در آغاز نسبت به وگانیسم دیدِ خیلی مثبتی داشتم. اما کمی بعدتر، این دید تغییر کرد و دیگه نسبت به وگان بودن مثلِ قبل راغب نبودم. با این حال، دیروز سعی کردم کمی بیشتر فکر کنم و ببینم آیا اصلا میتونم به نتیجهای برسم یا نه .----. در هر حال، احساس کردم واقعا بحثِ سادهای نبود که به راحتی بشه نتیجهگیری کرد و با گذشت زمان، به دفعاتِ زیادی نظرات و باورهام تغییر کرد؛ به نحوی که حتی تصمیم گرفتم قطعیت و یقینِ کاملی نداشته باشم. در این حین، یک سری پرسشها شکل گرفت که فکر میکنم به جهتگیری فکریم هم کمک زیادی کرد. البته شخصا خیلی دوست دارم که این پرسشها و مسائل برطرف بشه تا با احترام به احساساتَم و با ارادۀ خیر (از نوع کانتی .----.)، یک وگان بشم. (اما خب، فعلا هیچ کدوم برطرف نشدن)
فعلا با بحثِ اقتصادی، تاریخی، تکاملی و زیستمحیطیِ وگانیسم کاری ندارم و فقط به «سلامت» و «تغذیه» اشاره میکنم. (در بخش اول هم سعی میکنم یه چیزی مثلِ مقدمه بیارم)
===
1 ===
تا جایی که من متوجه شدم، وگانها معتقدند: «کشتن حیوانات غیراخلاقیه، چون اونها «درد» میکشند. رژیم وگانیسم رژیمی کامله و انسان لزوما نیازی به مصرف گوشت (یا فراوردههاش مثل لبنیات، تخم مرغ و ...) نداره».
به فکر حقوق حیوانها بودن، تفکری زیباست و به «اخلاق» (متعارف) برمیگرده. ریشۀ اخلاق هم در «احساسات» هست و به «چرایی»ها و «است»ها (که ریشه در «منطق» دارن) پاسخ
نمیده و به «باید»ها میپردازه. مثلا با دیدن خون و خونریزی و درد کشیدن حیوانات، احساسات ما هم جریحه دار میشه. شخصا تمامی این مقدمات بحث رو قبول دارم، اما مسئلهای که مطرح میشه اینه که محدودۀ اخلاق تا کجاست؟
فکر میکنم اخلاق نباید حق داشته باشه «حقوق اولیه»یِ انسان رو نادیده بگیره. از جملۀ این حقوق، «سلامتِ کامل» در زندگیه. در نتیجه دو تا حالت پیش میاد:
1- اگر بدن الزاما «نیازی» به خوردن گوشت
نداشته باشه، کشتن حیوانات برای تغذیه از اونها کاملا غیراخلاقیه.
2- اگر سلامت و حیات انسان لزوما به مصرف گوشت وابسته باشه، اخلاق فقط میتونه برای کاهش دردِ حیواناتی که از اونها گوشت مورد نیازِمون تأمین میشه، تلاش کنه و
نمیتونه امر کنه «گوشت نخورید».
===
2 ===
× وگانیسم و دیابت
انرژی مورد نیاز بدن از
پروتئین ، قند ، چربی و هیدرات کربن تأمین میشه.
افرادی که دیابت
[1] دارن، مسلما نمیتونن قند مصرف کنن، چون با بالا رفتن قند خون انسولین بدن مصرف میشه. چربی هم نباید مصرف کنن چون چاقی اصلا برای یک فرد دیابتی خوب نیست. هیدرات کربن هم سریع به گلوگز تبدیل میشه و قند خون رو بالا میبره. در نتیجه تنها چیزی که باقی میمونه، پروتئینه.
به طور کلی گیاهخواران (نه فقط وگانها) بیان میکنن که در گیاهان هم پروتئین یافت میشه(تا حدودی هم درست میگن). اما مشکل در اینجا است که مثلا در گیاهانی مثل غلات (نون و برنج و ...) و سیبزمینی، مقدار زیادی هیدراتکربن وجود داره و در نتیجه، افراد دیابتی نمیتونن برای تأمین پروتئینِ بدنشون، اون مقدارِ زیاد غلات (که هیدراتکربن دارن) رو مصرف کنن. سبزیجات هم انرژی کافی رو به بدن نمیرسونن و به قولی، فرد دیابتی با صرفا خوردن سبزیجات سیر نمیشه. با این شرایط، آیا رژیم وگانیسم (یا حتی گیاهخواری «وجترین») برای جمعیتی که باید محدودیتهای دیابتی رو رعایت کنن (شامل دیابتیها و پیشدیابتیها که حدود 2/5 تا 3 میلیارد نفر هستن)، عملیه؟
[1] طبق
وبسایت رسمی WHO، در سال 2014، 422 میلیون نفر به دیابت مبتلا بودن و مرگ مستقیم 1/6 میلیون بر اثر دیابت در سال 2016 گزارش شده. فقط در آمریکا 84 میلیون نفر پیشدیابت (Prediabetes) دارن و این یعنی حدود 2/5 تا 3 میلیارد نفر باید محدودیتهای غذایی رو رعایت کنن تا دیابت نگیرن (پیشدیابتیها) یا به عوارض اون دچار نشن (دیابتیها). حالا دیابت مگه چه عوارضی داره؟ دیابت عاملِ مهمِ نابینایی، نارساییِ کلیه، سکتۀ قلبی و مغزی، قطعِ دست و پا و حتی عاملِ مرگ هست.
===
3 ===
آیا از نظر
علمی و تغذیه، وگانیسم رژیم غذایی کاملی محسوب میشه و یا فقر غذایی میاره؟
- درسته که در گیاهان (شامل غلات و حبوبات) پروتئین یافت میشه، اما این مقدار نسبت به گوشت کمتر هست و علاوه بر اون، مادهای در گیاه هست به نام مهارکنندۀ
پروتئاز که جذب همون مقدارِ کمِ پروتئین رو تا حدودی مختل میکنه. (همچنین که پروتئینهای گیاهی، همۀ آمینواسیدهای مورد نیازِ ما رو ندارن) در نتیجه باید مقدار زیادی غلات و حبوبات مصرف کنیم و از اونجایی که غلات، هیدراتکربن زیادی دارن و برای تأمین مثلا 50 گرم پروتئین در روز، باید 2/5 کیلو برنج مصرف کنیم (اگر اصلا بشه انقدر برنج خورد .----.) که موجب چاقی میشه. در صوتی که با مصرفِ کمتر از 200 گرم گوشت قرمز میشه این مقدار پروتئین رو تأمین کرد. در نتیجه ممکنه در رژیم گیاهخواری یا وگان، به قرصهای مکمل پروتئین(
1) نیاز پیدا کنیم.
- در رابطه با مواد معدنی هم مثل پروتئین گفته میشه که در گیاهان به اندازۀ کافی وجود داره. اما
فیتات (اسید فیتیک)ِ موجود در غلات، حبوبات و حتی سبزیجات موجب میشه جذبِ این مواد معدنی هم تا حدودی مختل بشه. در نتیجه ممکنه قرصِ آهن، روی، زینک، کلسیم
[2] و ...(
2) هم به رژیم غذاییِ وجترین یا وگان اضافه بشه.
-
لِکتین (Lectin) یک پروتئینِ گیاهیه که جذب ویتامینهای مورد نیاز بدن رو مختل میکنه. با مصرف زیاد گیاه، مجبور میشیم شربت مولتیویتامین(
3) مصرف کنیم.
- جا داره به سه مادۀ دیگه هم اشاره کنم؛
کارنیتین(Carnitine)،
کراتین(Keratin) و
کارنوزین(Carnosine). (پیشوند «کارن»
[3])
+ در بدن کارنیتین به صورت L-Carnitine وجود داره و به فعالیت قلب، بهبود بیماران دیابتی و فشارِ خون، و افزایش 1/4 ُمی فعالیتِ عضلات در وزشکاران کمک میکنه. منبع کارنیتین همونطور که از پیشوندِش مشخصه، در گوشت قرمز، مرغ، ماهی و البته شیره. (در گوشت قرمز 4 برابر بقیه است) کارنیتین در رژیم گیاهخواری خیلی کم و در رژیم وگان هم کمتر از اون به بدن میرسه. در رژیم معمول (همهچیزخواری) حدود 60 تا 180 میلیگرم کارنیتین جذبِ بدن میشه. این مقدار در رژیم وگان، حدود 10 تا 12 میلیگرم هست. در نتیجه باید قرص مکمل ال-کارنیتین(
4)
[4] رو هم به رژیم غذایی وگان اضافه کرد.
+ 95 درصد کراتین بدن به صورت فسفوکراتین هست که به عضلات و مغز انرژیِ لازم رو میده؛ در عضلهسازی و جلوگیری از ابتلا به بیماریهایِ حرکتی مثل پارکینسون نقش داره و علاوه بر اینها، مانع پیری زودرس میشه. در رژیم غذایی وگان 1 گرمِ مورد نیاز کراتین، تأمین نمیشه و باید از قرص مکمل کراتین(
5) استفاده کرد.
+ کارنوزین در مغز به عنوان یه نوروترانسمیتر و واسطۀ شیمیایی عمل میکنه. کمبودِ اون موجب نارساییِ کلیه، آلزایمر، تسریع در پیری و بدتر شدنِ عوارض بیمارانِ دیابتی میشه. مقدار کانوزینی که از گیاهان به دست میاد خیلی کمه و باید قرصِ مکملِ کارنوزین(
6) مصرف کرد.
[2] کلسیم گیاه جذب کمی داره و در غلات و حبوبات و سبزیجات و آجیل با
اُگزالات (Oxalate) همراهه. اگزالات هم باعث تشکیل عمدۀ سنگهای کلیوی در بدن انسان میشه.
[3] (-Carn) به معنایِ گوشت هست که به
پروتئین حیوانی اشاره داره.
[4] البته مصرف قرص مکملِش هم کافی نیست. چون باکتریهای رودهیِ یک فردِ گیاهخوار و یا وگان، دستخوش تغییر شدن و چند باکتری مفید حتی از بین رفتن. به همین خاطر روده نمیتونه از کارنیتین
TMAO تولید کنه، چون اون باکتریهایی که این کار رو میکردن دیگه وجود ندارن.
نتیجه: برای اینکه با رژیم گیاهخواری به افتِ عضلات، پیریِ زودرس، ناراحتیِ قلبی و کلیوی، دیابت، آلزایمر، پارکینسون و ... دچار نشیم، باید این موارد رو به رژیم غذاییمون اضافه کنیم(
6-1): قرصهایِ مکملِ پروتئین، مواد معدنی (شامل زینک، روی، کلسیم و آهن و...)، ال-کارنیتین، کراتین، کارنوزین و شربت مولتی ویتامین. نکتهای که در اینجا نباید فراموش کنیم، اینه که مصرفِ زیادِ قرصهای مکمل و داروها
عوارض داره! معمولا موضوعی که خیلی مطرح میشه کمبودِ ویتامین B12 هست که اگر فقط اون بود، باز هم مشکلی پیش نمیاومد. شخصا فکر میکنم الگویِ تغذیهیِ ما با
برگۀ نتیجۀ آزمایشِ خون مشخص میشه؛ با اون میتونیم تعیین کنیم چه چیزهایی رو باید خورد و چه چیزهایی رو نه. البته میزانِ نیاز در افراد مختلفه و به همین دلیل ممکنه همه به یک میزان به یک مادۀ غذاییِ خاص نیاز نداشته باشن. اما اینجا موضوع در موردِ
عمومِ جامعه مطرحه. با
عقاید یا
احساسات نباید سلامتیِ بدن رو به خطر انداخت. یکی مُسلمونه و روزه میگیره، بر سرِ معده و کلیه چی پیش میاد مهم نیست! یکی هم گیاهخواره و گوشت نمیخوره، دیگه مهم نیست اگه دچار فقر غذایی بشه! فکر نمیکنم بشه همیشه احساسات و عقاید رو
کاملا جایگزینِ منطق انسان کرد. اگر بحثِ اخلاق مطرحه، تا جایی میشه بهِش پرداخت که با منطقِمون در تناقض نباشه و منطق ما هم در اینه که سلامتی کاملِمون رو حفظ کنیم. (البته فکر میکنم
اگر بگیم این منطق ما نیست و مهم نیست که بیمار بشیم یا بمیریم، دیگه شرایط عوض میشه .----.) اخلاق یه موضوع عینی نیست که در خارج از ذهنِ ما انسانها وجود داشته باشه. (طبق تعریف وجودِ عینی: هر چیزی که بر اساسِ حواسِ پنجگانه، مشاهده و تجربه بشه) ما اخلاق رو مثل یک چهارچوبِ ذهنی در نظر میگیریم تا خودمون آسیب نبینیم و منفعتِمون به خطر نیفته. مثلا اگر کشتن آدمها رو تو یه شهر غیراخلاقی ندونن، بسیاری کشته خواهند شد و فکر نمیکنم کسی منفعتِش رو در این ببینه که کشته بشه! (البته بحث اخلاق خیلی پیچیدهتره و شاید فقط در این موضوع بشه به این شکل، مثل
قوانین و مقررات بهِش پرداخت.)
+ همۀ اینها بدین معنی نیست که نباید سبزیجات، غلات و حبوبات بخوریم؛ بلکه یعنی
به تنهایی با مصرف اینها نمیشه تمام نیازهای بدن رو تأمین کرد و افراط و تفریط در این موضوع منطقی نیست.
===
4 ===
× البته جا داره به سوالِ دیگهای هم که برایِ من پیش اومد اشاره کنم:
برای تأمین گیاهان در زمینهای کشاورزی، میلیاردها حشره به وسیلۀ سمپاشی و آفتزدایی کشته میشن. حشرات هم مغز و سیستم عصبی دارن. اتفاقا به ایندلیل که سیستم عصبیِ ضعیفتری دارن، دردِ «مزمن» تجربه میکنن و از درد اونها، مثل انسان و یا حیوان کاسته نمیشه. در این شرایط، حقوقی که به وسیلۀ اخلاق برای حیوانات قائل شدیم، برای حشرات صادق نیستن؟ [آیا این دلیل که خون حشرات مثل حیوانات ریخته نمیشه و ما نفس نفس زدن اونها رو هنگام کشته شدن نمیبینیم کافیه؟ - یعنی میتونیم فقط به خاطر جریحهدار نشدنِ «احساسات»، درد حشرات رو نادیده بگیریم؟]
@karen._. خوشحال میشم نظرتون رو در این باره بدونم.
===
پ.ن ===
ممنون میشم دوستی که از من اطلاعاتِ بیشتری در زمینۀ «سلامت»ِ رژیم وگانیسم (یا حتی وجترین) داره، مشکلاتی که در بالا عنوان کردم رو رفع کنه،. در اون صورت با کمال میل به این سمت خواهم رفت که گیاهخوار بشم. چون وقتی پستهای
@Zetsubou Shinji و
@hossein9021 رو در تاپیکهای مرتبط با گیاهخواری خوندم
[5]، از نظر
اخلاقی محض (البته قضیۀ حشرات هنوز برام رفع نشده) و از همه مهمتر
زیست محیطی، متقاعد شدم. با این حال، اگه قضیۀ سلامت این رژیم رفع نشه، ترجیح میدم میزانِ گوشت مصرفیم رو تا جایی که میشه از خوراکَم کم کنم. هم به خاطر محیطِ زیست که با آسیب دیدنِش در آیندۀ نه چندان دور، زندگیِ همه، از جمله خودم ضربۀ بزرگی خواهد خورد. از طرفی هم از نظر اخلاقی و وجدانی، احساس بهتری خواهم داشت. (شخصا فکر میکنم تمامیِ این مسائل در نهایت برمیگرده به رضایت و منفعت خودمون. یعنی دوست نداریم به حیوانات آسیب برسه چون وقتی خودمون رو جای اونها میذاریم [به قولی همدلی میکنیم] احساس بدی داریم و احساس بد هم
زننده است)