- شروع کننده موضوع
- #1
هاینتس
کافرِ مُزلف | فاحشه
- ارسالها
- 533
- امتیاز
- 8,314
- نام مرکز سمپاد
-
- شهر
-
- سال فارغ التحصیلی
- 0000
از رشته ای (دانشگاه) که انتخاب کرده ام راضی ام/ناراضی ام چون...
آره بیش تر بگین همشهری من کنکور 93 بود فکر کنم رتبش 128 شده بود فکر کنم رفته بود عمران صنعتی شریف و نیدیدم بد بگه (البته حدسم اینه شما منظورتون اینه اگر می رفتین کامپیوتر تو دانشگاه های پایین تر از صنعتی شریف موفق تر می بودین.)رشته م عمرانه. موقع انتخاب رشته هرچقدر تلاش کردم که مطئن بشم از چه رشته هایی ممکنه خوشم بیاد و با چه رشته هایی سازگار نیستم، نشد که بشه. همه می گفتن تا خودت نری و سر کلاس نشینی، متوجه نمیشی. یه جورایی میشه گفت شانس و اقبال خیلی نقش داره توی انتخاب رشته. فقط میدونستم که برنامه نویسیم خوبه و نرم افزار و آی تی رو احتمالا می پسندم. با توجه به همه ی اینا، اولویت رو به دانشگاه خوب دادم و انتخاب رشته کردم. عمران بهم رسید. راضی نیستم حقیقتا. داستانش خیلی دور و درازه و خوندنش سخت میشه و نوشتنش سخت تر. اگر دیدم عده ای هستن که واقعا حس می کنن میخوان و نیاز دارن که جزئیات رو بدونن، همینجا بنویسن تا یه متن طولانی به خوردتون بدم
چه جالب! اسم رفیقت چی بود؟آره بیش تر بگین همشهری من کنکور 93 بود فکر کنم رتبش 128 شده بود فکر کنم رفته بود عمران صنعتی شریف و نیدیدم بد بگه (البته حدسم اینه شما منظورتون اینه اگر می رفتین کامپیوتر تو دانشگاه های پایین تر از صنعتی شریف موفق تر می بودین.)
اره خلاصه ش رو بخوام بگم منظورم همین بود. رشته از دانشگاه خیلی خیلی مهم تره. وگرنه شریف حتی اگه بد باشه بقیه جاها هم احتمالا ازش بهتر نیستن. به محض اینکه وقتشو پیدا کردم میشینم یه متن مینویسم در مورد این موضوع. شاید اصلا تاپیک خودش رو بطلبه.آره بیش تر بگین همشهری من کنکور 93 بود فکر کنم رتبش 128 شده بود فکر کنم رفته بود عمران صنعتی شریف و نیدیدم بد بگه (البته حدسم اینه شما منظورتون اینه اگر می رفتین کامپیوتر تو دانشگاه های پایین تر از صنعتی شریف موفق تر می بودین.)
رشتم عمرانهاز رشته ای (دانشگاه) که انتخاب کرده ام راضی ام/ناراضی ام چون...
بلهعلیرضا زارعی؟
حتی صنعتی شریف؟منتها اگر شما فکر کنید که دانشگاه قراره به شما مهارت یاد بده یا یک راست شما رو بفرسته خارج از کشور یا قراره بعد از مدرک گرفتن بیان براتون درخواست شغلی بدن که تو رو خدا بیاید توی شرکت ما کار کنید ... متاسفم همچین خبرهایی نیست.
آقایون میخواستم توی یه پیام طولانی بعدا که وقت زیاد داشتم متنم رو آماده کنم ولی الان دست بکار میشم. ممکنه به نظرتون خیلی متن مسخرهای بیاد ولی به نظر من که همین الان به راحتی میتونم بلند شم برم خارج ولی به دلایلی این کار رو نمیکنم، مهمه دونستنشون : این افسانه ی دعوت به خارج رو از سرتون بندازین بیرون. هیچکس برای نخبههای هیچ کشوری فرش سرخ پهن نکرده که کشور خودشونو ترک کنن. دانشگاه هاروارد و استنفورد و ام آی تی اگر افتخار بدن، وقتی درخواست میدی قبولت میکنن. وگرنه اینقدر نابغه توی دنیا زیاده که اگه کل شریف و دانشگاه تهران و امیرکبیر هم دانشگاه های خارج رو بیخیال بشن، هیچ تاثیری توی دنیا نمیذارن. چین و هند جمعیتشون با هم داره میشه نصف دنیا. حتی اگر یک صد هزارم جمعیتشون باهوش و تحصیل کرده باشن، خودتون حساب کنین داوطلبای چینی و هندی دانشگاه های خوب دنیا چند نفر میشن. بحث "خودی نشون دادن" نیست. مهندسی شغل متوسطیه. هرچی میخواین درمورد من فکر کنین، ولی من حرف خیلی از اساتید و دنیا دیده ها رو میزنم: شما وقتی میری اونطرف هیچ شخص خاصی قرار نیست تحویلت بگیره. مشتق و انتگرال گرفتن هنر خاصی نیست. آره درست خوندین! هنر خاصی نیست! خود امریکایی ها و انگلیسی ها که اینقدر دانشجوی مهندسی و پزشکی از خارج میگیرن، فکر کردین به خاطر خنگ بودن و کم توانی دانشجوهای خودشون این کارو میکنن؟ نه! دلیلش اینه که اونا روی جایگاه های به مراتب مهمتری مثل قضاوت، حقوق، اقتصاد، فلسفه، روابط بینالملل، جغرافیای سیاسی و ... تمرکز دارن! میبینین چقدر از چپ و راست دانشجوی شریف با بورسیه میره برق و مکانیک و نرم افزار استنفورد؟ فکر میکنین چرا از حقوق دانشگاه تهران یا فلسفه یا اقتصاد کسی نمیتونه از طرف بهترین دانشگاهای دنیا بورسیه بشه؟ چون اون رشته هان که مهم و اساسی هستن! و اون رشته ها رو در اختیار یه ایرانی یا هندی یا چینی به راحتی قرار نمیدن! مهندس و پزشک توی کل زندگیشون چقدر کانتریبیوشن و تاثیر روی دنیا اطرافشون میذارن؟ پروفسور سمیعی با اون همه ابهتش چقدر تاثیر توی دنیا گذاشته؟ چند نفر میشناسنش؟ با ترامپ (حتی قبل از ریاست جمهوریش) مقایسه کنین که هرچی داره از درس خوندن در رشته ی اقتصاد دانشگاه وارتون داره. با نوآم چامسکی مقایسه کنین. با مارکس و لنین و هیتلر مقایسه کنین. قیاس مع الفارغ نیست! امریکا و انگلیس و آلمانی که راه رو برای مهندس شدن ما باز گذاشتن، کار عجیبی نمیکنن! هیلاری کلینتون شقالقمر نکرده وقتی میگه دانشجوهای ایرانی رو اینجا با حداکثر امکانات اقناع میکنیم! نخبههای یه مملکت رو بگیری و توی لابراتوار نگه داری تا صبح تا شب برای پیشبرد مقاصد کشور خودت ( که پشیزی برای کشور ما و مردمش ارزش قائل نیست) محاسبه کنن و جون بکنن. چی از این بهتر؟ وقتی سیاستمدار روزولته، چه فرقی داره دانشمندی به اسم اوپنهایمر چقدر به فکر مفید بودن برای دنیا باشه؟ اتفاقی که میوفته اینه که به راحتی خرش میکنن و از مطالعاتش برای ساخت بمب هستهای استفاده میکنن. درگذشت مرحوم میرزاخانی فکر میکنین واقعا چقدر توی دنیا تاثیر گذاشت؟ درگذشت مارگارت تاچر چی؟ چند تا از کارکنان دانشگاه استنفورد برای میرزاخانی متاسف شدن؟ اگر چامسکی از دنیا رفته بود، به نظرتون جمعیت متاثر از مرگش چقدر بیشتر بودن؟ (اگه نمیدونین، جوابش اینه: به مراتب بیشتر) من کاری به جهتگیری سیاسی توی ایران ندارم. فقط بدم میاد اسم نخبه روم باشه و در نهایت جایگاهی که با زحمت و تلاش بهش میرسم، یه کارمند ساده توی یه شرکت عمرانی (حتی شرکتای سرشناس در سطح دنیا) باشه. من خودمو ارزشمند تر از این میدونم که بخوام با رشتهای که دوران لیسانسش رو میشد مثل دوران دبیرستان، با تلاش و زحمت، با معدل عالی پاس کرد، به جایگاهی که از نظر خود امریکایی ها معمولیه صادر کنم. من برای علایق و استعدادای خودم اونقدری ارزش قائل هستم که پرستیژ دانشگاه شریف و بورسیه شدن توی دانشگاهای خارج در جمع دوستان و خانواده کورم نکنه و بتونم گزینههای پیش روم رو به صورت اصولی و با صبر و حوصله بررسی کنم. از عمران به خاطر اینکه درست به ما تدریس نشده ( هرکسی این رو میخونه و شریفیه و عمران خونده منظورمون میفهمه. اگر هم نشون نده که از طرز تدریس اساتید ناراحته، برای اینه که میخواد پرستیژ دانشگاه و خودش رو حفظ کنه. مگر اینکه معدلش فوقالعاده باشه که در اون صورت حرفش حسابه و من نمیتونم بهش ایراد بگیرم. دیدگاهش میشه استثنایی.) و چارت واحد هاش و اساتیدش اونقدر که فکر میکردم در جهت یادگیری دانشجو ها کار نمی کنن ، ناراضی هستم. اونقدر این رشته بد به ما معرفی شده که من ازش زده شدم. به قول یکی از دوستان بستگی به محیط هم داره. اگر آدمی باشی که دلت میخواد خودت رو به هر بهایی توی محیط و اسم شریف غرق کنی، آره ممکنه خوشت بیاد (مثل چند تا از همکلاسیامون که صبح تا شب کلاسا رو نمیومدن و پشت دانشکده برق مشغول سیگار کشیدن بودن و جلوی دوربین با خنده میگفتن عاشق دانشکده عمرانن. مقاوت مصالح رو هنوز پاس نکرده از استاد طراحی فولاد 2 تعریف میکنه. وقتی تنها ویژگی ای که میتونی باهاش خودت رو توی جمع اثبات کنی، دانشگاهته، چرا باید ازش ناراضی باشی؟) اگر فقط کنکور رو به خاطر علاقه ت به ریاضی و محاسبات و خلاقیت دادی و بعد وارد شریف شدی، احتمال زده شدنت هست. شریف سخت نیست اونقدر. نصف دوران کنکورت هم براش روزانه وقت بذاری معدلت خارقالعاده میشه. میپرسی چرا پس همه عالی نمیشن؟ چون تعداد کثیری که قبول میشن با سهمیه هیئت علمی و شاهد و جانباز و.. میان (اتاق 4 نفره ی ترم اول من، سه نفر دیگه همه سهمیه ای بودن. یکیشون که هیئت علمی بود از سهمیه ش استفاده نکرده بود فقط. یعنی 3 نفر از 4 نفر که به صورت تصادفی توی یه اتاق افتاده بودن سهمیه داشتن.) و از همون اول به خاطر ضعیف تر بودن درسا رو خراب میکنن. تعدادی هم که استعداد چشمگیر دارن و تلاش زیادی کردن، وقتی میبینن این همه بوق و کرنا برای چنین دانشگاهی با چنین هیئت علمی ای بوده (بازم میگم، نمی گم شریف به نسبت بقیه بدتره. میگم به نسبت چیزی که باید باشه بدتره. استاد دانشگاه شریف نباید طوری باشه که من اشکال فرمول خمش استاتیکی که روی تخته نوشته رو پنج دقیقه بخوام بهش توضیح بدم. استاد دانشگاه شریف باید بفهمه داره به بچه های چه رشته ای درس گرافیک میده تا خدایی نکرده جلسه ی آخر نفهمه که به خاطر بی مبالاتی محض، کل درس رو اشتباهی به ما یاد داده. استاد دانشگاه شریف باید بفهمه که چیزی که از پشت بال هواپیما بیرون میزنه و به ابر تبدیل میشه، دود موتور نیست. دود موتور روی هوا مثل ابر نمیمونه. استاد دانشگاه شریف باید متن کتابی که توی سیلابسش هست رو حداقل یک بار خونده باشه. استاد نمونهی کشوری باید فرق تنش برشی و تنش لهیدگی و دلیل تفاوت فرمول هاش توی آییننامه رو بتونه تشریح کنه و بتونه توضیح بده تقسیم نیرو بین پیچ ها رو با چه اولویتی محاسبه میکنیم. استاد دانشگاه شریف اگر از پس تنها سوالی که من نوعی در طول ترم ازش میپرسم بر نیاد، به درد جرز دیوار میخوره)، کلا میکشن زیر درس و میرن سراغ دود و دم و مشروب و سکس و لهو و لعب. باهوش ترین دانشجوی ورودی سال ما توی عمران، که از شناختهشده ترین استاد دانشکده، نمرهی باورنکردنی گرفت، الان در معرض اخراجه و میخواد بره جامعه شناسی بخونه. کسی که عمران رو با یه رشتهی دیگه همزمان میخوند و باز هم توی عمران نصف نمره هاش 20 بود، کشید زیر عمران و رفت اقتصاد. چون حالش از عمران بهم میخورد. مدال طلای المپیاد ریاضی چند سال قبل از ما جوری عمران رو بیخیال شده بود که امتحان سیالات رو همران ما داد (با چند ترم تاخیر) و اصلا سر کلاس هم نمیومد و میرفت ایرانگردی. نمیخوام بگم همه همینطورن، و موضوع هم فقط عمران نیست بچه ها، نکته رو بگیرین. همهی کسایی که "مثلا" نخبه هستن رو با 55 تست ریاضی و 45 تا فیزیک و 35 تا شیمی اینجا جمع میکنن و بهشون نشون میدن که بهترین سرنوشت مهندسی اینه که بری خارج هیئت علمی بشی و لاپلاسین بگیری و امتحان طرح کنی. برای همینه که نصف نخبه های واقعی میرن رشته های Mba و جامعه شناسی و اقتصاد و... و اپلای رو فعلا بیخیال میشن. برای من سخت نبود که عمران رو بترکونم. من حدود سه چهار دقیقه زودتر از اینکه برگه ی کنکور رو از دستم بگیرن، از نوشتن جواب دست کشیدم. چون میخواستم حق بچه های ته سالن ضایع نشه. و با این حال شریف قبول شدم... من خسته بودم. خسته از اینکه بدون اساسی فکر کردن، فقط چون میتونم کاری رو انجام بدم، دست بکار بشم. این روش من رو به جایی که فکر میکنم لیاقتشو دارم و زندگیای که میخوام، نمیرسونه. به جای اسطوره ساختن و رویاپردازی ببینین میخواین چه کنین با زندگیتون. هدفتون چیه. از چه کاری خوشتون میاد. چه رشته ای ارضاتون میکنه. اگه میخواین مثل یه آدم معمولی مهاجرت کنین و یه زندگی متوسط داشته باشین، هیچ اشکالی نداره. مهندسی خوندن و اون هم توی یه دانشگاه خوب ایران مسیر خوبی میشه براتون. از پزشکی هم اپلایش به مراتب بهتر هست و اگه واقعا خوب بخونین زندگیتون خیلی راحتتر از پزشکا میشه. ولی اگه فکر میکنین شریف قبول شدن و اپلای کردن و بورسیه شدن یعنی پایان مشکلات و آخر باکلاسی و پرستیژ، سخت در اشتباهین. این دنیا برای کسی که از شونزده سالگی تا بیست و سه سالگی فقط مشتق و انتگرال گرفته و به هیچ چیزی خارج از درس و رو کم کردن و اپلای فکر نکرده، چیزی بیشتر از یه زندگی معمولی رقم نمیزنه. اثباتش هم دانشجوهایی ان که ویزاشون نمیرسه و استادی که تا دیروز حاضر بوده بهشون فاند بده، الان بهشون میگه متاسفم، و اگر خیلی بامرام باشه یه ترم بهشون مهلت میده ویزا رو بگیرن، و اگر نیومدن، بدون ذره ای ناراحتی و پیگیری میره سراغ یه دانشجوی دیگه. چیزی که زیاده توی این دنیا، دانشجوییه که ریاضیش خوبه. جوگیر نباشین بچهها، از شریف هیولا و از خارج بت نسازین. دوست من رتبه یک کنکور بود و ارشد رو رفت استنفورد. بهترین دانشگاه دنیا. توی خود "سیلیکون ولی". دو سال پیش کنار خودم نشسته بود داشتیم با هم مسخره بازی در میوردیم. اومد ایران چون نمیدونست میخواد توی بهترین دانشگاه دنیا چه کنه. وقتی به نتیجه رسید، برگشت امریکا. فکر کنین.بله
از سایت کانون اسم کوچیکش رو نگاه کردم علی رضا زارعی
حتی صنعتی شریف؟
یعنی تو همون صنعتی شریف هم باید حتما خودی نشون بدی که دعوت به کار داخل ایران یا دعوت برای ادامه تحصیل تو خارج بشی؟
ممنون از مطلبتون. با بخش زیادی ازش موافقم اما چرا جیمی کارتر رو نمیبینید که مهندسی خونده بوده؟آقایون میخواستم توی یه پیام طولانی بعدا که وقت زیاد داشتم متنم رو آماده کنم ولی الان دست بکار میشم. ممکنه به نظرتون خیلی متن مسخرهای بیاد ولی به نظر من که همین الان به راحتی میتونم بلند شم برم خارج ولی به دلایلی این کار رو نمیکنم، مهمه دونستنشون : این افسانه ی دعوت به خارج رو از سرتون بندازین بیرون. هیچکس برای نخبههای هیچ کشوری فرش سرخ پهن نکرده که کشور خودشونو ترک کنن. دانشگاه هاروارد و استنفورد و ام آی تی اگر افتخار بدن، وقتی درخواست میدی قبولت میکنن. وگرنه اینقدر نابغه توی دنیا زیاده که اگه کل شریف و دانشگاه تهران و امیرکبیر هم دانشگاه های خارج رو بیخیال بشن، هیچ تاثیری توی دنیا نمیذارن. چین و هند جمعیتشون با هم داره میشه نصف دنیا. حتی اگر یک صد هزارم جمعیتشون باهوش و تحصیل کرده باشن، خودتون حساب کنین داوطلبای چینی و هندی دانشگاه های خوب دنیا چند نفر میشن. بحث "خودی نشون دادن" نیست. مهندسی شغل متوسطیه. هرچی میخواین درمورد من فکر کنین، ولی من حرف خیلی از اساتید و دنیا دیده ها رو میزنم: شما وقتی میری اونطرف هیچ شخص خاصی قرار نیست تحویلت بگیره. مشتق و انتگرال گرفتن هنر خاصی نیست. آره درست خوندین! هنر خاصی نیست! خود امریکایی ها و انگلیسی ها که اینقدر دانشجوی مهندسی و پزشکی از خارج میگیرن، فکر کردین به خاطر خنگ بودن و کم توانی دانشجوهای خودشون این کارو میکنن؟ نه! دلیلش اینه که اونا روی جایگاه های به مراتب مهمتری مثل قضاوت، حقوق، اقتصاد، فلسفه، روابط بینالملل، جغرافیای سیاسی و ... تمرکز دارن! میبینین چقدر از چپ و راست دانشجوی شریف با بورسیه میره برق و مکانیک و نرم افزار استنفورد؟ فکر میکنین چرا از حقوق دانشگاه تهران یا فلسفه یا اقتصاد کسی نمیتونه از طرف بهترین دانشگاهای دنیا بورسیه بشه؟ چون اون رشته هان که مهم و اساسی هستن! و اون رشته ها رو در اختیار یه ایرانی یا هندی یا چینی به راحتی قرار نمیدن! مهندس و پزشک توی کل زندگیشون چقدر کانتریبیوشن و تاثیر روی دنیا اطرافشون میذارن؟ پروفسور سمیعی با اون همه ابهتش چقدر تاثیر توی دنیا گذاشته؟ چند نفر میشناسنش؟ با ترامپ (حتی قبل از ریاست جمهوریش) مقایسه کنین که هرچی داره از درس خوندن در رشته ی اقتصاد دانشگاه وارتون داره. با نوآم چامسکی مقایسه کنین. با مارکس و لنین و هیتلر مقایسه کنین. قیاس مع الفارغ نیست! امریکا و انگلیس و آلمانی که راه رو برای مهندس شدن ما باز گذاشتن، کار عجیبی نمیکنن! هیلاری کلینتون شقالقمر نکرده وقتی میگه دانشجوهای ایرانی رو اینجا با حداکثر امکانات اقناع میکنیم! نخبههای یه مملکت رو بگیری و توی لابراتوار نگه داری تا صبح تا شب برای پیشبرد مقاصد کشور خودت ( که پشیزی برای کشور ما و مردمش ارزش قائل نیست) محاسبه کنن و جون بکنن. چی از این بهتر؟ وقتی سیاستمدار روزولته، چه فرقی داره دانشمندی به اسم اوپنهایمر چقدر به فکر مفید بودن برای دنیا باشه؟ اتفاقی که میوفته اینه که به راحتی خرش میکنن و از مطالعاتش برای ساخت بمب هستهای استفاده میکنن. درگذشت مرحوم میرزاخانی فکر میکنین واقعا چقدر توی دنیا تاثیر گذاشت؟ درگذشت مارگارت تاچر چی؟ چند تا از کارکنان دانشگاه استنفورد برای میرزاخانی متاسف شدن؟ اگر چامسکی از دنیا رفته بود، به نظرتون جمعیت متاثر از مرگش چقدر بیشتر بودن؟ (اگه نمیدونین، جوابش اینه: به مراتب بیشتر) من کاری به جهتگیری سیاسی توی ایران ندارم. فقط بدم میاد اسم نخبه روم باشه و در نهایت جایگاهی که با زحمت و تلاش بهش میرسم، یه کارمند ساده توی یه شرکت عمرانی (حتی شرکتای سرشناس در سطح دنیا) باشه. من خودمو ارزشمند تر از این میدونم که بخوام با رشتهای که دوران لیسانسش رو میشد مثل دوران دبیرستان، با تلاش و زحمت، با معدل عالی پاس کرد، به جایگاهی که از نظر خود امریکایی ها معمولیه صادر کنم. من برای علایق و استعدادای خودم اونقدری ارزش قائل هستم که پرستیژ دانشگاه شریف و بورسیه شدن توی دانشگاهای خارج در جمع دوستان و خانواده کورم نکنه و بتونم گزینههای پیش روم رو به صورت اصولی و با صبر و حوصله بررسی کنم. از عمران به خاطر اینکه درست به ما تدریس نشده ( هرکسی این رو میخونه و شریفیه و عمران خونده منظورمون میفهمه. اگر هم نشون نده که از طرز تدریس اساتید ناراحته، برای اینه که میخواد پرستیژ دانشگاه و خودش رو حفظ کنه. مگر اینکه معدلش فوقالعاده باشه که در اون صورت حرفش حسابه و من نمیتونم بهش ایراد بگیرم. دیدگاهش میشه استثنایی.) و چارت واحد هاش و اساتیدش اونقدر که فکر میکردم در جهت یادگیری دانشجو ها کار نمی کنن ، ناراضی هستم. اونقدر این رشته بد به ما معرفی شده که من ازش زده شدم. به قول یکی از دوستان بستگی به محیط هم داره. اگر آدمی باشی که دلت میخواد خودت رو به هر بهایی توی محیط و اسم شریف غرق کنی، آره ممکنه خوشت بیاد (مثل چند تا از همکلاسیامون که صبح تا شب کلاسا رو نمیومدن و پشت دانشکده برق مشغول سیگار کشیدن بودن و جلوی دوربین با خنده میگفتن عاشق دانشکده عمرانن. مقاوت مصالح رو هنوز پاس نکرده از استاد طراحی فولاد 2 تعریف میکنه. وقتی تنها ویژگی ای که میتونی باهاش خودت رو توی جمع اثبات کنی، دانشگاهته، چرا باید ازش ناراضی باشی؟) اگر فقط کنکور رو به خاطر علاقه ت به ریاضی و محاسبات و خلاقیت دادی و بعد وارد شریف شدی، احتمال زده شدنت هست. شریف سخت نیست اونقدر. نصف دوران کنکورت هم براش روزانه وقت بذاری معدلت خارقالعاده میشه. میپرسی چرا پس همه عالی نمیشن؟ چون تعداد کثیری که قبول میشن با سهمیه هیئت علمی و شاهد و جانباز و.. میان (اتاق 4 نفره ی ترم اول من، سه نفر دیگه همه سهمیه ای بودن. یکیشون که هیئت علمی بود از سهمیه ش استفاده نکرده بود فقط. یعنی 3 نفر از 4 نفر که به صورت تصادفی توی یه اتاق افتاده بودن سهمیه داشتن.) و از همون اول به خاطر ضعیف تر بودن درسا رو خراب میکنن. تعدادی هم که استعداد چشمگیر دارن و تلاش زیادی کردن، وقتی میبینن این همه بوق و کرنا برای چنین دانشگاهی با چنین هیئت علمی ای بوده (بازم میگم، نمی گم شریف به نسبت بقیه بدتره. میگم به نسبت چیزی که باید باشه بدتره. استاد دانشگاه شریف نباید طوری باشه که من اشکال فرمول خمش استاتیکی که روی تخته نوشته رو پنج دقیقه بخوام بهش توضیح بدم. استاد دانشگاه شریف باید بفهمه داره به بچه های چه رشته ای درس گرافیک میده تا خدایی نکرده جلسه ی آخر نفهمه که به خاطر بی مبالاتی محض، کل درس رو اشتباهی به ما یاد داده. استاد دانشگاه شریف باید بفهمه که چیزی که از پشت بال هواپیما بیرون میزنه و به ابر تبدیل میشه، دود موتور نیست. دود موتور روی هوا مثل ابر نمیمونه. استاد دانشگاه شریف باید متن کتابی که توی سیلابسش هست رو حداقل یک بار خونده باشه. استاد نمونهی کشوری باید فرق تنش برشی و تنش لهیدگی و دلیل تفاوت فرمول هاش توی آییننامه رو بتونه تشریح کنه و بتونه توضیح بده تقسیم نیرو بین پیچ ها رو با چه اولویتی محاسبه میکنیم. استاد دانشگاه شریف اگر از پس تنها سوالی که من نوعی در طول ترم ازش میپرسم بر نیاد، به درد جرز دیوار میخوره)، کلا میکشن زیر درس و میرن سراغ دود و دم و مشروب و سکس و لهو و لعب. باهوش ترین دانشجوی ورودی سال ما توی عمران، که از شناختهشده ترین استاد دانشکده، نمرهی باورنکردنی گرفت، الان در معرض اخراجه و میخواد بره جامعه شناسی بخونه. کسی که عمران رو با یه رشتهی دیگه همزمان میخوند و باز هم توی عمران نصف نمره هاش 20 بود، کشید زیر عمران و رفت اقتصاد. چون حالش از عمران بهم میخورد. مدال طلای المپیاد ریاضی چند سال قبل از ما جوری عمران رو بیخیال شده بود که امتحان سیالات رو همران ما داد (با چند ترم تاخیر) و اصلا سر کلاس هم نمیومد و میرفت ایرانگردی. نمیخوام بگم همه همینطورن، و موضوع هم فقط عمران نیست بچه ها، نکته رو بگیرین. همهی کسایی که "مثلا" نخبه هستن رو با 55 تست ریاضی و 45 تا فیزیک و 35 تا شیمی اینجا جمع میکنن و بهشون نشون میدن که بهترین سرنوشت مهندسی اینه که بری خارج هیئت علمی بشی و لاپلاسین بگیری و امتحان طرح کنی. برای همینه که نصف نخبه های واقعی میرن رشته های Mba و جامعه شناسی و اقتصاد و... و اپلای رو فعلا بیخیال میشن. برای من سخت نبود که عمران رو بترکونم. من حدود سه چهار دقیقه زودتر از اینکه برگه ی کنکور رو از دستم بگیرن، از نوشتن جواب دست کشیدم. چون میخواستم حق بچه های ته سالن ضایع نشه. و با این حال شریف قبول شدم... من خسته بودم. خسته از اینکه بدون اساسی فکر کردن، فقط چون میتونم کاری رو انجام بدم، دست بکار بشم. این روش من رو به جایی که فکر میکنم لیاقتشو دارم و زندگیای که میخوام، نمیرسونه. به جای اسطوره ساختن و رویاپردازی ببینین میخواین چه کنین با زندگیتون. هدفتون چیه. از چه کاری خوشتون میاد. چه رشته ای ارضاتون میکنه. اگه میخواین مثل یه آدم معمولی مهاجرت کنین و یه زندگی متوسط داشته باشین، هیچ اشکالی نداره. مهندسی خوندن و اون هم توی یه دانشگاه خوب ایران مسیر خوبی میشه براتون. از پزشکی هم اپلایش به مراتب بهتر هست و اگه واقعا خوب بخونین زندگیتون خیلی راحتتر از پزشکا میشه. ولی اگه فکر میکنین شریف قبول شدن و اپلای کردن و بورسیه شدن یعنی پایان مشکلات و آخر باکلاسی و پرستیژ، سخت در اشتباهین. این دنیا برای کسی که از شونزده سالگی تا بیست و سه سالگی فقط مشتق و انتگرال گرفته و به هیچ چیزی خارج از درس و رو کم کردن و اپلای فکر نکرده، چیزی بیشتر از یه زندگی معمولی رقم نمیزنه. اثباتش هم دانشجوهایی ان که ویزاشون نمیرسه و استادی که تا دیروز حاضر بوده بهشون فاند بده، الان بهشون میگه متاسفم، و اگر خیلی بامرام باشه یه ترم بهشون مهلت میده ویزا رو بگیرن، و اگر نیومدن، بدون ذره ای ناراحتی و پیگیری میره سراغ یه دانشجوی دیگه. چیزی که زیاده توی این دنیا، دانشجوییه که ریاضیش خوبه. جوگیر نباشین بچهها، از شریف هیولا و از خارج بت نسازین. دوست من رتبه یک کنکور بود و ارشد رو رفت استنفورد. بهترین دانشگاه دنیا. توی خود "سیلیکون ولی". دو سال پیش کنار خودم نشسته بود داشتیم با هم مسخره بازی در میوردیم. اومد ایران چون نمیدونست میخواد توی بهترین دانشگاه دنیا چه کنه. وقتی به نتیجه رسید، برگشت امریکا. فکر کنین.
بدیهتا. از شریف قول نسازید آقا.یعنی تو همون صنعتی شریف هم باید حتما خودی نشون بدی که دعوت به کار داخل ایران یا دعوت برای ادامه تحصیل تو خارج بشی؟
نمیدونستم کارتر مهندسی خونده. تا جایی که میدونم همهی تحصیلاتش مربوط به آکادمی نیروی دریایی ایالات متحدهس که همونطور که از اسمش پیداس یه نهاد وابسته به نظامه. استاد ادبیات و زبان انگلیسی هم هست. اکثر فعالیت هاش مربوط به رشتهی انسانیه. البته اگر هم مهندسی خونده باشه بازم با حرف من مغایرتی نداره. مشاغل روسای جمهور امریکا از گاودار تا اقتصاددان پراکنده و متنوعه. درک سیاسیشون وابسته به شغلشون نیست و چنین چیزی زمین تا آسمون با کشوری مثل ایران که از مریم رجوی گرفته تا خود لاریجانیش توی شریف درس خوندن (نشون میده چقدر سیستم گزینش افتضاحه و همهی پتانسیل هایی که اکثرشون باید صرف گردش چرخ اقتصاد و حکومت بشن، توی شریف دارن بارگذاری ساختمون و مقاومت مصالح میخونن) فرق داره. رئیس جمهور خودش همهکاره نیست. باید به کابینه ش و وزنی که به وزارتای مختلف میده نگاه کرد.یه مورد جالب هم همینطوری اشاره میکنم دونستنش بد نیست: الان بزرگترین طرحی که مردم از دورهی حکومت اوباما به یاد دارن و یه جورایی میراث تفکر اوباما محسوب میشه چیه؟ obama care. بیمهی سلامت (کاری ندارم به چند و چون اجرایی شدنش )، ولی طراح اصلی این سیستم اوباما نبوده. "جان گروبر" بود. جان گروبر نه مهندس محیط زیست بود، نه مهندس حملونقل، نه مهندس صنایع و نه حتی پزشک. اقتصاددان بود. مقیاس تاثیر اقتصاددان ها معمولا به مراتب بیشتر از مهندس هاس. مردم امریکا نه از کمبود مهندس میترسن نه از کمبود دکتر نه از داعش و نه از طالبان. از بحران اقتصادیای مثل سال 2008 میترسن که میتونه کمر کشور رو بشکونه. نمیخوام بیشتر بنویسم چون از موقعی که متن بالایی رو نوشتم چند نفر بهم پیام دادن که نمیفهمن منظورم چیه و انگار خوششون نیومده بود که دانشگاه آمال و آرزوهاشون رو مورد تمجید قرار ندادم. من یه جاهاییش فقط تفکر شخصیم رو نوشته بودم. ولی همچنان فکر میکنم وقتی همه ی نوابغ رو میریزیم توی شریف و شهید بهشتی، وضع مملکت همینی میشه که دارین میبینین. مهندس فوقش بتونه اسنپ طراحی کنه و شرکت بزرگ بزنه. یا ایران مال بسازه. وقتی اقتصاددان یا سیاستمدار حسابی نداریم که بتونه قیمت دلار رو کنترل کنه، هم ایران مال و رز مال و هزار پروژهی دیگه بودجه ش میره هوا هم اسنپ و مپنا و پرلیت و هزار بنگاه بزرگ دیگه ورشکست میشن.ممنون از مطلبتون. با بخش زیادی ازش موافقم اما چرا جیمی کارتر رو نمیبینید که مهندسی خونده بوده؟