بدونیم=)
 
خرخونی دردسترس ترین کار دنیاس کتاب درسی رو وردار و شروع کن هر صفحه رو جوری بخون که ی واوش هم جا نیفته;;)
البته بستگی داره بعضی آدما خرخوت ی درس خاص میشن
تو دانشگاه هم همینطوره
من خرخونی میکنم واسه همه‌ش ی سری دوستام بیوشیمی ی سری آناتومی
خرخون کلی شدن بهتره ولی سخت تره و از الان شروع کنی ممکنه ببُری
فعلا خرخون درسی ک عاشقشی بشو
 
چ خوب ک اینجا رو بازیدی ..‌
عاقاااا . من با کنکور ک مشکل ندارم ... ینی امیدوار م در آینده هم همین باشه .
الان فقط هدفم طلای المپ زیسته ‌
در حدی می گم ک اصن هیچ شکی ندارم که جزو چهارتای اعزامی ام.
ولی می دونین ... فقط در حد این باور دارم ک دوره رو اوکی طی می کنم..
هیچ ذهنیتی درمود مرحله دو ندارم...
بعد از اونجایی ک مباحث کتاب هام داره سخت تر و سخت تر میشه و من تایم بیشتر لازم دارم ک بفهممشون، احساس خنگیت بهم دست میده ک مرحله دو رو رد میشم ...
البته الان درسته نهمم
ولی من تا ته ی چیز رو تو ذهن خودم ، حتی اگ غیر واقعی باشه مشخص نکنم ، نم تونم جلو برم


بکمکید منو
 
آخرین ویرایش:
میدونی
مسئله فقط کنکور و المپیاد و اینا نیس
بعضی وقتا خیلی فراتر میره
اگه یه چیزی برات مهم باشه خوب تا تهش میری هر سختی و استرسی هم که بکشی بازم برات ارزش داره
ولی مشکل واقعی اونجایی شروع میشه که هدفی وجود نداره
باخودت میگی ته ته ته تهش قرار نیس اتفاق خاصی بیفته
بعد یه مدت کوتاه هممون میمیریم و تموم
پس چرا اصلا صبح از سر جام بلند شم؟؟...
واقعا دلم میخواد که یه چیز مهم برا خودم پیدا کنمو از صب تا شب براش سگ دو بزنم
ولی نیسسست
هیچی برام مهم به نظر نمیرسه
یه مدت مدیدی اون چیز مهمه علم بود ینی با خودم میگفتم خوب اون چیزی که واقعا ارزش داره علمه.! پس تو کل زندگیت باید دنبال همین باشی
دلیل خاصی هم نداشت یه جور علاقه افراطی بهش داشتم
ولی الان از خودم میپرسم که برا چی باید بدونیم که دوروبرمون چه خبره؟همه ی دانشمندا مثه تک تکه ادمای معمولی یه روز میفتن میمیرن(اینم بگم که از نظر من تکنولوژی و پیشرفتو و اینجور چیزا کصشر محضه چون 70000 سال پیش که تو جنگل زندگی میکردیم وضعمون خیلی بهتر بود راجع به این مسئله هم با من بحث نکنین که حوصله ندارم:-w)

بعلهه
مشکل اینه:-<8-|
 
Back
بالا