رمانی بوده که پاش گریه کنی؟

  • شروع کننده موضوع
  • #1

anaana251223

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
684
امتیاز
13,081
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
جایی همین حوالی
اگ رمانی هس ک باش گریه کردی اسمو اسم نویسندش و موضوعش با حست از خوندنش رو بگو
 
ارسال‌ها
812
امتیاز
8,995
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1400
حالا یادم نیست که گریه کرده باشم یا نه ولی بچه تر که بودم یه نفر کتاب زخم داوود رو به عنوان هدیه ی تولد بهم داد...
کتاب در مورد چند نسل متوالی از فلسطینیان تو همون دورانی که فلسطین اشغال شد...
و خوب یه جایی که زندگی کاملا دیگه داره اوکی میشه و این تو امریکاست یه دفعه ای همه به چخ میرن و یه جورایی سرنوشت مادرش برا خودش تکرار میشه و این هم تا مرز جنون پیش میره...
تنها کتابی بود که حجم دپرس بودنش باعث شد بین خوندنش یه وقفه ی طولانی بندازم...
پ.ن:من معمولا از اوناییم که یک نفس کتاب میخونن...
 

PashMack

به دنبال بستنی
ارسال‌ها
434
امتیاز
8,139
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
فعلا برنز نجوم
فک کنم سر جنگی که نجاتم داد گریه کردم
نویسنده شو نمیدونم، انتشاراتش پرتقاله
در مورد یه دختر معلول بود که تو جنگ مجبور میشد با داداشش بره و با یه خانمی زندگی کنه، یه همچین چیزی بود فک میکنم
 

negaar_mgd

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
343
امتیاز
3,186
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1403
شب های روشن داستایوفسکی
روایت و توصیفش ورای زیباست، درباره یه رویا پرداز تنهاست که کسی رو پیدا می‌کنه که باهاش صحبت کنه و...

گریه که نه در حد تر شدن چشم و اینا :)) که البته بخاطر این بود که اسپویل شدم؛ اسپویل نکنید :-<
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

anaana251223

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
684
امتیاز
13,081
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
جایی همین حوالی
  • شروع کننده موضوع
  • #7

anaana251223

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
684
امتیاز
13,081
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
جایی همین حوالی
رمان پرستش و جایی نرو تنها رمانایی بودن ک من باهاشون گریه کردم:(:-s:-/:((:((:((:((:((:((:((
 

آدنوزین :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
891
امتیاز
19,935
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
من یاسمین و پریچهر مودب پور رو که خوندم تا چند روز یه چشمم اشک بود یه چشمم خون. :))
 

نسیـم

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
سابقه مدیریت فروم
ارسال‌ها
1,443
امتیاز
35,235
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرراز
سال فارغ التحصیلی
98
ارسال‌ها
589
امتیاز
11,385
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
97
من زیاد نه کتاب میخونم نه گریه میکنم حافظه‌ی خوبی هم ندارم ولی چیزی که یادم میاد از بچگیم سر مرگ اون طرف تو کتابای دارن شان.:| (حالا البته نمیدونم اسپویل برای یه کتاب بیشتر از 15 ساله چی میگه:)))
 

Saghar1911

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
703
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۴
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
امام خمینی قزوین
رشته دانشگاه
مهندسی برق
من هم سر فیلم هم کتاب خطای ستارگان بخت ما گریه کردم و خب لذتم بردم:) دارن شانم بیشتر عصبانی بودم تا ناراحت‌. تا یه هفته به نویسنده و جد و آبادش فحش میدادم‌.
 

amir barat

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
2
نام مرکز سمپاد
دکتر خرمی روز
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1404

^N^

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
272
امتیاز
3,302
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زابل
سال فارغ التحصیلی
1401
من هیچوقت کتاب زندگی نامه نمیخریدم ، ولی ی بار یکی از دوستام زندگی نامه ی یکی از شهدا ( اسمشونو یادم نیس) داد بخونم ، اسم کتابش دیدم ک جانم میرود بود ، داستانش ی رفاقت خیلیییی عمیقو می‌گفت و لحظه ی شهداتش ک دوستش بالای سرش بود من یه لحظه خودمو تصور کردم و برای اولین بار در طول عمرم ، گریه ک نه زارررررر زدم باهاش :| :D ;;) :))
 

toofanh

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
517
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1396
یه رمان ایرانی بود
اسطوره
نویسندش هم فکر کنم پگاه بود
اونجا یادمه با مرگ یکی از کارکترا گریه کردم
 
ارسال‌ها
306
امتیاز
7,910
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
سال فارغ التحصیلی
1399
رشته دانشگاه
روانشناسی
رمان "وقتی نیچه گریست" وقتی که بالاخره نیچه گریست منم گریستم:(
 
آخرین ویرایش:

HERGANTA

⁦ƪ(˘⌣˘)ʃ⁩
ارسال‌ها
29
امتیاز
185
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
Chemistry Olympiad
دانشگاه
انشالله در آینده College London❤️
رشته دانشگاه
Chemical engineering_sofware engineering
رکان من پیش از تو
من خیلی براش گریه کردم
یه وقتایی وقتی شخصیتاش درد و دل میکردن حرفاشون خیلی دردناک بود
البته با همین رمان خیلی هم خندیدم!
کلا که خیلی قشنگه و یکی ا بهترینایی که خوندم
 

Nonuno

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
257
امتیاز
2,014
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
wgaf?
سال فارغ التحصیلی
1400
عاااام روم نمیشه بگم
اوکی به نظرم رمان های اینترنتی خیلی چیپن و این حرفا...
ولی یکیشون خیلی دوست داشتنی بود برام...X_X
در حدی که تمام جمله قصاراشو حفظ کردم...<':
بفرمایید:D
بی فام از مهدیه شکری
 

As@@@@l

کاربر فعال
ارسال‌ها
27
امتیاز
356
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1400
سووشون ... برا مظلومیت زری و حس و حالش بعد از اینکه شوهرش یوسف کشته شد خیلیی گریه کردم
کتاب قشنگی بود ولی
 
بالا