از نظر روحی نیاز دارم دوستامو ببینم. واقعا دلم دوستامو میخواد حتی با اینکه اکثرا بهم تیکه مینداختن. دلم همون تیکه ها رو میخواد.
همچنین میخوام وقتی دارم میرم نون بگیرم یه شهابسنگ بخوره تو سرم و بازگشت همه به سوی اوست.
از لحاظ روحی نیاز داشتم پدرم شهریار بود مادرم فروغ فرخزاد بعد مینشستم بینشون شعراشونو گوش میکردم خودمم اون وسط فی البداهه یه شعرای درهمی میگفتم وایییی عالی میشد واقعا