اَفرا - 27955

  • شروع کننده موضوع
  • #1

زهرا

ZahRa
ارسال‌ها
20
امتیاز
462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
تلگرام
اینستاگرام
همچنان در ظلمتِ شب‌های بی‌مهتاب،
همچنان پژمرده در پهنای این مرداب،
همچنان لبریز از اندوه می‌پرسم:

"جام اگر بشکست؟
ساز اگر بگسست؟
شعر اگر دیگر به دل ننشست؟"
koloro_1648746703654_k2xs.jpg
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

زهرا

ZahRa
ارسال‌ها
20
امتیاز
462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
تلگرام
اینستاگرام
ت_hcgr.jpg

picsart_09-16-01.38.19_7fl.jpg


picsart_09-16-01.44.56_0i4f.jpg


picsart_09-16-09.04.16_bjk2.jpg

برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود،
دست‌های خویش و دامان تواَم آمد به یاد.

[ولی آخه مردنِ من مردنِ یه برگ نبود. تو رو به خدا بود؟]

koloro_1638628034145_1w.jpg
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

زهرا

ZahRa
ارسال‌ها
20
امتیاز
462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
تلگرام
اینستاگرام
  • شروع کننده موضوع
  • #7

زهرا

ZahRa
ارسال‌ها
20
امتیاز
462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
تلگرام
اینستاگرام
پر کن پیاله را،
کاین آب آتشین،
دیری است ره به حال خرابم نمی‌برد!

«آب آتشین» کنایه از «شراب» است، انگلیسی‌ها به چنین عبارت و استعاره‌ای kenning میگویند. گوینده با اینکه اعتراف می‌کند که مدت‌هاست این «آب آتشین» حال خراب او را خوب نمی کند، باز به همان متوسل می شود. او از نااُمیدی دست به دامان ساقی شده است. این نااُمیدی از چیست؟ این مخاطبِ مجهول -این ساقی- کیست؟ یا چیست؟

تصویر این نااُمیدی را در نامی که برای شراب برگزیده و در تناقضی که در آن گذاشته است می شود دید: «آب آتشین»! آب و آتش ضدّ همند. آب باید بتواند آتش را خاموش کند؛ و آتش باید بتواند آب را تبخیر کند و از میان بردارد. اگر آتش به جان و خانمان آدم بیفتد، آب باید باشد تا آن را خاموش کند؛ و اگر آب و سیلاب همه جا را گرفته و راه را بسته باشد، آتشی خورشیدی باید باشد تا آب را بُخار کند و ببرد. گاهی آب که باید زندگی بخش باشد، جان آدم را می‌گیرد؛ و گاهی آتش که باید خانه برانداز باشد، کارش آبادانی است. حال، شاعر ما در لابه لای این کارکردهای ضد و نقیض آب و آتش، از شراب، این آب آتشین چه می‌خواهد؟

این جام ها -که در پی هم می شود تهی-
دریای آتش است که ریزم به کام خویش،
گرداب می‌رباید و آبم نمی‌برد!


من، با سمند سرکش و جادوئی شراب،
تا بیکران عالم پندار رفته‌ام
تا دشت پر ستارۀ اندیشه‌های گرم
تا مرز ناشناختۀ مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره‌های گریزپا،
تا شهر یادها...
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمیبرد!


هان ای عقاب عشق!

از اوج قله‌های مه‌آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد...!


آن بی‌ستاره ام که عقابم نمیبرد!



در راه زندگی،
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی،
با اینکه ناله می کشم از دل که: آب... آب...!
دیگر فریب هم به سرابم نمی‌برد!


پر کن پیاله را...

~ فریدون مشیری

koloro_1658321537642_fj3m.jpg


20220825_021239_(1)_r262.jpg


20210316_172348_uyt5.jpg

20210317_212328_4o9t.jpg

یاد ما را در خود خوا هَد داشت.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

زهرا

ZahRa
ارسال‌ها
20
امتیاز
462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
تلگرام
اینستاگرام
[رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد]
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
20220413_153707_qw1s.jpg
img_20210720_010843_028_ige5.jpg
20220817_163445_1esw.jpg

20211024_190310_hh3u.jpg
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15

زهرا

ZahRa
ارسال‌ها
20
امتیاز
462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
تلگرام
اینستاگرام
[آغازی باش تا پایان نپذیرم]
+
img_20230712_201129_718_9bhr.jpg

img_20230712_201132_023_dc6t.jpg

نقّاشی اصلی از Edvard Munch.
 
بالا