مثل اینکه مهلتش تموم نشده *_____* -____-
اول که رسیدیم دم دانشگاه، نمیدونستم چطور خواهد بود و مضطرب بودم. بعد مانا رو دیدم (همون دوست دورم که تو ح.ب گفتم عصبانی میشم میخواد هنر بده ) و کلی خوشحال شدم از وجودش و عین جوجه اردکا دنبالش راه افتادم و نه تنها تو یه سالن بودیم که تو یه ردیف هم بودیم و با اینکه تو مسیر هم از حالت جوجه در اومدم و جلوترش میرفتم ولی خیلی حضورش دلگرمی بود دیگه رفتیم تو سالن. یک سااااعت علاف بودیم که خوابم نگرفت برعکس تصورم آب معدنی و های بای هم بهمون دادن بعد چون تو اون یه ساعت حوصله‌م سر رفته بود تا حدی دلم میخواست خوراکیام رو بخورم ولی هیچکس دیگه لب به خوراکیاشون نمیزدن، منم نخوردم. که اشتباه کردم چون طی کنکور اصلا میلم نمیکشید که ۹۹ درصدشون رو بعد از کنکور خوردم نیم ساعت فارسی طول کشید، بیست و پنج دقیقه عربی، ربع ساعت دینی که هیچی نخونده بودم ولی اونم یه درصد زیادی زدم
زبان هم که هرچی بود تهش برا اون بود نمیدونم بهرحال زبانم ضعیفه، بد زدم دیگه 
داوطلبین فیک من موندم و چند نفر دیگه سر این ناراحت شدم خیلی و یه شکلات خوردم خوب شم و استراحت کنم
ناراحت نبودم؟ حقیقتش من طی کل مدت کنکور یه موضوعی برا خندیدن داشتم ~___~ چون خیلی خنده‌دار بود، باور کنید
ببین قلبم اومد تو دهنم اونجاش ک گفتی تموم شده ://////////
متاسفم ~____~
خب بذارید یکم بیشتر توضیح بدم
ادبیاتش شاید هم سطح99 بود. عربی و دینی ساده بود. زبان هم نسبتا ساده. اما ریاضیاتش بینهایت سخت بود.فیزیکش متوسط و شیمیش هم یجوری بود
درکل سخت بود که البته این چیز خوبیه. تقریبا بیشتریا وسطش رفتن
عجب فشن شویی. این مطمئنا هیچ ربطی به محتوای کنکور نداره ولی خب واقعا کی برا کنکور مژه مصنوعی میزاره؟
