ترس از اینکه موقعی بمیرم که در نزدیکترین نقطه به آرزو هام بوده باشم
ترس از اینکه به کسی که رویاشو دارم نرسم
ترس از اینکه بعد از اینهمه سختی نتیجه ای نگیرم
ترس این ک ی روز بیدار شم ببینم نه مامانم هست نه بابام و نه داداشم
و موندم تنهای تنها تو خونه مامانبزرگ
مامانبزرگی ک زندگی خودشم نمیتونه مدیریت کنه
خیلی کلیشه ای هست ولی بوده روزایی ک نشستم بی دلیل ب این مسئله فکر کردم و زار زار گریه کردم