- شروع کننده موضوع
- توقیف شده
- #1
arman aria
Arman Aria
من همیشه مینویسم ولی کم اند اونایی که شعرامو میخونن شاید بد باشه ولی نقد هم وجود داره که ما رستگار بشیم
من که با دلم مینویسم چرا باید بترسم . مینویسم موزون و نو و سپید ... تو چی ؟
من به دنبال خودم میگردم .نه این که کیستم و کجا زیستم
میگردم ... من آن نسیم کوتاه و مطبوع شبانگاهم که به عشق لبخندی درز باریک پجره ی اتاقت را درمی نوردم تا گونه ی شبنم زده ات بادی ودل پر از غصه ات شادی را حس کند بهایی ندارد. به خدا لبخندی دوستانه مرا فرا بس است.
شاید آن کاج بلندم که تنم را به تای کاغذی در رسای لحظه های شور تو گماشته ام تا بنویسی این نیز بهایی ندارد
نگاه دوستانه ی تو بهایی است که نمیدانم چگونه باقی مانده اش را بپردازم.
تو هم اگر مرا میشناختی بی مهابا میکندی و میرفتی
آری مرا چون نوکری بنگار
مرا چون برده ای مجازات کن
مرا چون ...
ادامه دارد
تو نقد کن دفتر دلم بی پایان است می گویم تو فقط بخواه
من که با دلم مینویسم چرا باید بترسم . مینویسم موزون و نو و سپید ... تو چی ؟
من به دنبال خودم میگردم .نه این که کیستم و کجا زیستم
میگردم ... من آن نسیم کوتاه و مطبوع شبانگاهم که به عشق لبخندی درز باریک پجره ی اتاقت را درمی نوردم تا گونه ی شبنم زده ات بادی ودل پر از غصه ات شادی را حس کند بهایی ندارد. به خدا لبخندی دوستانه مرا فرا بس است.
شاید آن کاج بلندم که تنم را به تای کاغذی در رسای لحظه های شور تو گماشته ام تا بنویسی این نیز بهایی ندارد
نگاه دوستانه ی تو بهایی است که نمیدانم چگونه باقی مانده اش را بپردازم.
تو هم اگر مرا میشناختی بی مهابا میکندی و میرفتی
آری مرا چون نوکری بنگار
مرا چون برده ای مجازات کن
مرا چون ...
ادامه دارد
تو نقد کن دفتر دلم بی پایان است می گویم تو فقط بخواه