۱ در این که آثار به جا مونده از دوران اسلام بیشتره بخاطر نابودگری های فراوان مسلمانان شکی نیست و منطقی هم اینه که دوران اسلام دوران متاخر بوده غیر از این بود جای تعجب داشت
این حرفا که غالبا بدون سند هستش.
اگر دوست داشتید، یه موضوع جدید ایجاد کنید تا روی این مباحث تاریخی بحث کنیم.
۲ من نگفتم از پیش از دوران اسلام آثار بیشتری به جای مونده ولی شما گویا علاقه مندین تعبیر شخصی خودتون رو از همه چیز داشته باشید در مورد صحبت های منم همین طوره بدون توجه به این که من چی میگم، عرفان رو مثال زدم که برای مثال دوران کنونی ازش بین تعداد زیادی از فقها تعبیر بدعت میشه ( طرفداران اين نظريه جمعي از محدثان و فقها مثـل: مقـدس اردبيلي، 150-50 :1383؛ شيخ حـر عـاملي، 138-87 :1383؛ وحيـد بهبهـاني،1412ق:157-51 و ... و در عصر جديد مكارم شيرازي، صافي گلپايگاني و مؤسسان و پيـروان مكتب تفكيك مثل ميزا مهدي اصفهاني، ميرزا جوا آقا تهراني، محمدرضا حكيمـي و .... از روشنفكران ديني دكتر سيد يحيي يثربي و ... و برخي شكل ديني عرفان را يك نيرنـگ دانستهاند؛ مثل محمود، بيتا: 497 )
* در صورتی که بسیاری از آثار ادب و حکمت و... به جا مونده مربوط به عرفان و تفاسیر و اشکال کاملا متفاوتی از اسلامی که امروزه شما ها اسلام خطابش میکنیدند. و تهش فکر کنم تنها چیزی که مورد پذیرش شما بمونه همون کتاب نامهای از امام موسوی کاشفالغطاء باشه. جالبه برام چطور از حرف من که دقیقا اشاره کردم و توضیح دادم و مثال زدم مثلا مقوله ی عرفان رو و گفتم که اگه کنارش بزنین چیز زیادی نمیمونه براتون که از غنا حرف بزنید باز اومدید برداشته خودتون رو کردین و حرف من رو به این شکل تغییر دادین که گفتم آثار بعد اسلام کمتر از قبلشه. من فقط گفتم گذشته ی پیش از اسلام با تمام تاریخ سوزی اسلام اونقدرا هم پوچ نبوده که شما نشونش میدید. در کل رویه ی فرافکنی جالبی نیست.
این هم یک حرف عجولانه ست.
ما حداقل هشت نوع رویکرد علمی در جهان اسلام داشتیم که یکیش عرفانیه.
رویکرد حدیثی، فقهی، کلامی، تفسیری، تاریخی، ترویجی و ... داشتیم. یعنی بدون عرفان هم کلّی منبع وجود داره.
از این هم بگذریم، حالا چون یه سری از فقها و ... اومدن عرفان رو نفی کردن، معنیش این نیست که عرفان از اسلام بیرونه؟!
عرفان هم علم دینی محسوب میشه. حداقل دیگه خود عرفایی نظیر ابن سینا و شیخ اشراق و ملّاصدرا که دیگه خودشون ادعا داشتن عرفانشون کاملا دینیه. اینا رو که نمی تونید بیرون کنید.
۳ خرم دینان و سرخ جامگان جبهه مخالف اعراب و حکمای عباسی و اسلامی که ارمغان اوردند بودند تعبیری من از جنبششون دارم جنبش مذهبی نیست ( مذهب ستیز شاید ) و شاید یه سری رسمو رسوم و مرام خودشون رو داشتند ولی چهارچوب مذهبی؟
حالا خوبه اسم نهضتشون خرّم دینیه!
بخاطر غنای اسلام بوده اونم؟ نمیفهمم غنای اسلام چیکارست
اونا وقتی اسلام رو دیدند، از گذشتهی خودشون پشیمون شدند.
امّا در دوران های بعدی، هرکسی که ایران رو فتح می کرد، سعی می کرد خودش رو به خلفا و سلاطین اسلامی منتسب کنه.
مثلا بعد از صفویه، تمام کسانی که علیه ناردشاه و ... قیام کردند، خودشون رو ادامهی صفویه معرفی کردند. چرا؟! برای اینکه صفویه، یکی از اوج های تمدّن اسلامی بود.
چه ترک ها، چه مغول ها و چه اقوام دیگه که تو ایران حاکم شدند، در فرهنگ اسلامی هضم شدند. با اینکه قدرت هم دستشون بود.
امّا ایران چنین فرهنگی نداشت که مسلمانان را در خودش هضم کنه.
بازم میگم مسئله این نیست مسئله اینه فرهنگ اسلامی هم همچین چیز هایی ازش در نمیاد حداقل تا الان که یک الگوی توسعه ی اسلامی از تعبیر شما که در عمل پاسخ گو باشه مشاهده نشده.
حداقل یه جست و جویی تو اینترنت انجام بدید بعدش اظهار نظر کنید.
فقط یکی از مجموعهکتاب ها، با نام الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، تا الآن 25 جلدش چاپ شده. عناوین متفرقه بماند به کنار!!!!
با نهی از منکر و امر به معروف میشه اداره کرد؟ بهتر نیست یکم به پاسخی که میدید فکر کنید؟ فرقی نداره یا با اصل رجوع به عقل و خرد یا شیوه ی مراجعه به عقل و خرد!
اوّلا امر به معروف و نهی از منکر، فقط بخش کوچکی از فقه است و فقه هم بخش کوچکی از مجموعهی علوم اسلامی.
ثانیا، شما ظاهرا با شیوه تولید علم شنا نیستید. علوم از یک سری نظریات کلّی تولید میشن. مثلا جامعهشناسان بزرگ، خیلی هاشون شاید چهار یا پنج جلد کتاب بیشتر ننوشته باشند و مسلّما راجع به بسیاری از مسائل ، اظهار نظر نکردند، امّا طرفدارانشون، میان و با توجّه به اون نظریات کلّی، مسائل جدید رو بازتولید می کنند.
اسلام هم پر از نظریه و منابه نظری هستش.
من نه از هرمسیه هستم نه زرتشتیم نه ملی گرا بر خلاف تصور شما و از اول هم گفتم من گزینه ای مدنظر ندارم داشته باشمم هیچ کدوم این ها نیست فقط ازتون خواستم ابتدا ببینید این الگوی توسعه باید پاسخ گوی چی باشه بعد گزینه هاتونو گلچین کنید و گزینه پیشنهاد بدید چون به نظرم تا زمانی که شما نیازتون رو نشناختید هیچ گزینه ای نمیتونند پاسخ گو باشند. و اگر نیاز رو در نظر بگیرید گزینه های متفاوتی هم پاسخ گو میبینید نه این بخواید حتما نیاز هارو با یکی از این گزینه ها پاسخ داد.
توسعه معانی مختلفی داره. من معنای عامّ و لغویش رو مدنظر دارم تا همه ی نظریات رو شام بشه.
توسعه یعنی بهبود، پیشرفت و بهترشدن و معانی مشابه.
در کل رویه ی فرافکنی جالبی نیست.
بحث فرافکنی نیست، بحث اینه که شما نمی تونید به کسی که مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی متفاوتی با شما داره، بحث کنید. فکر میکنید همه باید مثل شما فکر کنند.
من واقعا میلی به ادامه ی این بحث ندارم امیدوارم ببخشید.
تا موقعی که یک مبنای معرفت شناختی و هستی شناختی مشترک بین ما نباشه، یقینا ما نمی تونیم بحث کنیم.
حالا با تجربه گراها و ابطال گرا ها میشه یه بحث هایی کرد امّا با شما ظاهرا نه.
تا اونجا که من فهمیدم، شما کلّا نسبی گرایی. با نسبی گرایی نه میشه گفت حرف کسی درسته و نه میشه گفت حرف کسی غلطه!
یعنی با نسبی گرایی جای بحثی نمی مونه.
هروفت به چندتا گزاره ی مطلق رسیدید، لطفا در تاپیک معرفت شناسی مطرح کنید، تا بحث کنیم و اگر مورد وفاق بود، اینجا براساسش بحث کنیم.