میرفتم 12 سال قبل خودم تا اخر ابتدایی،ولی ناظر ، از دور همه چیزو نگاه میکردم بی طرف، همه خاطراتی که خیلیییی کمرنگ یادمه رو پیدا میکردم و میدیدم و یادداشت میکردم حتی.
ایران تهران دهه ۳۰ هر چی پول داشتیم اینجا رو طلا میکردم میبردم ولنجک نیاوران و غیره باغ و زمین میخریدم میزدم به اسم بابابزرگم بر میگشتم
البته اگه جوری که خودش ندونه هم بهتره یه وقت آینده عوض میشه دست جمعی ناپدید میشیم