بستگی به طرفش داره. اما در کل اگر بدونم تمام تلاشش رو در بهتر شدن می کنه و پشیمونه میبخشم.
اگر هم که نه فقط ازش می گذرم و گوشه کوچیکی از خاطراتم نگهش میدارم. توی زندگی یاد گرفتم خودم اعصاب خودم رو به هم نریزم. دنیا به اندازه کافی اعصاب خوردکن هست.
حقیقت اینه که همه رو میبخشم و فراموش میکنم
(برای ارامش خودم کلا انسان ارامش طلبیم)و خیلی عادی و خوب باهاشون رفتار میکنم اما مثل قبل نمیشن برام و سعی میکنم کمتر در ارتباط باشم چون در ارتباط بودنی ناخوداگاه خوب برخورد میکنم
ولی کسیو اگر دوست داشته باشم کافیه که بدون حتی معذرت خواهی سعی کنه جبران کنه کلا فراموش میکنم و یادم نمیفته (:
کلا از بیخ تیشه و تبر بزن به ریشهی ناراحت شدن و انتظارات بابا. دوستان گرامی و ارجمند بخشیدن و بخشوده شدن واضحا مسئله ای بی معنی و مجازی است. بیخیال بابا. بخشیدن دیگه چه چرت و پرتیه. از هیچ کس انتظاری آدم نداشته باشه و از همه هر انتظاری داشته باشه ناراحت شدن و بخشیدن و این حرفا کلا میرن به عدم.
مسئلهی بخشیدن پدر و مادر که برای خیلیهامون در دورانی از زندگی ممکنه پیش بیاد، به هر دلیلی که از اون ها ناراحت هستیم و کاهلی کردن، این بخشیدن آغاز قلدرِ ابتدا تو انتخابه (به قول سورنا) خلاصه آره. رها کنیم. پدر و مادرها و همهی آدمها میتونن خیلی احمق و بیتربیت و بیشعور باشن و کارای بدی کنن. در نهایت بخشیدن، رهاییه. و بخشیدن یک انتخاب نیست که بگی حالا ببخشم؟ نبخشم؟ عین این تازه عروسا که ناز میارن. بخشیدن بنظر من یک manner است. و من بسیار خارجی هستم لطفا وقت مرا نگیرید