سلام.
منم یه دورهی طولانی همینشکلی بودم دقیقا !
از اینکه نت گردی کنم، آهنگ گوش بدم، چت کنم، بچرخم، عکس و فیلم ببینم و غیره، خیلی لذت میبردم و تمام زمانم صرف همین چیزا میشد، اصلا هم ناراحت نبودم که چرا انقدر معتادم و چرا انقدر زمانم تو مجازی میگذره، بلکه میگفتم کاش دانشآموز نبودم که انقدر تکلیفا مزاحمم شن و میتونستم با خیال راحت تر و وقت باز تری کلِ زمانمو با نت گردی به فنا بدم
البته تکلیفامم انجام نمیدادما، دقیقا لحظه آخر چرت و پرت مینوشتم میفرستادم ولی همون زمانِ کوتاهی هم که صرف تکلیف میشد رو مخم بود و حوصله کشیدن استرسش رو نداشتم. الان خوشبختانه مدتی میشه از اون وضعیت خلاص شدم. راستش دقیقا نمیدونم چی نجاتم داد که بخوام راهنماییِ کار آمد و تضمین شده ای بکنم (((: اما میتونم بگم درطول این مدت چی کارا کردم.
خب ببین ، اول از همه من متوجه شدم که این وضعیت "نباید" ادامه پیدا کنه. نه اینکه به وضعیتم راضی نباشما، همونطور که قبلشم گفتم اتفاقا من عاشقِ این بودم که کللل روز تو نت باشم =)) ولی به هرحال به این نتیجه رسیدم که این وضعیت آخر و عاقبت خوبی نداره
خلاصه بر آن شدم که ترک کنم. اول از همه بگم واقعا پروسه طولانی ای بود ! حالا شاید برای شما به این اندازه سخت و طولانی نشه، اما من فجیعا درگیر بودم و واقعا برام زمانبر بود. حالا چی کار کردم؟ نگاه کردم دیدم بیشتر به چه سایت ها و شبکه های اجتماعی معتادم. اصلیترینشون همین سمپادیا بود. یه دوره سعی کردم کلا حذفش کنم. یعنی یه دورهی زمانی به طور کل دیگه نیومدم سمپادیا ! چجوری؟ رمز اکانتمو عوض کردم یه چیزی گذاشتم که یادم نمونه. خب اون دوره، سمپادیا نیومدن نتیجه داد ! یعنی مدتِ واقعا طولانیای از اینجا دور بودم اما متاسفانه جاهای دیگه جایگزین اینجا میشد. یعنی همین وقتی که قبلا تو سمپادیا صرف میشد، بعدا تو جیمیل و هنگ اوتس و پینترست و وبلاگ و... صرف میشد ... و خب خوب نبود :)) اون زمان نتونستم اینو درستش کنم. دلیلشم این بود که "عادت" کرده بودم صبح تا شب بیوفتم رو زمین زل بزنم به صفحه لپتاپ. واسه همین حتی با اینکه نیومدن به سمپادیا باعث میشد تو مجازی حوصلم سر بره، ولی بازم طبق عادت ادامه میدادم و زمانمو هدر میدادم. خلاصه مدتی گذشت و دیدم که خیلی وقته نیومدم سمپادیا. با خودم گفتم من دیگه وابستگیای به این سایت حس نمیکنم پس میتونم برگردم و کنترل کنم. ولی اشتباه میکردم. تا زمانی که نمیومدم، وابستگیای حس نمیکردم ولی به محض اینکه برگشتم، دوباره جذابیت هایِ هرچند کمش باعثِ موندگاریم شد. بعدِ یه مدت دیگه رمزمو دادم به یه نفر دیگه که برام نگه داره و نتونم بیام و فقط جمعه ها یه تایم مشخصی میومدم که همون تایم مشخص عطشم رو بیشتر میکرد :)) خلاصه بعد از چند هفته رمزمو بازیابی کردم و برگشتم باز |:
چندیییین بار این اتفاق تکرار شد. یعنی یه دوره هایی اصلا سایت نیومدم ولی بعد دوباره برمیگشتم.
چرا برمیگشتم؟ چون راحت طلب و تنبل بودم /: یعنی وقتی میومدم میدیدم که عه چه کیفی میده همینجور تو مجازی ول باشم و درس نخونم، واسه همین ادامه میدادم.
این ترکِ مجازی، اگه خیلی توش غرق شده باشی، اراده قوی میخواد. اراده قوی هم به نظرم لازمهاش باوره! مثلا من خودم همیشه میگفتم آدمِ سست ارادهایم. ولی بقیه میگفتن حرفت معنا نداره، چون سست اراده بودن یا نبودن به خود شخص بستگی داره و یه ویژگیِ ذاتیِ تغییر ناپذیر نیست.
خلاصه انقدر از این حرفا تو سرم خوندن، که قبول کردم میتونم سست اراده نباشم. واسه همین اقدام به ترک کردم. و بااار هاا و بااارها ترک کردنام با شکست مواجه شد طوری که باز دوباره داشت باورم میشد ذاتا سست ارادهام. اما اینطور نیست واقعا. دقیقا اراده دست خود آدمه. ولی باید راه بیوفته و چرخش بچرخه. وقتی راش بندازی، همه چی خیلی راحت تر میشه. حالا چجوری راش بندازیم؟ نظر من، رو تمرین کردنه. یعنی ببین چه سایت یا شبکه ای خیلی وقتتو میگیره، حذفش کن. حداقل یه مدت طولانی مثلا دو سه ماه حذفش کن. من کسی بودم که نتونستم "به طور کل" سمپادیا رو حذف کنم. یعنی هروقتم حذف کردم باز برگشتم اما بالاخره بعدِ یه مدت تحت کنترلم درومد. الان اگه نخوام یه هفته بیام، به جرئت میتونم بگم که این کار رو میکنم. یعنی دست خودمه و در نمیره. =)) ولی حالا این که من نتونستم "کلا" حذفش کنم معنیش این نیست که هیچ کس نمیتونه. خیلیا بودن که خواستن برن و رفتن و برنگشتن. حالا سمپادیا مثل مثاله. واسه شما شاید اینستاگرام، تلگرام، پینترست، یا هرچیز دیگه ای باشه.
آره، خلاصه مدت طولانی ای "حذف" کن. (حتی شده با هدفِ ترکِ همیشگی! من خودم وقتی اینجا رو حذف میکردم هدفم این بود که دیگه هیییچ وقت نیام. هییییچ وقت! اما خب نهایتا دو سه ماه موفق میشدم ) بعد به این به چشم یه چالش نگاه کن. با این حسِ درونیت که میگه برگرد، بجنگ. به خودت بگو میخوام به خودم ثابت کنم که اگه بخوام، میتونم. خلاصه هرجور شده مبارزه کن تا بالاخره این حسِ درونی کم و کمتر بشه (و شاید یه روزیم کاملا خفه شه
)
یه چیز دیگه هم بگم !
همون دوره ای که معتاد بودم، فکر میکردم هیچ چیز لذت بخش تر از بیهدف نت گردی کردن و بیدغدغه بودن نیست. به نظرم لذت بخش و سرگرم کننده بود و نمیخواستم ولش کنم. فکر میکردم عمراََ درس خوندن بتونه چنین لذتی رو بهم بده و اینا :-"
خب درستم فکر میکردم. چون مجازی باعث شده بود با عذاب و بدون تمرکز درس بخونم ! واسه همین لذتی هم نداشت. اما اگه بشه درس خوندنت رو برگردونی به همون حالتِ قدیم (زمانی که معتاد نبودی و درست درس میخوندی) میبینی درس خوندن و عمل کردن به برنامه ریزی هم خیلی لذت بخشه. نوعِ لذتش با نوعِ لذتِ مجازی فرق داره، به شخصه لذت درس و اون حس رضایت و بابرنامه بودن رو ترجیح میدم. لذتی که مجازی داره یه چیزِ گول زننده و راحتطلبانه است. و حتی دروغینه :)) وقتی "همه" زمانت صرف مجازی میشه، واقعا هیییچ لذتی نداره، اینکه فکر میکنی لذت داره به خاطر همین راحت طلب بودن و تمایل به ول بودنه
واسه همین خودتو گول میزنی یه جورایی. البته این فقط تجربه منه
درکل سعی کن جوری مجازی رو کم یا حذف کنی که لذتش به مرور برات کمتر شه. حالا یا برنامه های جذاب و لذتبخش رو حذف کن که مجازی حوصلهسربر بشه برات، یا جوری برنامه بریز و به خودت انگیزه بده و خودتو موظف به درس و کارای دیگه بدون، که لذتِ مجازی دربرابر اینا هیچ بشه.
اگه هردوش رو تا حدود خوبی به کار بگیری فکر کنم بعد مدتی جواب بده. مثلا اگه به اینستا معتادی، اینستا رو کلا حذف کن. وقتی حذف کنی، ممکنه به خاطر عادتِ قدیمیات، بازم تو مجازی بگردی و جاهای دیگه رو جایگزینِ اینستا کنی. تا حدی طبیعیه. ولی مهم اینه که اون اصل کاریه شرش کم شه. بعد با استفاده از لذتبخش کردنِ فعالیت های دیگه برای خودت، بقیهش رو هم درست میکنی !
ببخشید زیاد حرف زدم و توضیحِ اضافه و الکی هم زیاد دادم /: قشنگ نصفِ این پست رو میشه پاک کرد بدون اینکه به محتوا آسیبی برسه
عادت دارم زیاد چرت میگم |:
چرا چرا.
من یه زمان از یه دونه استفاده میکردم.
برم بگردم اسمشو پیدا کنم بهت میگم :-"