رنج کشیدن آخرش به خوشبختی تبدیل بشه، چرا که نه
چی از این بهتر
من حاضرم انقد رنج بکشم ک نایی واسم نمونه ولی آخرش ی نفس راحت بکشمو ببینم همه چی درست شده
اگه بدونم ته مسیری که دارم میرم خوشیه قطعا هر رنجی رو حاضرم تحمل کنم
دوست دارم ببینم یکی داره ملک رو با تبر تیکه تیکه میکنه و کلی رنج بکشم، وای چقدر ک من رنج خواهم کشید
در کل هر بلایی ک سر ملک بیاد من دوست دارم رنجشو به جون بخرم
میگن یه چیزی جلوت باشه و نتونی ازش استفاده کنی رنج میکشی. بنا به همین قاعده میخوام اینجوری زجر بکشم:
یه چند تا بانویِ خوب -خب طبیعتا تعریف این مفهوم نزد محفوظه، ولی شما برای اینکه بتونی راحتتر تصور بکنی، مفهوم مدنظرت خودت رو جایگزین کن!- لختْلختْ جلوم ورجه ورجه بکنن. منم سفت به یه تخت بسته شده باشم و هیچ کدومشون هم به من توجه نکنن. و یا شایدم من رو مسخره بکنن. نمیدونم.
چقدر شبیهِ کابوسهای فلینی شد! :)) راضیم از تاپیک. :))
اسم تاپیک غلط اندازه(((:
به نظرم وقتی واقعا میخوای به یه هدفی برسی دیگه مسیرش برات رنجی نداره حداقل از دور !
مثلا اگه من بخوام یه رشته درسی سنگین رو بخونم به نظرم همه شب بیداری ها و کار کردن هاش شیرینه