نقش خانواده و آشنایان در سمپادی شدن من

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع wdr
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

کدامیک از موارد زیر اگر نبودن(یعنی نقشی نمیداشتن) احتمالا الان سمپادی نبودید؟

  • پدر

    رای‌ها: 6 8.0%
  • مادر

    رای‌ها: 23 30.7%
  • خواهر/برادر

    رای‌ها: 6 8.0%
  • معلم/مدرسه

    رای‌ها: 10 13.3%
  • هیچکدام. هوش و تلاش شخص خودم عامل اصلی بود

    رای‌ها: 24 32.0%
  • سایر افراد(دوست داشتین بگین چه کسی)

    رای‌ها: 6 8.0%

  • رای‌دهندگان
    75

wdr

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
426
امتیاز
1,828
نام مرکز سمپاد
hElLi
شهر
tEh
سال فارغ التحصیلی
86
آیا کسی بوده که نقشش توی سمپادی شدن شما اینقدر پررنگ باشه که اگر اون شخص نبود، شما الان سمپادی نمیشدین؟

اون شخص کی بوده و به نظرتون چند درصد نقش خودتون بوده(تلاش-استعداد و هوش) و چند درصد نقش اون فرد(راهنمایی-کمک درسی و ...)؟ و چکار براتون کرده که نقشش مهم بوده؟
 
به نام خدا راسته مرکزی خانواده مادری ما سمپادی و فارغ التحصیلان سمپاد بودند، در این بین پسرخالم کلی هوای منو داشت.
علاوه بر اون یکی از معلم‌های ریاضیم و مامانم.

من هم همه تلاشم رو خواهم کرد به وقتش خواهرم سمپادی شه چون احساس میکنم جوش بهتر از مدارس دیگست
 
به نام خدا راسته مرکزی خانواده مادری ما سمپادی و فارغ التحصیلان سمپاد بودند، در این بین پسرخالم کلی هوای منو داشت.
علاوه بر اون یکی از معلم‌های ریاضیم و مامانم.

من هم همه تلاشم رو خواهم کرد به وقتش خواهرم سمپادی شه چون احساس میکنم جوش بهتر از مدارس دیگست

خوب شد گفتی. سایرین رو یادم رفته بود اضافه کردم
 
مامان من حدود بیست سال دبیر تنها مدرسه فرزانگان شهرمون بود و منم به همین دلیل از بچگی ترغیب میشدم از همه طرف که برم اونجا...خودم تلاش کردم ولی دوست داشتم قبول بشم و نرم اما وقتی قیول شدم گفتن ک باید برم حتما..
 
فک کنم مامانم بود که اولین بار پی به وجود مدارس تیزهوشان(!) برد.
چه قدر اسم سمپاد کم میاد بین عوام و چقد من این اسمو بیش‌تر از اون یکی بدقواره هه می پسندم!
 
سال سوم راهنمایی دو نفر از سال قبل از مدرسمون سمپاد قبول شدن و اون موقع برای اولین بار تو عمرم بود که اسم سمپاد رو میشنیدم:D بعد دیگه مرتب اسم سمپاد و معلمای خاصش و اینکه درساشون و حتی کتاباشون خاصه رو میشنیدم. تا اینکه خیلی راغب شدم وارد این مدرسه شم.
ولی متاسفانه تو دبیرستان که وارد شدم کتابامون با کتابای بقیه مدارس فرق نداشت و بیشتر جو خوبش و تلاش خود بچه ها بود.
 
سال ششم آزمون سمپاد دادم، افتضاح بود و قبول نشدم...
به همین خاطر قصد داشتم که در آزمون نمونه اصلا شرکت هم نکنم، اما با فشارها و اصرار معلممون، شرکت کردم که البته خودش تو مدرسه ثبت نامم کرد، در ضمن مدرسه تیزهوشان هم نمیدونستم چیه و باز هم ایشون من و بعضی هم‌کلاسی‌هام که همه‌مون در یک مدرسه متوسط نزدیک به کف درس میخوندیم، ترغیب کردند تا در این آزمونها شرکت کنیم،
خب در نهایت من وارد مدرسه نمونه و بعد‌ها در سال نهم وارد سمپاد شدم:D خدا حفظش کنه معلم خوبی بود، دلم براش تنگ شده
 
یه پسر عمه داشتیم ازمون بزرگتر بود و اول اون آزمون ورودی دبیرستان سمپاد رو قبول شد...بعد ما پنجم ابتدایی بودیم والدین و معلم ابتداییمون گفتن باید آزمون بدین...
خلاصه ما کلا یه کتاب خریدیم و خوندیم اونموقع واسه این آزمون و اینکه وی در یک مدرسه ی دولتیِ به جد معمولی و شاید تا حدی سطح پایین تحصیل می کرد...معلم پنجممون هم چند نفر از بچه های کلاس رو انتخاب کرد گفت شماها برید آزمون بدید. از مرحله ی اولش دو نفرمون قبول شد و از مرحله ی دومشم فقط یه نفر...
بعدا بمون گفتن اولین بازدهی تیزهوشان اون مدرسه ی ابتدایی بودیم...وی الان خودش تو اون مدرسه ی ابتدایی کاروز می باشد.
دنیا چرخید و دوباره منو گذاشت همون نقطه ی اول.

بعد از ما هم دیگه داداش همون پسر عمه و داداش خودم قبول شدن...
 
همه چی از یه جرقه حرفی به وجود میاد و یا از خواندن نوشته ای مال من یکم قاطی بود یکی از معلمایی که ازش نفرت داشتم سبب شد بعداً من یه جمله ای خواندم که می‌گفت در سکوت به تلاش ادامه بده بذار موفقیت هایت به جای تو حرف بزنند منم که به خودم اعتماد داشتم و میدونستم خدا هم بم کمک می‌کنه تصمیم سمپادی بودنو گرفتم
 
حالا از اینکه هوش و استعداد باید باشه بگذریم من اگه مامانم نبود درس نمیخوندم اون بود که بدبخت همش حرص و جوش منو میزد و با لطافت و ارامش همش ترغیبم میکرد به درس خوندن (: و ازش ممنونم
 
من از بچگی آدم رقابت جویی بودم و حتی با خواهرم هم که ۷ سال از من بزرگتر بود رقابت داشتم فقط هم به خاطر این که بهش نشون بدم بهتر از اون هستم تمام تلاشم رو کردم.
پی نوشت:چیه خوب مگه؟؟؟بچه بودم،تفکراتم اینجوری بود!!!
 
تنها چیزیکه کمکم کرد قبول شم توالت بود :D
 
سلام
من می خواستم گزینه پدر و مادر (هر دو) رو انتخاب کنم ،نبود.
در اصل پدر و مادرم کتاب هایی که می خواستم رو برام خریدن(حدودا یک و خورده ای میلیون کلا):D و نقش دیگه ای نبوده،اها چرا چیز دیگه ای هم که بود،بابام من رو می برد حوزه امتحانی(۵ تا دبیرستان امتحان دادم یکیش هم تیزهوشان بود که بابام من رو برد امتحان بدم و یک بار هم برای هرکدام بابا و مامانم دنبالم اومدن برای ثبت نام) ،ولی کلاس های فوق برنامه و آزمون قلم چی رو هم خودم با اتوبوس می رفتم.
چیز دیگه ای نبوده نه بابا و نه مامانم از کلاس اول تا الان که میرم دهم حتی یک بار هم زمان امتحان های من و درس هایی که باید بخونم و مشق هام و ... رو نمی دونستند و هیچ کاری به درسام نداشتند،این در حالیه که داداشم امسال میره چهارم ولی این قدر لوسه که اگه مامانم نباشه حتی یک کلمه هم درس نمی نویسه.:-<
در آخر هم تشکر کنم که هزینه ی تحصیل من رو تغبل می کنند!:|
 
خب من خبر نداشتم که قراره ازمون تکمیل ظرفیت گرفته بشه و دوستم بهم گفت که خیلی ازش ممنونم و به نظرم یکی از نقشای اصلی رو تو سمپادی شدنم داشت چون کتاب های تکمیلی رو کمکم کرد خوندم و بعدش پدر و مادرم بودن که کمکم میکردن و شرایط رو برام فراهم میکردن،البته تلاش و هوش خودمم نقش زیادی داشت=)
 
تنها نقششون این بود که معتقد بودن قبول نمیشم و خب منم خوندم که قبول شم
نقش محرک
 
راستش من بیشتر به خاطر ضایع کردن پشتیبان قلم چی بود که قبول شدم.
یه بار که اتفاقی داشت با مادرم صحبت می کرد منم رفتم از تلفن حال یواشکی گوش دادم؛
می گفت اصلا بهش امیدی نداشته باشید من فک نمی کنم حتی نمونه دولتی قبول شه چه به بسه به سمپاد!با این اوضاع و ترازش بهتره بی خیال شین.
از اعماق وجودم ازش متنفر شدم و تلاش کردم تا اون رو ضایع کنم که به بهترین نحوه ممکن انجام شد.
 
من هم مادرم خیلی به من اعتماد به نفس داد البته که معلم های عالی داشتم و دوست های خوب یه گروه بودیم همه هم قبول شدیم حدود 8 نفر بودیم
مدرسه ی خوبی هم داشتیم چون از 60 نفر 29 از مدرسه ما قبول شدن >< :D :-"
 
واقعا واسه خانوادم مهم نبود !
اومدم خونه گفتم بابا میخوام آزمون تیزهوشان بدم بیا ثبت نامم کن !
 
هیشکی:|
انقدر درگیر کنکور خواهرم بودن که من فقط به بابام گفتم بهم پول بده و اونم داد و رفتم ثبت نام کردم:|
تازه نمیذاشتن برم سر جلسه:))
همه ولی میدونستن بچه ی باهوشیم فقط اهمیت نمیدادن:))
فقط انگیزم این بود که مثل اون فامیلمون که قلب و عروق دانشگاه تهران خونده بشم:))
 
Back
بالا