کافه وُیس

یه متن از هادی پاکزاد
با صدای داغون من :)
خدمت شما
 
آخرین ویرایش:
خوانشمــــــ
ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺖ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﻋﻄﺮ ﮔﻨﺪﻣﺰﺍﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﺩﻡ ﻣﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !

ﺩﺭ ﺗﺮﺍﺱ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻭﯾﺎﺭﻭ ﺷﻮﯼ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ
ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ، ﺷﮑﻮﻩ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !

ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ، ﻧﻮﺭ ﻣﻼﯾﻢ، ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﻣﺸﺘﺮﮎ
ﺧﻨﺪﻩ ﺧﻨﺪﻩ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﺮﺑﺎﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !

ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﺸﺘﯽ، ﻗﺪﯾﻤﯽ، ﻗﻞ ﻗﻞ ﻗﻠﯿﺎﻥ، ﮔﺮﺍﻣﺎﻓﻮﻥ، ﻗﻤﺮ
ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ ﭘﺸﺘﯽ ﺯﺩﻩ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﺎﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !

ﺍﺯ ﺳﻤﺎﻭﺭ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ ﭼﺎﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﻗﻨﺪ ﺭﺍ ...
ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻭ ﻫﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻭ ﻫﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !

ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺯﻧﮓ، ﺭﻓﺘﻢ ﻭﺍﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﺍ، ﮐﻪ ﭘﺮﺗﻢ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺗﻮﻧﻠﯽ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺗﺎﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !

ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺧﺎﻧﻪ ... ــ ﻭَ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺷﮑﻞ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩ
ﻗﺮﺻﻬﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﺑﺮﺩﺍﺭ ! ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﮑﻦ !
 
بعضی متنها هستند که کلماتشون انگار دارن از قلب خودت صادر،از فکر خودت عبور ،بر زبان خودت جاری و انگار دارن از دهان خودت خارج میشند . این کلمات رو با جون و دلت حس میکنیشون و تک تک حروفشون انگار دارن از تک تک سلول های بدنت خارج میشن . دچار لرزش درونی میشی. این متنها رو وقتی میخونی حس میکنی همش از دل و وجود نویسنده اش جوشیده و مغزش هیچ تاثیری توی نوشتنش نداشته . متنی که پایین براتون ضبط کردم یکی از همین متنهای فوق العاده دلبر هستند . بیش از اندازه دوستش دارم . امیدوارم شما هم دوستش داشته باشید و صدا و میکس من خیلی آزارتون نده توی فهمیدن حسی که نویسنده ی عزیزش داشته.
غثیانش

پ.ن : دو بار وویس رو ضبط کردم و روی هم انداختم صداها رو . میخواستم تداعی کسی رو داشته باشه که اورثینکینگ میکنه .
 
آخرین ویرایش:
بازم عشق دو پهلوی تو رگ غیرت من روی تو یه روز با ابروی تو میبره آخر
منو ترس نبودت یه وقت بعد تو روزای سخت عین تبر این درختو میبره آخر :)

دانلود رگ
 
پریای حبیب رو تا حالا نشنیده بودم تا اینکه یه جایی یکی خوندش منم گفتم باید بخونمش دیگه تا متنشو دیدم خوندمش :دی

پریا
 
Back
بالا