Mehrab.. & amirvictor..

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع ..Mehrab..
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دلنوشته ای دارم از جنس درد
حوض غمی، پر از آب خاطرات که تک ماهی عشق روی این آبها مانده؛
درخت شادمانی، که با رسیدن پاییز اندوه و وزش باد دلتنگی، تک برگ خنده اش بر زمین ناامیدی نشست؛
خرابه دلی، که ستون عشقش شکسته و گردوغبار بی کسی، روی پنجره ی امیدش را گرفته؛
اری درست است!
او برایم شکوفه ی گل عشق، در زمستان تنهایی بود؛
حال، دیگر گل من پرپر شد و سیاهی تنفر به خودش گرفت؛
ریشه ی محبتش خشک شد؛
قامت سبزش، با سنگینیه دلشکستگی خم شدو زرد شد؛
آتش خیانت، ته مانده ی گل عشقم را خاکستر افسردگی کرد؛
در اخر، باد بی تفاوتی هرچه خاکستر بود را با خود برد؛
حال بی تفاوتم، ک خود دنیایی دارد...
 
به نظرم یه نگاه به قواعد بیسیک عروض و قافیه بندازید. یه نگاه کلی که انداختم خیلی اشتباه اینطوری داشتید. منم همسن شما که بودم وزن رو از رو این یاد گرفتم.
 
به نظرم یه نگاه به قواعد بیسیک عروض و قافیه بندازید. یه نگاه کلی که انداختم خیلی اشتباه اینطوری داشتید. منم همسن شما که بودم وزن رو از رو این یاد گرفتم.
خیلی خیلی ممنون ک وقت گذاشتین..
فقط این لینکی ک دادید باز نمیشه :)
3_ebny.png
 
Back
بالا